English Version
This Site Is Available In English

فروپاشی تدریجی

فروپاشی تدریجی

من سال‌ها تصور می‌کردم اعتیاد یعنی مصرف مواد آن هم بر اثر عادت، فکر می‌کردم فرد معتاد بر اثر مراوده با یک‌سری از افراد دچار این مشکل شده و اصطلاحاً گول خورده است، هیچ‌وقت نمی‌دانستم علت اصلی عادت به موادمخدر چه هست. هر زمان  فردی را می‌دیدیم که گرفتار این مشکل شده است، می‌گفتیم، اراده کن، کنار بگذار، آدم باش! ولی هیچ‌ وقت نپرسیدیم که چرا؟ چرا فردی که دلش نمی‌خواهد مصرف کند، باز هم به سراغ مواد می‌رود؟ چرا حتی با گریه، نذر و دعا باز هم خیلی‌ها نمی‌توانند ترک کنند؟ چرا کسانی که پاک شده‌اند، گاهی دوباره باز می‌گردند؟ جوابش برای من روشن نبود تا وقتی که با کنگره۶۰ آشنا شدم. کنگره۶۰ به من آموخت که اعتیاد فقط یک عادت بد یا یک اشتباه ساده نیست، یک بیماری است، اما نه‌ جسمی و نه روانی، اعتیاد نوعی تخریب و فروپاشی تدریجی است، مانند ساختمانی که کم‌کم ترک برمی‌دارد، ستون‌هایش ضعیف می‌شود تا که یک روز به‌طور کامل فرو می‌ریزد.

و آن چیزی که صورت مسئله اعتیاد نامیده می‌شود، دقیقاً یعنی فهمیدن همین ماجرا، این‌که بفهمیم مشکل از کجا است تا بتونیم برای آن راه‌حل پیدا کنیم. در کنگره۶۰ اعتیاد یعنی جایگزینی ماده‌ای بیرونی، مانند موادمخدر به جای مواد درون بدن، به عبارتی بدن، ذهن، فکر، دیگر خودش نمی‌تواند کار خود را انجام دهد و وابسته به یک مواد بیرونی شده است، حالا آن ماده می‌تواند تریاک، شیشه، یا حتی قرص‌های بی‌خطر و به‌ظاهر معمولی باشد. وقتی این تعریف را شنیدم به خود گفتم، پس آن‌هایی که گرفتار بودند، ضعیف و بی‌غیرت نبودند آن‌ها فقط بیمار بودند و یک سؤال مهم‌تری پیش آمده این‌ است که راه درمان چیست؟ این‌جا بود که کنگره۶۰ راه را به من نشان داد، نه با زور، نه اجبار و نه با تحقیر بلکه با محبت، آموزش و با صبر. باید مسیر را قدم‌به‌قدم پیش بروی، درست مثل پله‌هایی که بالا می‌روی نه یک شبه و یک ‌ماهه؛ بلکه در طول زمان با آموزش، تفکر، تکرار و راهنما داشتن. تازه آن‌جا بود که فهمیدم درمان یعنی فقط مصرف کردن مواد نیست، یعنی آموختن این‌که چگونه بدون مواد زندگی کنی و حال خوب را از درون خودت بسازی نه با دود و قرص.

کنگره۶۰ به من آموخت که ابتدا باید بدانیم درد کجا است و بعد دنبال درمان برویم و این همان چیزی است که صورت مسئله اعتیاد نام دارد. گاهی فکر می‌کنم که اگر جامعه، خانواده، حتی خودم، زودتر با این نگاه آشنا شده بودیم، شاید خیلی از آن‌هایی که امروز نیستند در میان ما بودند. شاید کسی که از کنارش رد می‌شدیم و با تحقیر نگاهش می‌کردیم، فقط نیاز داشت کسی بفهمد که چه دردی دارد. شاید کسی که بارها شکست خورد، فقط به دنبال یک مسیر درست بود، نه قاضی دیگری. حالا که این مسیر وجود دارد، این آغوش باز است. کاش بتوانیم بیش‌تر به هم معرفی‌ کنیم، نه فقط به مصرف‌کننده‌ها، بلکه به خانواده‌هایی که پشت درها اشک می‌ریزند، ولی نمی‌دانند باید از کجا شروع کنند. کاش بفهمیم که هر کسی که اسیر اعتیاد است یک انسان است با دلی شکسته، اما هم‌چنان زنده است و هنوز امید وجود دارد.

نویسنده: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر هدی (لژیون پانزدهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ایمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .