چهارمین جلسه از دور هشتم سری جلسات هماهنگی لژیون سردار کنگره ۶۰؛ نمایندگی صائب تبریزی با استادی پهلوان محترم مسافر نعمت، نگهبانی مسافر ابوذر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد» روز سه شنبه ۸ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵.۳۰ برگزار شد.

سخنان استاد:
شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که توفیق حضور در جمع دوستانی سرشار از عشق و محبت در شعبه صائب تبریزی را به من عطا کرد؛ قطعهای از بهشت بر روی زمین، جایی که میتوانم بیاموزم و حال خوش را تجربه کنم. از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که این بستر ارزشمند را فراهم کردند تا در مسیر آموزش، رشد و تعالی قرار بگیرم. چرا میگویند اینجا قطعهای از بهشت است؟ چون بهشت همان جاییست که حال انسان خوب باشد. پیش از آشنایی با کنگره، تصورم از بهشت و جهنم این بود که گاه آتش میسوزاند و گاه شراب میبخشد؛ اما اکنون میدانم که بهشت یعنی همین حال خوش. وقتی وارد کنگره شدیم، دیدیم حالمان چقدر خوب شده. کسی که حال خوش دارد، باید شکرگزار باشد. خدا را سپاس میگویم که در این مسیر آموزشی قرار گرفتم. دستور جلسه این هفته «صورتمسئله اعتیاد» است. وقتی به آن مینگریم، درمییابیم که هر کسی با روشی به دنبال درمان است؛ یکی TC، دیگری درمانهای سنتی، و دیگری NA. اما جناب مهندس میفرمایند: اگر بخواهیم ماشینی را تعمیر کنیم، باید اجزای آن را بشناسیم. آیا انسان را شناختهایم؟ آیا میدانیم روح، نفس، عقل، حس و صور پنهان چیست؟
من شش یا هفت سال است که در کنگره حضور دارم و تازه با این مفاهیم آشنا شدهام. آیا کسی به ما گفته پس از مرگ به کجا میرویم؟ اینها درهایی بودند که جناب مهندس برایمان گشودند. ما از نخستین کسانی هستیم که این آموزشها را دریافت میکنیم، در حالیکه بسیاری در تبریز هنوز در خواباند یا مشغول کار. جناب مهندس صورتمسئله اعتیاد را با ترسیم یک مثلث برایمان روشن کردند: جسم، روان، جهانبینی.
جسم چیست؟ ایشان میفرمایند: ما از بدن فیزیکی و جهان مادی فقط ۴٪ را میبینیم. وقتی چیزی را نمیبینیم، چگونه میخواهیم درمانش کنیم؟
روان چیست؟ خلقوخو. هزاران صفحه کتاب درباره روان نوشتهاند، اما جناب مهندس تعریفی جامع و ساده ارائه میدهند. جهانبینی چیست؟ نگاهیست که گره از انسان باز میکند و او را به صلح و آرامش میرساند. جناب مهندس با جهانبینی کنگره، بدترین افراد از دید جامعه را به بهترینها تبدیل کردهاند. در کنگره، افراد وقت، پول، خانواده و تلاششان را صرف میکنند تا حال انسانی خوب شود. در اینجا، علم با عمل همراه است. جهانبینی کنگره، خدمت به انسان را معنا کرده است. لژیون سردار نیز نماد بخشش است. جناب مهندس میفرمایند: ما مالک هیچ چیز نیستیم. این جمله را بارها تکرار میکنند و من هر بار به آن میاندیشم. آیا از مالمان چیزی با خود میبریم؟ در سیدی «کولهپشتی» گفتهاند: از جسم جدا میشویم، اما چه چیزی با خود میبریم؟ ریالی از مالمان را نمیبریم، اما اگر پول را به انرژی تبدیل کنیم، آن انرژی را میتوانیم با خود ببریم. ما برای تکامل به زمین آمدهایم، برای یافتن صفات الهی. اعتیاد تنها بهانهایست برای آموزش. پیامبران و امامان از روز الست تا امروز، صور پنهان را آموزش دادهاند. اکنون برای نخستین بار، فردی آمده که این آموزشها را به شکلی نو ارائه میدهد. اگر میتوانی توشهای جمع کنی، این کار را انجام بده. اگر توانایی داری، راهنما یا مرزبان شو. اگر توان مالی داری، در لژیون سردار خدمت کن. جناب مهندس و خانوادهشان با بخشش آغاز کردند؛ ابتدا ۵۰۰ میلیون، سپس یک میلیارد، و سال بعد دو و نیم میلیارد. اینها نشانهای از درک نعمت و روح بخشش است. کنگره با بخشش آغاز شد. خوشی من در خوشی دیگران است، و درد من در درد دیگران. اگر جناب مهندس پس از رهایی به دنبال کار خود میرفت، من و چهار برادرم درمان نمیشدیم. دو برادرم شاید زنده نبودند. جهانبینی کنگره حال خانوادهام را دگرگون کرد. میدانید چند هزار نفر در اصفهان در حال درمان هستند؟ چون پیامرسانی خوبی انجام میدهند. تبریز نیز شهر بزرگیست و مصرفکنندگان زیادی دارد. زندگی فقط همین نیست. ما بودیم، هستیم و خواهیم بود. اگر نتوانیم پالایش کنیم، دوباره به زمین بازمیگردیم. باید مشقهایمان را دوباره بنویسیم، پالایش کنیم، خدمت کنیم. برخی میپرسند پول لژیون سردار کجا میرود؟ اگر پول نبود، چگونه زیر این سقف مینشستیم؟ هزینههای آب، برق، گاز از کجا تأمین میشد؟ در اصفهان پول هست، اما جناب مهندس اجازه نمیدهند شعبه جدیدی باز شود مگر اینکه بودجه کافی باشد.
