مولانا، شمس، سعدی همه راجع به عشق صحبت کردهاند و همه انسانها درگیر عشق هستند و با عشق و محبت زندگی میکنند عشق, مایه حیات است.
در وادی چهاردهم گفته شده است; که عشق بر سه پایه استوار است. سایهها ،جاذبه و حس بوده است.
اگر ما بخواهیم عشق و محبت را درک کنیم باید روی سایه ها و حس و جاذبه کار کنیم و آنها را به مرحله پالایش برسانیم آن وقت است که ما عشق را درک میکنیم.
وقتی که ما در عشق و دوست داشتن قرار گرفتهایم آن وقت است که در فردوس قرار میگیریم.
کسی که عشق عام دارد، عشق خاص هم دارد. و همه را دوست دارد و به همه عشق میورزد.
جهان هستی بر مبنای جاذبه و بر مبنای عشق استوار شده است. و ذرات به طرف همدیگر جذب میشوند. اگر اتمها مثل اتمهای طلا، مس، آهن و نقره یکدیگر را دوست نداشته باشند دور هم جمع نمیشوند. نام این دوست داشتن، عشق است.
خداوند خالق ما است و ما فقط میتوانیم آن را حس کنیم. و آفریدههایش را سپاس کنیم. ذات خدا را ما نمیدانیم که چه است ولی صفات آن را میدانیم.
آن نیرویی که این هستی را به وجود آورده و مسلط بر تمام هستی و خالق و آفریننده هستی است، خداوند است.
خداوند مثل خورشید است نورش را میدهد و برایش فرقی ندارد که به شاه بتابد یا به فقیر.
اگر به گل بخورد بوی عطر گل در میآید. اگر به پهن بخورد بوی گند پهن در میآید. ولی آن نورش را میدهد کاری ندارد که به کجا و یا به چه چیزی میخورد.
انسان وقتی که عشق را درک کرد. عشق به کل هستی را درک کرد و در صراط مستقیم قرار گرفت آن موقع بزرگترین سرمایهاش عشق و محبت میشود.
منبع: سیدی عشق
نویسنده: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون دوم)(لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر شایسته رهجوی راهنما همسفر نازنین (دبیر دوم سایت)
- تعداد بازدید از این مطلب :
89