English Version
This Site Is Available In English

حل صورت مسئله اعتیاد؛ کلید رهایی و زندگی دوباره

حل صورت مسئله اعتیاد؛ کلید رهایی و زندگی دوباره

دومین جلسه از دوره پنجاه و سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر مسعود، نگهبانی مسافر اصغر  و دبیری مسافر داریوش با دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد" روز سه‌شنبه 8 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مسعود هستم مسافر. خسته نباشید عرض می‌کنم خدمت تمام دوستان. خیلی خوشحال هستم که امروز در این جایگاه حضور دارم. از ایجنت محترم و مرزبانان عزیز تشکر می‌کنم و همچنین از راهنمای عزیزم، مسافر سعید سپاسگزارم.

موضوع جلسه امروز در مورد صورت‌مسئله‌ اعتیاد است؛ مسئله‌ای که برای همه‌ی ما کلیدی برای درمان محسوب می‌شود. هر مصرف‌کننده یا معتاد، در هر نقطه‌ای از این کره‌ی خاکی، باید بتواند این صورت‌مسئله را حل کند تا از بندهای تاریکی و اعتیاد آزاد شود.

قبل از ورودم به کنگره، هیچ اطلاعی از درمان و روش «دی‌اس‌تی» نداشتم. بارها تصمیم به ترک گرفته بودم، اما چون صورت‌مسئله‌ اعتیاد برایم حل نشده بود، همیشه با شکست روبه‌رو می‌شدم. حالا می‌دانیم که اگر این مسئله حل شود، جواب روشن است. ما انسان‌های خوشبختی هستیم که به کنگره ۶۰ آمدیم؛ جایی که آقای مهندس با سال‌ها تحقیق و پژوهش این صورت‌مسئله را برای ما حل کردند و با آموزش‌های ساده و قابل‌فهم در اختیارمان گذاشتند.

هنوز هم در جامعه‌ی ما خیلی‌ها این صورت‌مسئله را حل نکرده‌اند و حتی باور ندارند. خود من بارها توسط اطرافیان مسخره می‌شدم. قبل از ورود به کنگره، ۱۵ سال درگیر اعتیاد بودم و نمی‌توانستم مواد را کنار بگذارم. اما اولین جایی که توانستم راحت و مؤثر از پس این مشکل بر بیایم، همین کنگره بود.

در گذشته فکر می‌کردم اعتیاد فقط یک عادت است و با غیرت و اراده می‌توان آن را ترک کرد. تمام فکرم این بود که مشکل فقط در جسم است؛ از روان و جهان‌بینی هیچ شناختی نداشتم، و به همین دلیل مدام شکست می‌خوردم. حتی روش‌های تدریجی ترک با مصرف مواد مخدر را هم امتحان کردم، ولی چون آموزش نمی‌گرفتم، دوباره بازمی‌گشتم.

برای توضیح بهتر، اعتیاد مثل یک بیماری است. همه‌ی ما دست‌کم یک‌بار سرماخوردگی را تجربه کرده‌ایم و به پزشک مراجعه کرده‌ایم. پزشک با علم و اطلاعاتی که از ما می‌گیرد دارو تجویز می‌کند و بیماری رفع می‌شود. اما گاهی هم پیش آمده که پزشک نتوانسته صورت‌مسئله‌ی بیماری را درست تشخیص دهد و مسیر زندگی فرد تغییر کرده است.

خود من سردردهای شدیدی داشتم. به پزشک متخصص مراجعه کردم، چند سؤال پرسید و عکس سی‌تی‌اسکن گرفت. گفت در مغزت چیزی دیده می‌شود؛ پرسید ضربه‌ای به سرت وارد نشده؟ یادم آمد مدتی قبل دعوایی داشتم و به سرم ضربه خورده بود. پزشک گفت همان ضربه باعث لخته خون شده است. دارویی تجویز کرد و گفت آمپول را بزن، اگر خوب نشدی دوباره بیا. من هم تزریق کردم و سردردم برطرف شد. اما بعدها مشخص شد که موضوع تومور مغزی بوده که جابه‌جا شده و رشد کرده است.

یک روز در خیابان تشنج کردم و به بیمارستان منتقل شدم. آن‌جا تشخیص اشتباه دادند و گفتند صرع داری و داروی صرع تجویز کردند. تومور به رشد خود ادامه داد تا بالاخره به متخصص دیگری مراجعه کردم. او خیلی دقیق و سریع مسئله را تشخیص داد. خانواده‌ام را در جریان گذاشت و گفت دیر شده است و باید فوراً عمل کنم. عمل هشت ساعت طول کشید، ۲۱ روز بعد به هوش آمدم و دو سال و نیم فلج بودم، فقط به خاطر این‌که پزشک اول نتوانسته بود صورت‌مسئله را درست تشخیص دهد. داستان اعتیاد هم همین است. من پانزده سال نتوانستم صورت‌مسئله را حل کنم. امروز که در این جایگاه نشسته‌ام، فهمیده‌ام بیماری ما سه بخش دارد: جسم، روان و جهان‌بینی.

وقتی مواد مصرف می‌کردم، به جسمم تخریب وارد می‌کردم؛ ناقل‌های عصبی و سیستم ایکس از کار می‌افتادند. نتیجه‌اش وسواس، افسردگی، ترس و تاریکی بود. این‌ها روان و جهان‌بینی من را هم تخریب می‌کردند. اما با آمدن به کنگره، درمان را از طریق آموزش‌ها و سی‌دی‌های آقای مهندس و استاد امین به‌دست آوردم و به روش «دی‌اس‌تی» جسمم را درمان کردم. البته این به تنهایی کافی نبود؛ با حضور مرتب در جلسات، آموزش گرفتن از راهنما و نوشتن سی‌دی‌ها، روان و جهان‌بینی‌ام را نیز ترمیم کردم.

سفر اول را با موفقیت تمام کردم، اما خانه‌نشین نشدم. چیزهایی دریافت کرده بودم و ایستادم تا خدمت کنم؛ نه برای دیگران، بلکه برای خودم تا از لحاظ جهان‌بینی آموزش بیشتری بگیرم. همیشه در وجودم نقطه‌های تاریکی هست؛ اگر آموزش صحیح نگیرم، دوباره به سمت آن‌ها کشیده می‌شوم. تجربه شخصی‌ام نشان می‌دهد که با ادامه‌ی مسیر، آرام‌آرام جسمم به تعادل رسید، روانم آرام شد و جهان‌بینی‌ام تغییر کرد.

متوجه شدم رهایی فقط ترک مواد نیست؛ بلکه رسیدن به زندگی آرام است. زندگی‌ام آرام شد. شکر خدا، من که با کوچک‌ترین اتفاقی از هم می‌پاشیدم و با خانواده سازگار نبودم، حالا آرامش دارم. گاهی در تنهایی اشک می‌ریزم و باورم نمی‌شود چه تغییر بزرگی رخ داده است. این‌ها را مدیون کنگره و آموزش‌های ناب آن هستم. جا دارد از آقای مهندس، راهنمایم و همه‌ی خدمتگزاران کنگره ۶۰ تشکر کنم.
از همه‌ی شما ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

مرزبان خبری:مسافر علی اصغر
تایپ: مسافران علی ل18, مهدی ل14، مهرداد ل18
عکاس:مسافر مجتبی ل۱۶
ارسال خبر:مسافر مهراد ل۱۱

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .