English Version
This Site Is Available In English

احساسات من را درک نمی‌کرد

احساسات من را درک نمی‌کرد

قبل از ورودم به کنگره خیلی حال بدی داشتم، شاید می‌توانم بگویم، حالم بدتر از مسافرم بود؛ چون مسافرم وقتی که مصرف می‌کرد حالش خوب بود وقتی‌ هم که مصرف نمی‌کرد خمار بود، احساسات من را درک نمی‌کرد و حس بدی داشتم که اعتمادبه‌نفس را از من گرفته بود، ناامید بودم و به طوری انگار من بی‌سیم به سیستم ایکس خودم را خراب کرده بودم؛ چون مسافرم خیلی راه‌ها و روش‌های گوناگون را بدون نتیجه رفته بود. چندین بار کمپ و بیمارستان در تهران برای ترک اعتیاد بستری شد.  

به لطف خداوند اذنش صادر شد و ما راه کنگره را پیداکردیم. اولین جلسه‌ای که آمدیم کنگره حال خوبی نداشتم ناامید از همه جا بودم. با راهنمای تازه‌واردین که صحبت می‌کردم، فقط گریه می‌کردم؛ چون امیدی نداشتم؛ ولی بعد چند جلسه دیدم مسافرم کم‌کم تغییر می‌کند و حالش روزبه‌روز داشت بهتر می‌شد. 

بعد از ورود به کنگره مسیر زندگی ما کاملاً تغییر کرد و در آرامش نسبی هستیم واقعاً خدا را شاکرم و از آقای مهندس و خانواده ایشان هم تشکر می‌کنم که چنین بستری را فراهم کردند که انسان‌های گرفتار در تاریکی بیاند و به درمان برسند. 

دل‌نوشته: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون هشتم)
رابط خبری: راهنما همسفر فرشته (لژیون هشتم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .