English Version
This Site Is Available In English

اگر بخواهم، می‌توانم .

اگر بخواهم، می‌توانم .

به‌نام قدرت مطلق الله

ششمین جلسه از دوره چهارم لژیون سردار کنگره ۶۰، نمایندگی قائم‌شهر، با استادی راهنمای تازه‌ واردین مسافر حمیدرضا، نگهبانی مسافر احسان، دبیری مسافر بهمن و خزانه‌داری مسافر محمد، با دستور جلسه" صورت مسئله اعتیاد" سه‌شنبه 8 مهر ماه 1404 راس ساعت 19 آغاز به کارکرد.


خلاصه سخنان استاد:

سلام  دوستان. حمیدرضا هستم، یک مسافر. از نگهبان، دبیر و خزانه‌دار لژیون سردار، کمال تقدیر و تشکر دارم که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادند تا خدمت کنم و از خدمتم آموزش بگیرم.من ابتدا به پهلوان شعبه، آقای اسحاق‌علی، بابت پرداختی تعهدی همسفرش، تبریک می‌گویم و همین‌طور به آقای یوسف که مبلغ دویست میلیون پرداخت کردند، تبریک می‌گویم. تا باشد که از این کارها.
اما دستور جلسه، صورت مسئله اعتیاد است. در سال ۱۳۸۴، دانشگاه هاروارد آمریکا چیزی را کشف کرد به نام سد خونی مغز. اگر من، حمیدرضا، یک سال، ۳۶۵ روز، کباب بخورم و بعد از یک سال، قطع کنم، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. اما اگر مواد مخدر، نیکوتین یا الکل مصرف کنم، بعد از قطع، دچار چالش خواهم شد و بدنم، جسمم، واکنش نشان خواهد داد. چرا؟ چون این مواد از سد خونی مغز عبور می‌کند.


جناب مهندس فرمایش کردند: برای درمان اعتیاد، ابتدا مثلثی داریم؛ مثلث درمان؛ جسم، روان و جهان‌بینی. جسم را مهندس با دارو درمان می‌کند. اما روان، که همان خلق و خوی من است، با جهان‌بینی درمان میشود.
چه اتفاقی می‌افتد؟ یک مسافر وقتی وارد شعبه کنگره می‌شود، به محض این‌که خودش را معرفی کرد، استاد جلسه فرمایش می‌کنند به نگهبان که پیام سفر اول را قرائت نماید. پیام اول چه می‌گوید؟ می‌گوید: «همسفر، تو بر مرکبی نشسته‌ای؛ گرچه دیر به مقصد می‌رسی، اما سالم و کامیاب خواهی رسید. پس عجله نکن و در جای خود بنشین و به آنچه علاقه داری مشغول باش، تا با کمک خودت و همسفران، به پایان نقطه برسی و بیندیش: وقتی این سفر تمام شد، آنجا تو را پاداش نیکو خواهد بود و آن پاداش، بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق، الله، برقرار خواهد گردید.
این بند عشق چیست؟ این بند عشق، بندی است که بین من و لژیون سردار برقرار می‌گردد. خوب توجه کنید، دوستان. افرادی که عضو لژیون سردار هستند، با افرادی که نسبت به لژیون سردار و شعبه بی‌تفاوتند، از لحاظ روحیه و شادابی، کاملاً متفاوتند؛ خیلی فرق می‌کند. این نیست که من، حمیدرضا، فکر کنم وضع مالی خوبی ندارم یا وضعم خوب نیست. چطور می‌توانستم روزی دو بسته سیگار بخرم و چطور می‌توانستم هفته‌ای ۵۰ گرم، ۶۰ گرم تریاک تهیه کنم؟ پس می‌توانم؛ اگر بخواهم، می‌توانم این کار را انجام دهم. اگر من، حمیدرضا، عضو لژیون سردار باشم و جایگاه خدمتی دیگری نداشته باشم، لااقل وصلم به کنگره ۶۰، همان بند عشق می‌شود. اکثر افرادی که دوباره برگشت می‌کنند و حالشان خوب نیست، افرادی هستند که نسبت به کنگره مسئولیتی ندارند و به جای خدمت، خیانت می‌کنند. تعجب می‌کنم؛ امروز یک مسافر که نمی‌توانست یک بسته مواد مخدر را ببخشد، چطور می‌تواند یک میلیارد، دو میلیارد پول را ببخشد؟ چه اتفاقی برای جسمش افتاد؟ چه اتفاقی برای روانش افتاد؟

دلیل اصلی این که یک مصرف‌کننده دچار اضطراب می‌شود، چیست؟ در واقع از خودش رضایت ندارد؛ از خودش راضی نیست. اگر نمره بدهد به خودش، می‌گوید نمره صفر؛ چون از خودش راضی نیست.
امروز، یک مسافر، یک مصرف‌کننده، وقتی درمان می‌شود، می‌آید این‌طور می‌بخشد به کنگره. چه اتفاقی افتاد؟ جدا، چقدر جهان‌بینیش بالا رفته! می‌آید دو میلیارد می‌بخشد. او به این دانش و آگاهی رسیده که این چراغ، این شعبه، باید روشن باشد؛ همان‌طور که یک سری افراد آمدند این چراغ را روشن نگه داشتند تا این مسافر به درمان برسد، مسافرهای بعدی هم باید این کار را انجام دهند تا بتوانیم یک شعبه بسیار خوب و عالی داشته باشیم. امیدوارم امسال گل‌ریزان خیلی خوبی داشته باشیم و بتوانیم یک جشن بسیار باشکوهی برگزار کنیم. از این که با سکوتی که داشتید، به حرف‌های من گوش دادید، ممنون و سپاسگزارم.

عکس:مسافر علیرضا،لژیون یکم

تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر علیرضا، لژیون چهارم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .