اکثر ساختارها به یک طرف گرایش دارند، یا خیلی قانونی یا احساسی پیش میروند که در نهایت هیچ کدام به مقصد نمیرسند، چون از تعادل فاصله دارند. همانطور که میدانیم افراط و تفریط خواست ما و تعادل قانون است. در کنگره۶۰ چون آموزشهای جهانبینی وجود دارد ما میتوانیم تا حد امکان بین این دو مؤلفه، یعنی قانونمندی و احساس محبت تعادل برقرار کنیم. برای به تعادل رسیدن اینها انسان باید به دانایی و ظرفیت لازم برسد.
اکثر ما فکر میکنیم همه چیز را میدانیم که خود این دلیل بارزی بر ناآگاهی ما است، باعث میشود که دچار منیت شویم و از آموزش و یادگیری عقب بمانیم؛ ولی انسان دانا میداند خیلی چیزها وجود دارد که او هنوز به آنها دست نیافته و برای یافتن آنها همیشه در حال تلاش و آموزش است. انسان دانا قدرت را در انجام دادن و انجام ندادن کاری میداند که تعریف درست آن نیز همین است، نه اینکه تنها توانایی انجام دادن کاری را داشته باشد. زمانی که من به این تعریف رسیدم و برای مثال اگر توانستم کسی که به من ضربهای یا ضرری زده را در صورتی که قدرت انجامش را نیز دارم؛ ولی به آن ضربه نزنم، آنموقع است که در من کمکم تصفیه و پالایش اتفاق میافتد. از اینجاست که داستان شروع میشود و نیروهای منفی به سراغ من میآیند. کار نیروهای منفی ایجاد تخریب و پریشانی است که این کار را به زیباترین شکل ممکن انجام میدهند.
ما همیشه در هر کاری از طبیعت الگو میگیریم و درخت یکی از آنها است که چیزهای بسیاری را میتوانیم شبیه به آن بدانیم، مثل سیستم عصبی، کیهان یا در صور پنهان نیز انسان را میتوانیم مانند درختی در نظر بگیریم. همانطور که میدانیم برای قلمه زدن ابتدا درختی که قرار است قلمه بخورد را بایستی به آن ضربه بزنیم یا پوست آن را بشکافیم، سپس شاخه مورد نظر را به آن میبندیم و پس از مدتی این شاخه از آن درخت تغذیه و انرژی میگیرد و رشد میکند. دقیقاً همین موضوع را ما در صور پنهان انسان نیز داریم.
از آنجایی که همه ما میدانیم نیروی منفی عملاً از خود نیرویی ندارد و برای همین، مثل همان قلمه زدن درخت، ابتدا با زدن ضربهای به انسان که میتواند هر ضربهای باشد اعم از عاطفی، روحی، اقتصادی و ... خودش را به انسان میچسباند تا از انرژی ما برای انجام کار خودش که تخریب است استفاده کند. اگر من این موضوع را ندانم و با برخوردن به مشکل یا ضربهای خود را ببازم، نیروی منفی به راحتی میتواند با القا و الهامات خود از من انرژی بگیرد یا حتی خود این شاخه تبدیل به درختی تنومند میشود و باعث از بین رفتن من خواهد شد؛ ولی زمانی که من به این دانایی رسیدم، میتوانم حتی اگر مشکلی هم برای من بهوجود آمد، نگذارم که آن شاخه یأس، ناامیدی و نیروی منفی به من جوش بخورد.
من میتوانم مثل آن باغبانی باشم که برای رشد درختانش شاخههای اضافی و شاخههایی که مانع رشد درخت میشود را هرس کنم؛ یعنی با بها ندادن و شناختن نیروهای منفی بتوانم آن شاخهها را هرس کنم و درخت وجودیام را به مرور زمان تبدیل به درختی تنومند و قوی کنم تا هیچ طوفان و بادی نتواند آن را از پا درآورد.
منبع: سیدی هرس (امین)
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون هشتم)
رابط خبری: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون هشتم)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سونا (لژیون شانزدهم) دبیر سایت
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر زهره نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
140