جلسه دوم از دوره دوم جلسات آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر رضا و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر فرج با دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد" در روز پنجشنبه ۱۰ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد؛
سلام رضا هستم، یک مسافر. میخواهم از نگهبان جلسه صمیمانه قدردانی کنم که امروز این فرصت را در اختیار من گذاشتند. همچنین به دبیر جلسه خداقوت میگویم. امروز، اولین جلسهی خدمتگزاری لژیون سردار برگزار میشود و به طرز ناگهانی، قرعه به نام من درآمده است تا در خدمت شما عزیزان باشم و درباره دستور جلسه صحبت کنیم.
لطفاً اعضای لژیون سردار تشریف بیاورند تا از این فرصت بهرهمند شوند و جلسهای پربار با هم داشته باشیم. همچنین از خداوند سپاسگزارم که این امکان را فراهم کرده تا آموزش بگیرم و خدمت کنم.
دربارهی دستور جلسه، موضوع اعتیاد یکی از مهمترین مسائلی است که هر فردی که به کنگره میآید، باید درک کند. او باید بفهمد که اعتیادش از کجا سرچشمه میگیرد و برای درمان آن چه اقداماتی نیاز است. من نیز سالها درگیر این مسأله بودم هرگاه به مسئلهای برخورد میکردم که برایم ناشناخته بود، به خودم میگفتم از فردا انشاءالله این عادت را ترک میکنم و کنار میگذارم. اما فردا که میرسید، تا زمانی که نیاز شدید به آن احساس نمیشد، خود را مطمئن میدانستم که بر سر قول خود ایستادهام. اما وقتی در چنگال خماری گرفتار میشدم، درمییافتم که نمیتوانم. ماهها و سالها با این موضوع درگیر بودم. یک بار یکی از دوستانم، در اواخر دوره مصرف، برایم پیشنهاد داد که به جایی بروم که بسیار خوب است. وقتی پرسیدم کجاست، پاسخ داد: «بیا، میبینی که چقدر خوب است!» به همراه او به آنجا رفتیم و با وجود اینکه خود را در وضعیتی خوشی مییافتم، وقتی وارد شدم، ناگهان حس کردم اینجا هیچچیز به صداقت نمیرسد. در قلبم درک کردم که اینها همه دروغ است.در آن نقطه از زندگیام، حقیقتی عمیق را درک کردم: همان پایه اول، دروغ است. کسی که به انجمن معتادان گمنام میرود، نباید هیچگونه مصرفی داشته باشد. وقتی من هم مصرف میکردم و به جمع میگفتم که "الان بیست و چهار ساعت پاکم"، در واقع به خودم و دیگران دروغ میگفتم. پس از دو جلسه حضور در انجمن، متوجه شدم که این روش به من کمکی نمیکند.
تا اینکه یک روز، فردی به من کنگره را معرفی کرد. با هم آمدیم، اما خودش ماندگار نشد. در واقع، مسیر کنگره به من نمایی جدید از زندگی و اعتیاد بخشید. در جلسات اولیه، راهنمای تازه واردین با من صحبت کرد و به وضوح مسئله اعتیاد را برایم موشکافی کرد. آنجا بود که فهمیدم یکی از مشکلاتی که در جسم من وجود دارد، به همان موادی که مصرف میکنم مربوط میشود.
با شرایطی که داشتم و به ویژه استفاده از شربت اوتی، فهمیدم که مشکلاتم به جسم، روان و حتی جهانبینیام مرتبط است. تصور این که از فردا بگویم ترک میکنم یا به قول معروف، پزشکان میگویند: "یک جو غیرت داشته باش، تمام میشود"، بسیار ساده به نظر میرسد. اما آن پزشک اصلاً درک نمیکند که چه تخریبی در سیستم بدن من به وجود آمده است.
تنها کسی که واقعاً درکی از این مسائل دارد، آقای مهندس دژاکام و عزیزانی هستند که در قسمت راهنما و مرزبان به خدمت مشغولاند. آنها میدانند که یک شخص مصرفکننده چه مشکلاتی برایش پیش آمده و به چه سختیهایی دچار است. کسی که خود تجربه کرده، میتواند درک عمیقتری از این مسائل داشته باشد. پزشک تنها یک ویزیت انجام میدهد و به سادگی میگوید: "شما مصرفکننده نیستید، از فردا ترک کن و این دارو را بگیر، برو و چهارده یا پانزده روز بگذران." اما واقعیت بسیار پیچیدهتر از این حرفاست هنگامی که به کنگره آمدم، متوجه شدم که این خبرها نیست. مسیری که من در پیش گرفته بودم، در واقع شبیه یک ساختمان با پنجاه پله بود و حالا باید به تدریج و یکی یکی این پلهها را پایین بروم. اگر پانزده سال درگیر اعتیاد بودم، اکنون به من میگویند که حداقل باید ده ماه و بیشتر وقت بگذارم تا سفر اولم را انجام دهم.
آموزشهای کنگره باعث میشود که یاد بگیرم گوش به فرمان باشم، حرمت کنگره را نگه دارم و قوانین آن را رعایت کنم. اینجا نظم و قاعده خاصی وجود دارد و من باید بر اساس این قواعد عمل کنم. مثلاً وقتی زنگ ساعت پنج به صدا درمیآید، این نشاندهندهٔ آن است که در این مکان قوانین و نظمی وجود دارد که من باید مطابق آن رفتار کنم. به این ترتیب، یاد میگیرم که باید در زمان مناسب بیایم و بروم، و به طور کلی به قواعد و زمانبندیها احترام بگذارم.
نویسنده، ویراستار: مسافر احمد از لژیون دوم آقای علی
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
148