در سیدی ایستاده، آقای مهندس میفرمایند: تمام مسئله جهانبینی این نیست که ما شما را فیلسوف یا عارف کنیم؛ بلکه هدف اصلی این است که درست زندگی کنیم. مهم نیست که ما چه جایگاهی داریم یا چهقدر پول داریم. ممکن است بگوییم: ما خیلی چیزها را میدانیم، شاعر، دکتر یا کل قرآن را حفظ هستیم؛ اما اگر نتوانیم درست عمل کنیم، هیچ فایدهای ندارد. وقتی نمیتوانیم از جان، مال یا زمان خود بگذریم، معلوم است که هنوز یاد نگرفتهایم درست زندگی کنیم. ما اینجا آمدهایم تا مسیرمان را درست کنیم. هرچه به روشنی نزدیکتر شویم، توانایی تشخیص درست و نادرست را پیدا میکنیم؛ اگر حال ما خراب و ذهنمان پر از فکروخیال است، به این دلیل است که تفکرمان درست نیست. بسیاری از ما اکنون در جهنم یا بهشت هستیم؛ اما خودمان خبر نداریم. بهشت و جهنم هم در این دنیا و هم در آن دنیا وجود دارد. پس مهم این است که چگونه با مشکلات و مسائل برخورد میکنیم. هر شاگردی که تلاش کند، روزی استاد میشود. هدف ما این است که همه را از تاریکی و ظلمت خارج کنیم و وارد مسیر روشنایی و زندگی سالم شویم. برای رسیدن به این هدف، باید از سختیها عبور کنیم. ما که در کنگره۶۰ هستیم، به جسم خود آگاهی داریم؛ باید نیروی از دسترفته خود را جبران کنیم. نه تنها مسافران و همسفران، بلکه تمام انسانهایی که آگاهی ندارند، انرژی و نیروی خود را از دست دادهاند. کسانیکه غیبت، دروغ و سخنچینی میکنند، تمام انرژی خود را هدر میدهند. انرژی مثل پول است؛ نباید بیهوده هدر رود. ما آمدهایم تا درست زندگی کردن را یاد بگیریم.
باید در زندگی مانند درخت نخل باشیم. نخل بسیار ارزشمند و استوار است؛ پس ما هم باید در برابر مشکلات و مسائل مقاوم باشیم تا به قدرت و توانایی خود پی ببریم؛ باید آنقدر قوی باشیم که در شرایط سخت و دشوار، بهترین تصمیم را بگیریم و عجولانه یا احساسی عمل نکنیم. ترس، تفکر را میخورد. برای هر اتفاقی باید تمام جوانب را در نظر بگیریم و منطقی عمل کنیم. در کنگره۶۰ با آموزش و تکرار یاد میگیریم که جسم ما تنها وسیله است. رابطه خونی و خانوادگی اهمیتی ندارد؛ بلکه روح مشترک اهمیت دارد. ممکن است یک خواهر یا برادر هیچ انرژی و کمکی به ما ندهد؛ اما کسانیکه با ما هیچ رابطهای ندارند، تلاش میکنند تا ما را از تاریکیها بیرون بیاورند. این افراد همان راهنما و اعضای کنگره۶۰ هستند. همه در کنگره۶۰ بهدنبال هدف مشترک حال خوب داشتن، رسیدن به آرامش و رشد معنوی، بدون انتظار چیز دیگری هستند. ما همیشه دو نوع خویشاوند داریم: خویشاوند خونی و خویشاوند روحی. دنبال خویشاوند روحی بودن بسیار مهم است. همه چیز باید به مراحلی برسد که فرمان الهی صادر شود. ممکن است چیزی را بخواهیم که تقدیر ما نیست و مسائل زیادی در آن نهفته است. گاهی چیزی تقدیر ما است؛ اما فرمان الهی هنوز صادر نمیشود، این به نفع ما است و باید متوجه شویم که کدام مسیر به ما آموزش میدهد؛ بنابراین هر اتفاقی که بخواهد پیش برود؛ باید با ترکیب خواست، تقدیر و فرمان الهی پیش برود.
منبع: سیدی ایستاده
نویسنده: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
83