بیشترین لغتی که در دنیا راجعبه آن صحبت شده کلمه عشق است. در داستانها، فیلمها و... مانند لیلی و مجنون و نیز تمام عرفا همه حرف از مبحث عشق میزنند. معرفت مانند دانایی است، از معرفت در جهت خیر محبت به وجود میآید و از اوج محبت، عشق پدیدار میشود. عشق مانند آتش یا گرما در سرمای شدید یا آب گوارایی در یک منطقه گرمسیر با گرمای فراوان، برای انسان است که میتواند به انسان حیات بدهد. عشق چنین حسی در انسان ایجاد میکند. این یک تشبیه از عشق و اهمیت آن است که میتواند در حیات انسان مؤثر باشد.
عشق در وادی چهاردهم از کتاب (۱۴ وادی برای رسیدن به خود) تجزیه شده است که بر سه پایه (سایه، حس و جاذبه) استوار است. عشق هم بهصورت عام و هم خاص است. عشق عام مربوط به کل هستی است. عشق خاص مثل عشق دو جنس مخالف به همدیگر است که خیلی ارزشمند است و شعرا نیز راجعبه آن خیلی صحبت کردند. سایه؛ باید یک چیزی وجود داشته باشد که بتوان به آن عشق ورزید چه در صور آشکار چه در صور پنهان باشد. سایه هم گیرندگی و هم فرستندگی دارد؛ یعنی هم میتواند امواج را بفرستد و هم دریافت کند. مانند یک گل که جاذبه دارد، از خود امواج میفرستد. کاری که انسانها امروز انجام میدهند فقط به ظاهر سایه توجه میکنند و کاری به حس و جاذبه ندارند مانند عملهای جراحی روی صورت که جدیداً افراد انجام میدهند. در موضوع عشق دریافت نیز اهمیت بالایی دارد، موجودی که جاذبه و دریافت آن، همه منفی باشد مشتری ندارد.
در عشق ورزیدن چه عاشق یا معشوق باشید، حس و جاذبه نقش بسیار اساسی دارند. سایه نیز مهم است و هر سه باید به پالایش برسند و بیان در جاذبه و حس خیلی مهم است. هستی بر اساس حس و جاذبه استوار شده و ذرات به طرف هم جذب میشوند. اگر عشق باشد ما در فردوس هستیم عشق عام و خاص با هم هستند و اگر هر کدام به تنهایی باشد دیگری نیز به وجود میآید و ما به کل هستی عشق میورزیم. ما نمیدانیم خداوند چه شکلی است خداوند را فقط میتوان حس کرد و نمیتوان ثابت کرد. قدرت خداوند را از آفریدههایش میتوان درک کرد.
در دنیا روش درمان اعتیاد علمی نیست وقتی شخص بهصورت علمی درمان نمیشود؛ بنابراین هیچ بازدهی ندارد. گاهی علم و دین وسیله میشوند مانند دین در دست کشیشها و آبروی علم به عملش است. از اینکه مفهوم واقعی عشق در دنیا درک نشده واقعاً تأسفانگیز است. عشق فقط در قالب سایه و کلمات است؛ اما ناراحت نیستیم؛ زیرا جهان در حرکت است و خودش آنچه زایش باشد پیدا میکند و آن زایش را انجام میدهد. آنقدر این عشق بزرگ است که هزاران سال ما به دنبال هم میآییم و این دشواریها را تحمل میکنیم تا ذرهای از این اقیانوس الهی (عشق) را به دیگران برسانیم. خوشا به حال آنانکه وقتی کاری انجام میدهند توقعی نه از خداوند و نه از بندگان خدا دارند. تنها چیزی که ما مالک آن هستیم فقط عشق و دوست داشتن است و فقط همین میماند.
اگر انسان در صراط مستقیم حرکت کند، خداوند لحظه به لحظه قدمهایش را به گلستان تبدیل میکند و در آسایش و آرامش قرار میگیرد و بهشت را تا جان در بغل دارد میبیند و منتظر نمیماند کسی پیدا شود و با الفاظ او را دلخوش کند. این شخص چشمهایش در خواب نیز میبیند و به سیر و سیاحت میپردازد و برای او ظلمت و تاریکی بیمعنا میشود. آخرین مرحله در سیر و سلوک توحید است. در عشق و محبت تصفیه و پالایش مهم است و باید پالایش شد تا بتوان وارد مرحله عشق و محبت شد. «از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر؛ یادگاری که در این گنبد دوار بماند»
برداشت من از سیدی این بود: «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی» عشق ارزش بسیاری دارد، آنچه از ما میماند مهر و محبت است و مابقی هیچ است. چهقدر زیبا است که زیبا دریافت کنیم و خوب بیاندیشیم. انسانهایی که منفینگر هستند نه تنها خود؛ بلکه دیگران را نیز آزار میدهند و آنچه مهم است اینکه فقط نباید به ظواهر پرداخت؛ چون عشق مراتب بسیار دارد. برای عاشق بودن و عاشق ماندن، برای معشوق بودن و معشوق ماندن لازم است که همه جوانب عشق را در نظر گرفت، بیان خوب داشته باشیم و خوب بیاندیشیم تا بتوانیم حس خوب داشته باشیم و دیگران را جذب کنیم که اگر غیر از این باشد خریداری نخواهیم داشت.
رابطخبری: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروا (لژیون پانزدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
117