سلام دوستان، احمد هستم؛ یک مسافر
از لژیون یکم.
خدا را سپاسگزارم که راه کنگره را به من نشان داد.
من با شرایط بسیار سخت وارد کنگره شدم.
در ابتدا یکونیم گرم تریاک مصرف میکردم و با پنهانکاری، انکار و قسم،
توانسته بودم خانواده را ساکت نگه دارم، تا زمانی که کرونا گرفتم.
وقتی در بیمارستان بستری بودم، تقریباً تمامی مریضها یا مرده بودند یا زیر دستگاه اکسیژن قرار داشتند.
وقتی از بیمارستان مرخص شدم، خانواده را به منزل دیگرمان فرستادم.
یادم هست که دو کیلو آش جو گرفتم و ۱۵ روز طول کشید تا بتوانم این دو کیلو آش را تمام کنم؛
یعنی روزی دو سه نربکی.
موادفروش، چه در خانه و چه در بیمارستان، هفتهای ۳۰ تا ۴۰ گرم برایم مواد میآورد.
خدایا شکرت، چقدر از آن روزها فاصله گرفتهام.
تا اینکه برای بار دوم به بیمارستان رفتم؛
هم برای کرونا و هم برای عفونت کرونایی که به لثههایم زده بود.
طی یک سال، ۳۵ تا ۴۰ کیلو وزن کم کرده بودم
و مصرف موادم از روزی یکونیم گرم قبل از مریضی، به ۵ گرم تریاک خوراکی رسیده بود.
دیگر هیچ فیلمی نمیتوانستم بازی کنم و انگشتنما شده بودم.
بعد از یک سری بزنوبکوب، به بندرعباس رفتم تا آنجا زندگی کنم،
با این خیال که خانواده را پشیمان کنم.
بعد از یک ماه به خانه آمدم، به همه ابراز پشیمانی کردم و وارد کنگره شدم.
حال باید سیدی مینوشتم.
دست راستم در ورزش بوکس آسیب دیده بود، همینطور چشم چپم،
و پنج تا از دندانهایم قبلاً در ورزش شکسته بود.
حدود ۱۰ خط سیدی مینوشتم و
ده دقیقه دستم را در یخ فرو میبردم.
در سقوط آزادهایم، دندههایم و چشمم به شدت درد میگرفت.
همه آن روزهای سخت را پشت سر گذاشتم
و همه اینها را مدیون کنگره هستم.
خدا را شکر میکنم که وارد کنگره شدم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
97