یازدهمین جلسه از دوره هفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی مسافر ایرج، نگهبانی مسافر حبیب و دبیری مسافر مهدی با دستورجلسه «صورت مسئله اعتیاد» چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان ایرج هستم یک مسافر؛ در ابتدا خدا را شکر میکنم که این اجازه به من داده شد تا در جمع شما حضور داشته باشم و بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم. از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و راهنمای خودم آقا محسن و نگهبان و دبیر ارجمند هم تشکر میکنم. اگر بخواهم در مورد دستور جلسه صحبت کنم از تجربه خودم میگویم که از سن حدود ۱۷ سالگی به صورت تفریحی شروع به مصرف مواد کردم و در همان سالها به استخدام ارتش در آمدم و در کل دوره سی ساله خدمتم، مدام مصرف میکردم و همیشه ترس از این داشتم که یک روزی بفهمند و برایم مشکل ساز شود و کارم به جای باریک کشیده شود. به همین علت همیشه دست به عصا حرکت میکردم و دعا میکردم که کاش زودتر بازنشسته شوم و بتوانم بدون استرس و با خیال راحت هر چقدر که میخواهم مصرف کنم و همین اتفاق هم افتاد و بعد از بازنشستگی شروع به مصرف بیرویه کردم و بلافاصله سکته کردم و کارم به بیمارستان و عمل جراحی کشید و روز بعد از عمل، دکتر قلب از من پرسید شما مصرف کننده هستید و من از ترس گفتم: بله چطور؟ گفت شما باید مصرف مواد را برای همیشه کنار بگذارید وگرنه دفعه بعد باعث مرگ شما میشود، چون در اثر مصرف زیاد خون شما به شدت غلیظ شده است ولی متاسفانه گوش نکردم و دو روز بعد از عمل جراحی مجددا شروع به مصرف کردم و ۵ سال دیگر ادامه دادم. با خودم این تصور را داشتم که اگر مصرف نکنم خواهم مرد و همیشه ترس از این موضوع داشتم و نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. بالاخره تصمیم گرفتم که ترک کنم و پیش چند تا پزشک رفتم، گفتند باید سم زدایی کنی و وقتی پرس و جو کردم فهمیدم این کار خطرناکی است تا بالاخره با کنگره آشنا شدم و به نمایندگی صالحی رفتم که گفتند اینجا ظرفیت تکمیل است و پذیرش نداریم و نمایندگی صبا را به من معرفی کردند.

وقتی وارد لژیون شدم راهنمای من گفت باید اول صورت مسئله اعتیاد را کامل گوش کنی، تازه آگاه شدم که چرا نمیتوانستم ترک کنم و مشکل من فقط مربوط به جسم نبوده است و با مصرف مواد مخدر باعث شدهام ترشح مواد شبه افیونی بدن من از بین برود و دیگر قادر به تولید نباشند به همین دلیل بود که یک روز اگر مصرف نمیکردم بدن درد من شروع میشد و خمار میشدم، فهمیدم که من باید اول مثلث درمان را تکمیل کنم و خدا را شکر که آقای مهندس این مثلث درمان را برای ما ترسیم کردند و صورت مسئه اعتیاد را برای ما روشن کردند تا بفهمیم مشکل اصلی ما کجاست. باید جسمی را که بر اثر تخریب مواد از بین بردیم، بازسازی کنیم و بعد به جهانبینی و روان بپردازیم. من در طول خدمت همیشه با همکاران خودم درگیر بودم و الان فهمیدم که دلیل این رفتار و پرخاشگریهای من به خاطر نوع جهان بینی و روان ناسالم من بوده است. من حتی نمیگذاشتم حتی یک نفر بفهمد که من مصرف کننده هستم. ورزش میکردم و همیشه چون سرحال پر انرژی بودم، کسی شک نمیکرد که من مصرف کننده هستم ولی الان فهمیدم که با خودم و خانوادهام چه کاری کردهام. با خانواده مشکل داشتم، با جامعه و محیط کار مشکل داشتم و با همه درگیر بودم. مواد مخدر ضررهای بسیار زیادی به همه ما مصرف کنندهها وارد کرده است. حتی بستگان به خانواده من گفته بودند که اعتیاد پدر شما ما را عذاب میدهد و این برای من خیلی سنگین بود و وقتی به من گفتند خودم خجالت کشیدم و گفتم درستش میکنم. این دستور جلسه به من کمک کرد تا بتوانم بیشتر در مورد مشکل خودم آگاهی کسب کنم و راحتتر بتوانم تصمیم بگیرم و از طریق پروتکل درمانی <DST> به رهایی و تعادل نسبی برسم و امیدوارم همه سفر اولیها این رهایی را تجربه کنند. از اینکه به حرفهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
تهیه: مسافر مهدی
ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزاران سایت نمایندگی صبا
- تعداد بازدید از این مطلب :
55