کنگره در مسیر درمان اعتیاد و حتی بیماریهای لاعلاج مانند سرطان گام برداشته است. سیستم جسم انسان یکیست؛ اگر من خوب شوم، دیگران نیز میتوانند خوب شوند. میلیونها نفر در جهان از اعتیاد و بیماری رنج میبرند. کسی که ناخواسته سرطان گرفته، چه کند؟
جناب مهندس میفرمایند: فقط مصرف نکردن مواد کافی نیست؛ باید به تعادل برسیم، حس و حالمان خوب باشد. باید آگاه، هوشیار و بیدار باشیم و بدانیم خداوند ما را برای خدمت به انسانها فراخوانده است. در کنگره، خدمت یعنی دریافت حال خوش. من ماشین و زمین خریدم تا حال خوب پیدا کنم، اما نشد. در کنگره، حال خوش به من عطا شد. پس نمیتوانم بگویم خدمت میکنم؛ باید سجده شکر بگذارم که خداوند اجازه خدمت داده است. اگر روزی زندگی را ترک کنم، چه چیزی با خود خواهم برد؟ مال، ماشین، سوله؟ نه... حالِ خوبِ یک انسان را با خود میبرم.
جناب مهندس میفرمایند: «یک سال خدمت در کنگره برابر است با سه بار آمدن به زمین برای آموزش.» البته این آموزش باید همراه با حرکت و عمل باشد؛ آموزشهایی برای پالایش و تکامل انسان. کنگره چرخه تاریکی را متوقف میکند. این آموزشها صرفاً درباره اعتیاد نیستند؛ بلکه درباره هستی و نیستیاند. استاد رعد میفرمایند: «این آموزشها برای نخستین بار در زمین آغاز شدهاند.» اگر بخواهیم در تبریز شعبهای جدید راهاندازی کنیم، وقتی به جناب مهندس رجوع میکنیم، نخستین پرسش ایشان این است: «شعبه چقدر بودجه دارد؟» اگر بدانم خداوند کجا اجازه خدمت داده، حالم خوب میشود. دیروز در تهران بودم و با آقا بهروز گفتوگو داشتم. ایشان فرمودند: «شعبههایی که بازگشت زیاد دارند، لژیون سردار ضعیفی دارند. شعبههایی که لژیون سردار قوی دارند، حال و رهاییشان بهتر است. آنان که بتوانند از پول بگذرند، میتوانند از خود بگذرند.» یکی از دوستانم دو بار سفر کرد، دنور شد، سیدیها را نوشت، دارو را بهموقع مصرف کرد، اما حالش خوب نبود. به او گفتم: «برو پهلوان شو تا حالت خوب شود.» رفت و حالا سه سال است که رهاست و حال خوشی دارد. روزی که شال پهلوانیاش را گرفت، آمد دم در و گفت: «این حس و حال را ۴۰ سال دنبالش میگشتم.» من در صور آشکار، پول میدهم؛ اما در صور پنهان، شهوت، خشم، نفرت، حسادت و دیگر حسهای شیطانی را به حسهای الهی تبدیل میکنم.
تایپ متن: همسفر حسین
خدمتگزار سایت: مسافر هادی
- تعداد بازدید از این مطلب :
126