English Version
This Site Is Available In English

ما مواد طبیعی بدن را از سیستم خارج کردیم

ما مواد طبیعی بدن را  از سیستم خارج کردیم

دهمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰، نمایندگی رضا مشهد، به استادی دیده بان محترم مسافر رضا ترابخانی، نگهبانی مسافر مرتضی و دبیری مسافر محمد با دستورجلسه " صورت مسئله اعتیاد " پنجشنبه 10 مهرماه ۱۴۰۴ راس ساعت 16:30آغاز به کار کرد.

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم  امروز هم فرصتی شد در خدمت تان هستم در مشهد مقدس و شعبه رضا برای همه دوستان و همسفر های محترم و مسافران آرزوی موفقیت می کنم امیدوارم که در کنار همدیگر با شناختی که از مسئله اعتیاد و مواد مخدر و انسان به وجود می آید بتوانیم این شناخت را پیدا کنیم چون در گرو شناخت ماست که در کنار یکدیگر می توانیم به رهایی برسیم هیچ کدام از ما به تنهایی نمی توانیم از پس آن بربیاییم اگر یک خانواده یک مصرف کننده دارند که عزیز دوردانه شان هست دوست دارند بیان به رهایی برسند ولی تا وقتی که اعتیاد و صورت مسئله اعتیاد و مواد مخدر و انسان را نشناسند هیچ وقت به رهایی که در کنگره همه مان تلاش می کنیم بهش برسیم را پیدا نمی کنند.
پس در نتیجه این است که ما با حضور مان در کنگره این شناخت را پیدا می کنیم که من کی هستم اعتیاد چیست و مواد مخدر چیست عملکرد من نسبت به مواد مخدر کدام است و تفکر من نسبت  به مواد مخدر چیست.
ما خودمان، خودمان را نمی شناسیم یک کاری را بخواهیم انجام ندهیم نمی توانیم نمی توانیم آگاهانه دروغ نگیم، سرزنش نکنیم راجب مردم سریع قضاوت می کنیم، حکم می دهیم تا زمانی که خودمان را نشناسیم این روند تکرار می  شود و اتفاق می افتد ولی در کنگره که وارد می شویم از روز اول در حرمت های جلسه هم صحبت می شود می گوید دروغ گفتن، علیه شخصی سرزنش کردن، الفاظ ناشایست بیان کردن یعنی تا یک حدودی ما را به خودمان آشنا می کند که تا حدودی مسئله اعتیاد و مسئله انسان و مسئله مواد مخدر را بشناسیم که اگر من مواد مصرف می کنم این نیست که یک هفته در خانه بخوابم دو هفته دارو مصرف کنم 40 روز کمپ برم و بیام بیرون آدم سالمی شده باشم چون اعتیاد و مواد مخدر جایگزینی است ولی مسمومیت نیست شوخی نیست که ما بخواهیم این طوری برخورد کنیم در کنارش دارویی دارد با خود مواد مخدر که برای بدن ما جایگزینی است که ما بر اثر استفاده مکرر از مواد مخدر که صحبت اش هست ما مواد طبیعی بدن را  از سیستم خارج کردیم و این خارج کردن مواد طبیعی  با تمام مشکلاتی که داریم می خواهیم مصرف نکنیم ولی نمی توانیم چون عکس العمل نشان می دهد به خاطر همین طی یک روند 10 الی 11 ماه زمان می برد که این را در کنار جلساتی که داریم در کنار جهان بینی که هست در کنار همسفران مان و خانواده مان که شناخت را پیدا کنند که اگر من قبلا ترک می کردم و مصرف نمی کردم و آن موقع دوباره مجدد مصرف می کردم به دلیل این روش اشتباهی بوده است که من انجام می دادم
انسان هم تغییر کردنش سخت است ده ماه باید بیایم کنگره و زخمت بکشیم و با هیچ کسی هم تعارف نداریم اگر نخواهیم کنگره را از اولیت های زندگی خودمان قرار ندهیم آن تفکر باعث می شود که برگردیم سر خانه اول مان حالا بعضی اوقات با خودمان می گوییم که این جلسه مهمان دارم اشکال ندارد نمی روم جلسه و به لژیون هم نمی رسم همان مهمانی یکدفعه یک برنامه مهمان بازی دیگری جور می شود دوباره بر می گردیم سر خونه اول مان چون هنوز پای مان جای سفتی قرار نگرفته تا بتوانیم این کار را انجام بدیم.
این  ارتباط ها و این جلساتی که در کنار همدیگر هستیم برای این است که یک شناختی پیدا کنیم نسبت به خودمان و مواد مخدر و ارائه ی طریقی که به خانواده هایمان می دهند تا به رهایی برسیم
در طول هفته راجب به صورت جلسه حتما صحبت شده است حالا من خیلی کوتاه می خواستم راجب به صورت جلسه که همان صورت مسئله اعتیاد است صحبت کنم چون تولد وحید آقای ریخته گر هست که راجب به این موضوع هم باید صحبت کنیم

وحید آقای ریخته گر از کسانی هستند که در شعبه خراسان رضوی شروع کردند و خدمت کردند با خدمتی که کردند به کسی خدمت نکردند چون هیچ منتی سر هیچ احدی نیست پاداش خدمت حال خوبی بوده که نصیب اش شده است هیچ منتی سر هیچ کسی نیست به خدمت شون تبریک می گویم به خانواده محترم شان همسفران شان راهنمای محترم شان آقای بابک لطفی و تمام عزیزانی که کمک کردند این تفکر نتیجه اش یکدفعه می شود 14 سال رهایی
ما اگر یک کاری را نخواهیم انجام ندهیم به تنهایی نمی توانیم چه تفکری باید پشتوانه یک فرد باشد که بیاید خدمتگزار باشد در اندیشه خدمت کردن حال خوبی که بدست می آورد و این حال خوب چه چیزی را نصیب ما می کند ما یک تفکری را ما باید از دست بدهیم تا یک تفکر جدیدی بدست بیاریم و این نبرد درونی که درون هر فردی شکل می گیرد اگر در صراط مستقیم قرار بگیرد می آید و به رهایی می رسد می آید یک سال و دو سال و بیست سال و اصلا اعتیاد و مواد مخدر از تفکرش خارج می شود چون یاد می گیریم که ارتباط مان را با جهان هستی برقرار کنیم تا بتوانیم حال خوب را درک کنیم من با وحیدآقای ریخته گر ارتباط دورا دوری دارم ولی در کنگره چون تفکرات مان خیلی به  هم نزدیک است خیلی زود آدم ها همدیگر را درک می کنند چون راجب به مسائل که ما صحبت می کنیم تفکرمان و اندیشه مان و آموزش مان از یک منبع آگاهی است راحت می توانیم درک کنیم که راهنماها چه می گویند مرزبان ها چه می گویند ارتباط ها خیلی زود برقرار می شود چه این طرف ایران باشیم چه آن طرف ایران هیچ تفاوتی در اندیشه نمی کند با آقا وحید هم همین اتفاق افتاد زمانی که ارتباط خدمتی و کنگره ای برقرار شد حس محبتی است که بین اعضاء به وجود آمد من از صمیم قلب به خودش و خانواده محترم شان تبریک عرض می کنم به وحید آقا هر کجا که گفتیم رفته خدمت کرده است هرکاری از دست ش بر  آمده انجام داده است وحید آقا آخرین باری که خدمت کرده کاشمر بوده است و بعدش هم همین شعبه رضا در مشهد بوده است بهشت را به بهاء می دهند به بهانه نمی دهند آدم تا برای خودش زخمت نکشد نیاید روی صندلی بشیند و حرف گوش نکند به رهایی نمی رسد چون ما  از پس فکر خودمان بر نمی آییم نمی توانیم یک کاری را با فکر نکردن خوب انجام بدهیم باید بیایم روی صندلی بشینیم و اینقدر تکرار شود تا بعد از ده الی یازده ماه به رهایی برسیم وحید آقا پاداش این کارش که رهایی بود گرفت و آمد خدمتگزار شد باز این مسیر را رفت و آمد باز هم برای خودش به خاطر اینکه ما تعهد پیدا می کنیم به  آن آموزش هایی که داریم خیلی از افراد هستند بیرون از اینجا در این کمپ ها و جاهای دیگر که عزیز کرده خانواده شون هستند التماس می کنند که خدایا بچه من را خوب کن التماس می کنند که روی پای خودشان بایستند و کنار خانواده یا همسرش یا بچه اش تو بازار یا تو پارک باشند ولی این لطف و سعادت را ندارند کنار خانواده شان این طوری زندگی کنند اگر این لطف نصیب ما شده است باید بتوانیم این آموزش را درست روی خودمان پیاده کنیم وقتی درست اجرا کردیم ولذت ش را دیدیم بتوانیم در اختیار دیگران هم قرار بدهیم به وحیدآقا که این کار را به خوبی انجام داد و این تجربه را دارد در اختیار دیگران می گذارد صمیمانه تبریک می گویم به همسفران و برادر عزیزشان هم تبریک می گویم.

از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبت های من گوش کردید از شما عزیزان سپاسگزارم.

در ادامه جشن رهایی 14 سالگی راهنمای محترم مسافر وحید به راهنمایی دیده بان محترم مسافر رضا ترابخانی با شکوه فراوان برگزار گردید.

 

آرزوی راهنمای محترم مسافر وحید
بیشترین چیزی که من آرزو می‌کنم و برایم خیلی ارزشمند است، این است که انسان‌ها از این محبت الهی استفاده کنند و فرمانش برایشان صادر شود و به آن دست پیدا کنند؛ چه خانواده‌ها، چه همسفران و چه مسافران. چون خودم خیلی لذت بردم و دوست دارم همه استفاده کنند و بهره ببرند.

سلام دوستان بابک هستم یک مسافر

یک مطلب دیگر هم که می‌خواهم بگویم، جای علی صداقت بسیار خالی است. باز برای بار دوم جای  مصطفی عظیم زاده عزیز جاشون  خالی است. خیلی دوست داشتیم در جمع ما باشد، ولی نشد. برای اینکه زیاد وقت نگیریم تا بتوانند راهنمایان عزیز به لژیون هایشان برسند سریع جشن را شروع می کنیم

سلام دوستان وحید هستم یک مسافر

همه می‌گویند وقتی می‌خواهیم تولد بگیریم اینجا که می‌رسیم یادمان می‌رود.
من هم برعکس، هرچه فکر کردم، هرچه که فکر کردم، چیزی یادم نیامد که بخواهم صحبت کنم. ولی یک چیز را می‌دانم و همیشه به بچه‌ها می‌گویم اگر می‌خواهی تولد برای خودت بگیری، اصلاً نگیر؛ چون ما تولد برای خودمان که نمی‌گیریم. می‌خواهیم بگوییم که می‌شود...
صورت‌مسئله اعتیاد خیلی جالب است. من برعکس صورت‌مسئله اعتیاد بودم، رفتم تهران کنگره، بعد دیدم صورت‌مسئله اعتیاد عوض شده آن صورت‌مسئله انسانی است که الان در کنگره دنبالش می‌گردم؛ برای چی آمدی کنگره چه کار و خدمتی می توانی انجام بدهی  کوچک‌ترین کاری که در کنگره می‌شود انجام بدهی تا بتوانی باعث درمان یک نفر بشی  و این خیلی راحت هستش
آقا مهندس می فرمایند  درمان اعتیاد حتی از سرماخوردگی راحتر درمان می شود و این خیلی باارزش است.
انشاءالله بتوانیم از این نعمت‌ها استفاده کنیم.
با همین تولدها می شود پیام را  گرفت
آره می‌شود؛ تو سفر کن، خیلی راحت، قشنگ و محکم می‌شود پرونده اعتیاد را بست، ولی به شرطی که تو سفر کنی، یعنی با راهنما هماهنگ باشی.
یکی از معضلات ناس است؛ یک مسافر تا وقتی که ناس مصرف کند، سیستم بیو شیمی بالا نمی‌آید، بی‌خود معطلی. ما اینجا خیلی داریم مصرف کننده بودند و به رهایی رسیدند، منتهی وقتی حالت خوب نباشد سفر خوبی نداشتی. آن کسی سفر درست می‌ کند، سیستم  ايکس می‌آید بالا، حالش خوب می‌شود، حاضر نیست با هیچ چیزی عوض کند.
من دیدم کسی را که یک گرم سی روز دارد، رهاییش را می‌گیرد ولی هنوز دارد ناس مصرف می‌کند.
بابا یک گرم سی روز، به خدا خیلی ارزشمند است، خیلی پرانرژی هستی.
این عزیزانی که می‌آیند کنگره، فکر کنم باتری‌شان تمام شده. این عزیزان که می‌آیند،  اینجا با هزینه‌های خودشان، این شرایط برای ما فراهم شده. استفاده کنیم  خدا به ما رو کرده با آغوش باز بپذیرم.
من امروز تولد دارم برای همین که مشخص شود بله، شدنی است؛ درمان اعتیاد شدنی است.
این یک بخش از صحبت‌هایم بود و بخش دیگر تشکر از آقا لطفی، راهنمای عزیزم، که در این مسیر خیلی کمکم کردند. اگر  خدمت کردن نبود، من این راه را گم می‌کردم. خیلی جاها فکر می‌کردم دارم خدمت می‌کنم، شاید خدمت نبوده،  چون برای حال خوب خودم بوده و هستش و از همه شما ممنون هستم.

سلام دوستان لیلا هستم یک  همسفر
خیلی خوشحالم که امروز شما عزیزان در  جشن ما هستید و  اول از همه از بزرگان کنگره 60 که امروز تشریف آوردند که در این جشن کنارمان باشند سپاسگزارم و از  استاد و راهنمای خودم تشکر می کنم، ممنونم از لطف تون  تبریک می گویم به وحید جان ۱۴ سال گذشت. خوشحالم که توانست تو این ۱۴ سال رشد کند و خوشحالم که توانستم در مسیر رشدش کمکش کنم و یک چیزی که من خودم داشتم الان در کنار صحبت های وحید جان به ذهنم رسید و دوست دارم به همسفران عزیز بگویم این که در کنگره گفته شده همسفران دو بال پرواز هستند این دو بال پرواز و ما می توانیم یک طور دیگری  فرض داشته باشیم به نظر  شخصی من که تجربه های درون کنگره و زندگی گذراندم در این چندین سال  فکر می کنم بعضی سختی ها و تاریکی ها تلنگری برای رشد قدرت یک زن  هستش برای اینکه چجوری باشیم توی زندگی برای خودمان و عزیزان مان چون خود کنگره هم داره میگه که باید خودتو بشناسی تا خودتو نشناسی نمیتونی به خیلی چیزها برسی و من فکر می کنم این سختی ها و تاریکی ها به واسطه مسافرامون که هستش ما میتوانیم برسیم به آن قدرت به آن دو بال پروازی که رشد می تواند برای خودمون داشته باشه و در کنارش من واقعاً از دختران عزیزم از بهار جان که همیشه کنار ما بود پسرم که خیلی دوست داشتم کنارمون بود و  نشد باشه از علی آقای صداقت بی نهایت سپاسگزارم و در کنارشون از آقا بابک ممنونم خیلی خیلی زحمت کشیدن برای وحید و راهنمای  سفر اولشون که علی آقا هستند جاشون خیلی خالیه ولی از دور از ایشان تشکر می کنم از دور دستشون را می بوسم و از دور دست خانوم آرامیده را می‌بوسم و  ممنون از اینکه وقت گذاشتین و در این جشن کنار ما بودید ممنون  از همه شما عزیزان.

سلام دوستان رضا هستم همسفر
خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما دوستان هستم. تولد برادرم و مسافر عزیزم را تبریک می‌گویم. خیلی ممنون از آقای ترابخانی که تشریف آوردند و همچنین از زن داداش عزیزم در درجه اول تشکر می‌کنم که واقعاً سختی‌ها را تحمل کرد.  البته اولش همه‌چیز عاشقانه بود، اما برای من خیلی عجیب بود. وحید ما با این همه زرنگی و هوش، گرفتار اعتیاد شد. واقعاً برایم غیرقابل باور بود؛ از رنگ و رویش هم مشخص بود که مصرف او را مچاله کرده، ولی با این حال هنوز باور نمی‌کردم چون وحید خیلی زرنگ بود. برای من حیرت‌آور بود که چطور به دام اعتیاد افتاد. من که هیچ آشنایی نداشتم با جریان اعتیاد و درمان، اصلاً فرقش را نمی‌فهمیدم. فقط یادم هست که با داداش‌هایم برنامه می‌ریختیم او را به کمپ ببریم. ما پنج تا برادر هستیم و هیچ اطلاعاتی از کمپ نداشتیم، حتی نمی‌دانستیم  اعتیاد چیست. فقط می‌دانستیم تریاک می‌کشد و خیلی هم بد است. اما خدا را شکر که راهش به کنگره باز شد و باز هم شکر خدا که خودم هم پاک به کنگره آمدم. خیلی چیزها را تجربه کردم؛ خیلی زحمت‌ها داشتم و دارم، بعضی مشکلات کم شده و بعضی‌ها به تعادل رسیده است. در هر صورت می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از شما بخواهم که همسفرانتان را به کنگره بفرستید. من خودم یک همسفر هستم. شعبه شفا بفرستید همسفرانتان را تعداد ما خیلی کم است. بدانید کاری که ما انجام می‌دهیم، قبل از آن است که پای جوان شما یا برادرتان به اعتیاد کشیده شود ما از قبل جلوگیری می‌کنیم.
روزهای شنبه در شعبه شفا در خدمت آقایان و مخصوصاً خانم‌ها هستیم. حتماً سعی کنید فرزندانتان، برادرتان و کسانی که در درجه اول هستند را بفرستید تا این آموزش‌ها و جهان‌بینی را که من از آن لذت می‌برم یاد بگیرند و دوباره به برادرم وحید جان تبریک می‌گویم. تو باعث سرفرازی من هستی. یک روزی وقتی با داداشم در خیابان راه می‌رفتم، باعث سرشکستگی من بود؛ خجالت می‌کشیدم و دارم حقیقت را می‌گویم چون همسفرش بودم. اما امروز به او افتخار می‌کنم. امروز به داشتن همچین برادری افتخار می‌کنم. مطمئن هستم پدر و مادرم که در جهان دیگر هستند هم به داشتن چنین فرزندی افتخار می‌کنند.
از اینکه به صحبت های من گوش کردید از همه شما عزیزان سپاسگزارم.

سلام دوستان بهار هستم همسفر وحید

اول اینکه به بابام تولد ۱۴ سال رهایی شو تبریک می گویم و به راهنما عزیز شون آقا بابک لطفی و اگه بخواهم در مورد کنگره صحبت کنم من یک چیزی که در مورد بابا خیلی برام تعجب انگیز بود این بود که هیچ وقت نمی‌دیدم وقتی می خواهد برود کنگره خسته باشه یعنی هیچ وقت ندیده بودم حتی در بدترین شرایط مریضی داشتن و حالشون بد بود می گفت من باید برم
این  برام خیلی عجیب بود که چی هست اونجا که یک نفر می‌تونه اینقدر با اشتیاق بره اونجا و صحبت کنه و آنقدر هم برای همه قابل احترام باشند خب من هر موقع می آیم کنگره و چند باری که رفتم شعبه کاشمر و مزاحم این افراد شدیم اینقدر عشق و محبت از این افراد گرفتم که اونجا فهمیدم که چقدر دوست داشتنی این خدمت کردن و واقعا خیلی  خوشحالم که همچنین حسی و دریافت می کنم و به  شما همسفران و مسافران  تبریک می گویم به خودم مادرم و پدرم و کل خانواده تبریک می گویم ممنونم.

سلام باران هستم همسفر وحید
من هم  تولد بابامو بهش تبریک میگم و به همه خانواده ام که بابام تونسته به تولد چهارده سال رهایی  برسه تونسته این مقام بزرگ را بدست بیاره واقعا از همتون ممنونم که بابامو تا اینجا یاری کردین و تو این جشن بزرگ اومدین و از همه جا اومدین تا تو این جشن حاضر باشین خیلی از همتون ممنونم و از تمام خانواده ممنونم که به این جشن اومدن ممنوم.

 

 

تایپ: مسافر محمد لژیون پانزدهم
ارسال خبر: مسافر جلال لژیون پنجم
تایید خبر: مسافر داود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .