English Version
This Site Is Available In English

ساختن قالب

ساختن قالب

جلسه پنجم از دوره سوم از سری جلسات لژیون سردار نمایندگی چرمهین با استادی مسافر پهلوان علیرضا، نگهبانی مسافر منوچهر و دبیری مسافر ناصر با دستور جلسه " سیستم ایکس و صورت مسئله اعتیاد "  سه‌شنبه ۸ مهر ۱۴۰۴  ساعت ۱۵:۳۰ آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر، از نگهبان محترم بابت دعوتشان صمیمانه سپاسگزارم. در حالی که خلاصه‌ی گزارش خزانه‌داری را گوش می‌دادم، شگفت‌زده شدم؛ تأسیس هر شعبه و تلاش انسان‌هایی که برای رسیدن به درمان و تبدیل شدن به دنور، سردار و پهلوان قدم برمی‌دارند، فوق‌العاده است. امروز شاهد تسویه‌ حسابی «پهلوانانه» بودیم که ۱۰ دنور را شامل می‌شد. این دستاورد چیزی نیست جز آموزش‌هایی که توسط انسان‌هایی فرهیخته منتقل می‌شود.

اکنون درک می‌کنم که تنها عشق است که ما را به هم پیوند داده است. من سی‌دی «ایستاده» را هشت بار گوش داده‌ام و به راستی، ما دارای یک روح مشترک هستیم. انسان به جایی می‌رود که یخ‌های درونش آب شود تا بتواند گرما بگیرد و ارتباط برقرار کند.
اگرچه انسان‌هایی که کلامشان نافذ و چرب‌زبان است کمی طول می‌کشد تا ارتباط برقرار کنند، اما در هر شعبه‌ای که می‌روم، کمتر از دو سه دقیقه به ارتباط می‌رسم؛ این همان روح مشترک و مفهوم « یدواحده» است.
صورت مسئله اعتیاد و شاه‌کلید DST دستور جلسه‌ی هفتگی درباره‌ی «صورت مسئله‌ی اعتیاد» است که به نظر من، شاه‌کلیدِ قفلی است که جهان در باز کردن آن مانده است. همان‌طور که علی‌آقا به زیبایی بیان می‌کنند، آقای مهندس روندی را آغاز کرده‌اند که دنیا آن را رها کرده است؛ حتی آمریکا اعلام کرده بود که با صرف میلیون‌ها دلار هزینه، تنها به دنبال تولید واکسنی است که مصرف‌کننده را در همان مرحله‌ی مصرف نگهدارنده (نگهدارنده) باقی بدارد.
اما آقای مهندس، با باز کردن مجدد صورت مسئله‌ی اعتیاد، به ما آموختند که نه تنها در اعتیاد، بلکه در هر امری که می‌خواهیم به آن دست یابیم، ابتدا باید صورت مسئله‌ی آن را عمیقاً درک کنیم.
به همین دلیل است که سی‌دی‌های آقای امین اینقدر گره‌گشا هستند. وقتی راهنمایی به کسی که سال‌ها در کنگره است و حال خوبی ندارد می‌گوید به سی‌دی‌های آقای امین گوش کن، آقای امین با شجاعت، پرده از حقایق پنهان برمی‌دارد و با کالبدشکافی دقیق، عمیق‌ترین گره‌ها را می‌گشاید و اغلب با ذکر مثال‌های شخصی، درس را منتقل می‌کند.
به یاد می‌آورم که فردی به ایشان گفته بود: «چند سال است در کنگره‌ام، ولی حال خوبی ندارم.» ایشان پرسیدند: «در ازای کنگره چه دادی؟» پاسخ شنید: «یک گونی سیب‌زمینی در ماه رمضان دادم.» آقای امین فرمودند: «به همان اندازه چیزی که دادی، حالت خوب می‌شود.»
آقای مهندس این بخش را پولی نکردند تا آموزشی بدهند که پشتوانه‌اش عشق و محبت است. وقتی به یک مصرف‌کننده می‌گویی «جلسه‌ی بعد منتظرت هستم»، انگار دنیا را به او داده‌ای؛ چرا که پیش از این، هیچ‌کس منتظر او نبوده است. ما انسان‌هایی که درگیر اعتیاد شدیم، پیش از آن عشق را تجربه کرده بودیم، اما وقتی وارد «منفی ۶۰ درجه» و تاریکی می‌شویم، آن عشق و محبت جای خود را به نفرت می‌دهد.
قدرت بخشش و بازگشت به بازی
آقای مهندس می‌خواهند ما را وارد بازی کنند و نحوه‌ی «بازی کردن» را به ما بیاموزند تا قوی شویم و برگردیم؛ نه تنها از میلیون‌ها تومان، بلکه از ۶۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، و حتی از کسی که بیرون از کنگره حالش بد است و فحاشی می‌کند، راحت بگذریم.
گذشت را چه کسی به من آموخت؟ راهنمایم، لژیون سردار، کسی که در آبدارخانه کار می‌کند و کسانی که در تدارکات خدمت می‌کنند، به من آموختند که در هر سطحی از زندگی بتوانی ببخشی، به چیزی دست پیدا می‌کنی که پیش از بخشش، آن را تجربه نکرده بودی.
من زمانی ۶ میلیون تومان را بخشیدم، در حالی که آن پول می‌توانست ۶۰۰ گره از مشکلات من را باز کند. در سالی که وارد کنگره شدم، هیچ پولی نداشتم و مجبور بودم ۱۰ تا ۱۲ کیلومتر را پیاده طی کنم. بخشیدن در زمانی که ما نداریم و آن پول می‌تواند بسیاری از مشکلاتمان را در بیرون از کنگره حل کند، بسیار مهم‌تر از داشتن و بخشیدن است.
هنگامی که اعلام دنوری کردم، ۷ میلیون در حسابم بود و همزمان با نیروی بازدارنده و منفی دست و پنجه نرم می‌کردم، چرا که بهترین القائات از سوی نیروهای منفی زمانی صورت می‌گیرد که می‌خواهیم یک پله قوی‌تر شویم، چه از نظر آموزشی و چه مالی. زمانی که اعلام پهلوانی کردم و اجازه‌اش را از مهندس گرفتم، ۸۹ شب نخوابیدم و با جنگ افکار دست و پنجه نرم می‌کردم، اما پرداختم؛ زیرا آقای امین به من آموخت که باید به نیروی منفی «بَدَل» زد.
برای درمان سیگارم، روی یک قطعه آدامس تمرکز کرده بودم. اما پیش آمد که به شمال سفر کردم و پیشنهادات وسوسه‌آمیزی برای مصرف به من می‌دادند. دقیقاً یاد این افتادم که آقای امین فرمودند: «بَدَل بزن.» گفتم: «فقط پنج دقیقه صبر کن، دو دقیقه صبر کن.» وقتی بَدَل می‌زنی، آرام می‌شوی چون نیروی منفی متوجه می‌شود که آموزش دیده‌ای.

ما هر چقدر زیرک باشیم، نیروی منفی زیرک‌تر از ماست؛ اگر ما هفته‌ای سه جلسه آموزش می‌بینیم، نیروی منفی هر هفت روز هفته در تلاش است تا ما را منحرف کند.
معنای واقعی بخشش و رهایی
ما باید صورت مسئله‌ی اعتیاد و صورت مسئله‌ی بخشیدن را باز کنیم: چرا باید خدمات مالی انجام دهم؟ در ازای بخشیدن چه چیزی به من داده می‌شود؟
در سی‌دی «شعبده‌بازی»، مهندس می‌فرمایند: «اگر چیزی را داری و از ته دل منتظر پس گرفتنش نبودی، بردی.» اینجا به ما رهایی دادند؛ ما پیشاپیش حقمان را گرفتیم. آقای مهندس در سی‌دی «ایستاده» می‌گویند: «آمده‌ام تا شما را از خواب بیدار کنم و وقتتان را بیهوده تلف نکنید.» از سی‌دی «ساختن قالب» متوجه می‌شویم که هدف، ساختن انسانی تمام‌عیار است که از هر زاویه‌ای که نگاه کنی، ایرادی در آن دیده نشود.
آقای مهندس می‌گویند وقتی ببخشی، می‌توانی حتی ناسزا و بد و بیراه را هم ببخشی. علی‌آقا لذت‌بخش‌ترین چیز دنیا را کشیدن و نعشگی می‌دانستند، اما به چه قیمتی؟ بخشیدن این پول‌ها سخت است، اما باید بدانی به چه قیمتی و در ازایش چه چیزی دریافت می‌کنی.
زمانی که شال و قرآن را دریافت کردم، در خلوت اتاق این کار را انجام دادم. آقای مهندس فرمودند کسانی که شال و قرآن را در اتاق دریافت می‌کنند، افتاده‌تر از کسانی هستند که در لایو این کار را می‌کنند. ایشان ضمانت دادند که هر موقع خواستم پولم را پس بگیرم، به شرطی که به فرامین قرآن عمل کنم؛ این بخشی از بازی و درمان است و ضمانت رهایی است.
با این حال، من پس از ۱۰ سال سفر، دوباره خراب کردم و دوباره شروع کردم. متوجه شدم سوراخی که از آن گزیده می‌شدم، در لژیون مالی بود؛ یک جای خالی وجود داشت، وگرنه چطور می‌شود سفر کرد، رها شد و دوباره سقوط کرد؟ متوجه شدم که یکی از ستون‌های من لغو شده بود و آن را پیدا کردم.
آموزش‌هایی که در کنار هم می‌گیریم (همان روح مشترک)، اگر بتواند یک انسان را نجات دهد، بالاترین بار معنوی را دارد.


تایپ : مسافر ناصر دبیر لژیون سردار

ارسال : مسافر عسگر 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .