من با دو مسافر وارد کنگره۶۰ شدم و اکنون نزدیک به ۱۰ماه است که در این مکان مقدس حضور دارم. ابتدا ورودم به کنگره فضا برایم بسیار مبهم و ناشناخته بود؛ زمانیکه با من صحبت میکردند، دچار سردرگمی میشدم و با خود میگفتم: من که اعتیاد ندارم، پس چرا در جلسات کنگره شرکت کنم! اما با گذشت زمان، کمکم پرده از واقعیتها کنار رفت و متوجه شدم که تخریبهایی که اعتیاد به مسافر من وارد کرده بود نه تنها خودش، بلکه من نیز درگیر این تخریبها شده بودم.
زمانیکه حال خوب همسفران دیگر را دیدم و مشارکتهای صادقانه آنها را شنیدم، دریافتم که حضور من در این مسیر نه تنها برای حمایت از مسافرم بلکه برای خودم و بازسازی درونم ضروری است؛ بنابراین آموزش را آغاز کردم، حضور راهنما، هملژیونیهای مهربان، و از تکتک جملاتی که در جلسات میشنیدم حال دلم بهتر میشد و امید دوباره در من جوانه میزد و دریافتم من نیز در مسیر مصرف مسافرم بیتأثیر نبودهام؛ گرچه رفتار من از روی ناآگاهی بود اما نگاههای من، صحبتهایم و حتی سکوتهای من در تخریب مسافرم بیتأثیر نبود.
امروز خوشحال هستم و خدا را شکر میکنم که کنگره۶۰ در مسیر زندگی من قرار گرفت و من انسان بودن، دوست داشتن و دوباره زندگی کردن را آموختم. مسافر من بارها و بارها برای ترک موادمخدر اقدام کرده بود؛ اما بینتیجه بود و بههیچعنوان حال خوبی نداشت. روزی که برای رهایی به تهران و خدمت آقای مهندس رسیدیم، زمانیکه با ایشان ملاقات داشتیم، حس شادی من و مسافرم غیر قابل توصیف بود و تاکنون چنین حسی را تجربه نکرده بودیم.
آقای مهندس آتش ویرانگر اعتیاد را مهار کردند بنده امیدوار هستم همانطور که دل میلیونها خانواده را شاد میکنند، خداوند عمر طولانی و با عزت نصیب ایشان کند و من نیز بتوانم با خدمت کردن گوشهای از زحمات بیدریغ عزیزانی که بیمنت به ما عشق میدهند و مسیر آرامش را برای ما نمایان میکنند، جبران کنم.
تایپیست: همسفر صغری رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش و رابط خبری: راهنما تازهواردین همسفر ارغوان
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
109