دهمین جلسه از دوره پنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی راهنمای محترم مسافر اسماعیل و نگهبانی راهنمای محترم مسافر احد و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه « صورت مساله اعتیاد و تولد یکسال رهایی مرزبان محترم مسافر حمید » روز پنجشنبه دهم مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر. خداوند را شاکرم و سپاسگزارم که در خدمت شما عزیزان هستم. تشکر میکنم از گروه مرزبانی و ایجنت محترم بابت فرصتی که در اختیار بنده قرار دادهاند تا آموزش بگیرم.
قسمت اول دستور جلسه در مورد صورتمسئله اعتیاد است. درسته که در طول هفته درباره آن صحبت شده است که اعتیاد ازنظر دیدگاه جهانی و کل دنیا چیست و اینکه به درمان اعتیاد یا درمان قطعی اعتیاد در هیچ جای دنیا هیچ اعتقادی ندارند؛ اما آقای مهندس این را کاملاً رد میکند. نهتنها الآن صحبت این است که آقای مهندس در کنگره 60 درمان بیماری اعتیاد را انجام میدهند، بلکه صحبت درباره دانشمند بودن آقای مهندس است؛ زیرا درمان خیلی از بیماریهای ناشناخته دیگر را هم انجام میدهند؛ و این فقط یک صحبت و ادعا نیست، بلکه ازنظر علمی، آزمایشهایی که انجام میشود و مقالاتی که در کشورها و مجلات معتبر جهانی پذیرفته میشود، این اصل را ثابت میکند. در کنگره 60 ثابتشده که اعتیاد به کجای جسم انسان تخریب میرساند و با دانش و آگاهی بر این اصل، درمان اعتیاد صورت میپذیرد و کلیه مشکلات جسمی درمان میشود.
حال اینکه کل دنیا معتقدند که اعتیاد بیماری است که درمان ندارد و راه و مسیری یکطرف است و باور دارند که هرچقدر در این مسیر جلوتر رفت، وضع بدتر میشود. همچنین گروهی ادعا دارند که اعتیاد سم یا هر موضوع دیگری است که درمان ندارد، این موضوعات توسط آقای مهندس در کنگره 60 کاملاً غلط اعلامشده است.
در کنگره 60، شخصی که وارد سفر اول میشود، با سپری کردن مدت ۱۰ الی ۱۱ ماهه با روش DST دارو را منظم و در ساعت مشخصشده مصرف میکند، ازنظر جسمی درمان میشود. مثل بیماری سرماخوردگی که شخص بیمار با مراجعه به دکتر دوره درمانی و دارویی میگیرد و دارو را طبق تجویز پزشک مصرف میکند و درنهایت آن بیماری برطرف میشود؛ اما چون اعتیاد هم بیماری جسمی است و هم روانی است، نیاز به مسائل دیگری هم دارد. این نیست که فقط فکر کنیم در طول ۱۰ یا ۱۱ ماه دارو مصرف میکنم، حرف راهنما را گوش میدهم و تمام میشود. در کنار آن باید مسائل و موضوعات جهانبینی نیز کارکنم، باید خدمت انجام دهم و باید آموزش ببینم. در هر مقطعی که هستم، چه در سفر اول، چه در سفر دوم یا هر جایگاه دیگری، آموزش گرفتن بسیار کارساز است. حداقل آن این است که ما با آمدن در کنگره 60 و آموزش گرفتن دستخالی نمانده و چیزی کسب میکنیم. چنانچه قرار باشد مسافر انرژی و وقت خود را صرف کند و وقتی از کنگره 60 بیرون میرود چیزی عاید او نشود، آن روز را بیهوده گذرانده است. بسیاری از این موضوعات برمیگردد به اینکه قدر خود را بدانیم، قدر وقت خود را بدانیم. وقتی قدر خود و وقت خود را بدانیم، قطعاً قدر دیگرانی که برای من وقت صرف میکنند و به من خدمت میکنند را هم میدانم. وقتی دیگران این تجربه را در اختیار من قرار میدهند، چه برای درمان اعتیادم، چه برای مسائلی که در خودم دارم، قطعاً دید متفاوتی نسبت به آن خواهم داشت.
من درگذشته فکر میکردم رهایی گرفتن یعنی قطع دارو همانند آنچه در نوشتههای کنگره 60 است که خوانده میشود که سفر اول از مصرف مواد مخدر تا قطع آن. امروزه به این آگاهی رسیدهام که اینطور نیست. رهایی گرفتن در کنگره 60 مترادف با خوشبختی است. کسی که در کنگره 60 از ابتدای سفرش کار خود را بهدرستی انجام میدهد فرمانبردار راهنمای خود است بلیط شانسی در اختیار او قرارگرفته است که میتواند نهایت استفاده را از آن ببرد و مسائل خوب و نیک دیگر میتواند در ادامه آن اتفاق بیفتد، اگر به آنچه بایسته و شایسته است، فکر کند و انجام دهد.

اما درباره قسمت دوم دستور جلسه، تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم آقا حمید:
وقتی حمید به شعبه آمد، من مجید را هم میدیدم که همراه او بود. حمید ریشبلندی گذاشته بود و قیافهای کاملاً بههمریخته اما موجه داشت. در ابتدا فکر میکردم که حمید یکی از آن آدمهایی است که اصلاً روی پایلوت دارو نیز نمیآید، چه برسد به اینکه بخواهد درمان و رها شود و خدمت کند. البته من خودم هم همانطور بودم، اغلب تازهواردان همینطور هستند.
اما در شعبه مورد عجیبی دیدم که در دو یا سه ماه اول سفر اول او، وقتیکه اعلام کردند برای ساخت شعبه جدید کنگره 60 خدمتگزار نیاز داریم مثلاً جوشکار و بنا و فلان کار را باید انجام دهید، حمید گفت من میآیم. کارش جوشکاری بود، هر کاری در رابطه با جوشکاری بود، انجام میداد.
یک حٌسن خوب که داشت در سفر اول، هر آنچه باید انجام میداد، قبل از اینکه گفته شود خودش انجام میداد؛ یعنی اگر قرار بود سی دی بنویسد، قبل از ساعت ۵ در جلسات آموزشی حاضر میشد، دفترچه را قبل از روزی که باید دارو کم بشود تحویل میداد. کنار انجام این کارها، فکر میکنم خدمت کردن بود که خیلی به او کمک کرد که بتواند درمان و رها شود.
در سفر اول، بیشترین چیزی که میتواند مکمل حال خوب برای آدم باشد، این است که از کارهای کوچک شروع کند. اگر قرار است جارو بزند، یک جارو بزند برای حال خودش، اگر قرار است کاری انجام دهد برای خودش، برای بهتر شدن حال خود، آن کار را هرچند کوچک انجام دهد.
خدا را شکر که حمید آمد و درمان شد، از همان روزی که شروع به ساختوساز این شعبه کردند برای جوشکاری و خدمت کردن حضور داشت تا همین امروز، انشاءالله از این به بعد هم باشد.
در کنار انجام دادن این کارها و خدمت کردن یکی از چیزهای عجیب دیگر این بود که حمید توانست در امتحان و آزمون کمک راهنمایی کنگره 60 قبول شد، یعنی کسی که فکر نمیکردند قبول شود، بچهها میگفتند که اصلاً قبول نمیشود، اما او قبول شد. این خیلی ارزشمند است برای کسی که میتواند خدمت کند، امتحان دهد و قبول شود، در مرزبانی شرکت کند و رأی بیاورد. این یعنی مسئولیت سنگینتری بر دوش دارد. انشاءالله قدردان کنگره 60 و آقای مهندس باشد و بتواند در جایگاههایی که حضور دارد، بهترین نوع خود را ارائه دهد، همانطور که تا الآن مطمئنم ارائه داده است.
انشاءالله در ادامه مسیر هم موفق باشد. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، خیلی ممنونم.
پیام تولد مرزبان محترم آقا حمید:
انسانهایی که همواره اجرای عمل سالم را بر خواستههای شخصی خویش مقدم دانستهاند، پیامآور آرامش در مکانهایی هستند که به جهت انجاموظیفه حاضر میشوند.
.jpeg)
خلاصه صحبت های مرزبان محترم مسافر حمید:
سلام دوستان، حمید هستم مسافر. در ابتدا خداوند را شاکرم که امروز باز هم در کنار شما حضور دارم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهم کردن چنین بستری که من بتوانم به این حال خوش برسم، سپاسگزارم. تشکر ویژهای دارم از آقا اسماعیل، راهنمای سفر اولام، که اکنون در این جایگاه هستم و من مدیون زحمات ایشان هستم. همچنین از گروه مرزبانی و ایجنت محترم که این جشن را برای من فراهم و برگزار کردند، قدردانی میکنم.
اگر بخواهم در مورد حس و حالم صحبت کنم، باید از همسفرم عرفان تشکر کنم و همچنین از همسفرم که شرایط آمدن ندارد اما خیلی علاقهمند است که بیاید، از او هم دورادور تشکر میکنم و همیشه خوبیها را برایشان آرزو کردهام چون واقعاً مرا تحمل کردهاند.
باید بگویم که سالهای زیادی درگیر اعتیاد بودم. یعنی چشمم را باز کردم، با مواد آشنا شدم و درگیر آن شدم. از همان ابتدا همیشه به دنبال راهی بودم که از این گرفتاری خلاص شوم، اما هیچگونه راهی پیدا نمیشد. در محلهای زندگی میکردم که مواد مخدر فراوان بود و به راحتی به دست میآمد. در آن زمان اعتیاد جرم محسوب میشد، نه بیماری. اگر مأمورینی در حین خرید مواد یا حتی در خیابان بدون داشتن مواد من را میدیدند، با ضربات چوب و لگد مرا سوار ماشین میکردند تا زمانی که به دادگاه بروم و زندان بروم، و در زندان هم کتک میخوردم که چرا مواد مصرف میکنم.
از آن زمان به دنبال درمان بودم اما هیچگونه درمانی پیدا نمیکردم. سقوط آزاد بودم، به دکتر میرفتم اما فقط چند روز طاقت میآوردم. حتی زندان هم رفتم اما هیچگاه وقتی آزاد میشدم به خانه نمیرفتم، ابتدا موادم را تهیه میکردم و مصرف میکردم و سپس به خانه میرفتم. سال ۸۵ سقوط آزاد ترک کردم، یعنی زمان کراک. حدود یک سال مصرف نکردم اما منتظر بودم مواد را ببینم که باز هم شروع به مصرف کردم. متأسفانه این بار متأهل شده بودم و دیگر شرایط به گونهای نبود که بتوانم به درمان فکر کنم. حتی به سقوط آزاد هم ایمان نداشتم و فکر نمیکردم روزی بدون مصرف مواد زندگی کنم. با خودم گفتم باید اینقدر مصرف کنم تا عمرم به پایان برسد.
اما خسته شدم و تصمیم گرفتم به یک کلینیک ثبتنام کنم و متادون مصرف کنم. در همان زمان متادون میخوردم که در کلینیک با بچههای کنگره ۶۰ آشنا شدم. از آنها پرسیدم کنگره چیست و چگونه کار میکند. آنها گفتند که به کنگره میروند، راهنما دارند، دارو میگیرند و بعد از مدتی خوب میشوند. با برادرم مجید همراه بودم و چند ماه طول کشید تا من به کنگره بیایم. آدرس نداشتم و دنبال آن بودم که کلینیک پیدا کنم تا اینکه دوباره بچهها را در همان کلینیک دیدم و بار دیگر پرسیدم کنگره چیست؟ گفتند سه جلسه مهمانی است و بعد از آن راهنما انتخاب میکنی و دارو میگیرى و خوب میشوی.
خدا را شکر من رفتم شعبه امین، وارد شدم، سه جلسه تازه واردین را گذراندم و وارد لژیون آقا اسماعیل شدم. در ابتدا فقط آمده بودم برای امتحان کنم ببینم میشود یا نه، چون ایمان نداشتم. حدود یک یا دو ماه بود که میآمدم. دستور جلسه آن روز سیستم ایکس بود. من از همان لحظه ورود تا پایان جلسه در کارگاه مینشستم و همه مشارکتها و صحبتهای استاد را گوش میکردم. دیدم که میگویند اگر دارو را یک دقیقه دیر بخوری یا زودتر بخوری، سیستم ایکس فعال نمیشود، یعنی باید سر ساعت دارو را مصرف کرد.
همچنین چند تولد دیدم و با خودم گفتم کسانی که اینجا حرف میزنند بیراه نمیگویند. به همین دلیل به سفرم چسبیدم و دقیقاً هر آنچه آقا اسماعیل گفت انجام دادم. گفته بود به استخر برو، رفتم. فقط به این دلیل که آن رنج و عذابی که در اعتیاد کشیده بودم را به آرامش تبدیل کنم. خدا را شکر کردم و پیشرفت کردم. حرفهای آقا اسماعیل را گوش کردم، ۶۰ درجه را خواندم، ۱۴ مقاله را مطالعه کردم و ایمان آوردم و به کنگره ایمان آوردم. از آنجا سفرم را جدی گرفتم. آقا اسماعیل گفت برو خدمت کن، گفتم چشم، و خدمت واقعاً به من کمک کرد.
همانطور که دوستان گفتند، تولدها پیامی دارند. من وقتی تازه وارد میشدم ایمان نداشتم، واقعاً ایمان نداشتم. فکر میکردم اینها همه الکی است. حتی با علی آقا و برادرش مینشستم و پچپچ میکردم، قضاوت میکردم که مگر میشود کسی بیاید هروئین بکشد و بگوید من درمان شدهام؟ اما واقعاً میشود. اگر کسی درست سفر کند، دارویش را به موقع مصرف کند، سیدیهایش را بنویسد، در جلسات کارگاهی شرکت کند و مشارکت کند، جسم، روان و جهانبینی هر سه با هم باید رشد کنند. اگر دارو را مصرف کند ولی جهانبینی کار نکند یا جلسه کارگاهی نیاید، به درمان نمیرسد.
در پایان، امیدوارم همه سفر اولیها به این جایگاه برسند. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید سپاسگزارم.

آرزوی مسافر حمید:
آرزو می کنم هر چه زودتر شعبه خانم های مسافر در قم راه اندازی شود.
آرزوی همسفر:
آرزو می کنم خدمتگزاران قم را روزی در جایگاه دیده بان ببینم.
.jpeg)
تایپ: گروه خبری نمایندگی محمدی پور قم
تنظیم و ویرایش: مسافر هاشم (لژیون پنجم)
عکس: امید (لژیون چهارم)
تهیه، تنظیم و ارسال: مسافر سینا (لژیون یکم)
مسافران نمایندگی محمدی پور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
770