English Version
This Site Is Available In English

درواقع همه ما در بهشت هستیم

درواقع همه ما در بهشت هستیم

جلسه اول از دوره نوزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه با استادی پهلوان ایجنت همسفر حدیث، نگهبانی همسفر نگار و دبیری همسفر لیدا با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد»، در روز دوشنبه ۷ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که این فرصت را به من داد تا امروز در جمع شما حضور داشته باشم. همچنین از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان سپاسگزارم که به من اجازه دادند عضوی از کنگره۶۰ باشم و بتوانم در این جهان خاکی از آموزش‌های ناب ایشان بهره‌مند شوم. دستور جلسه امروز «صورت مسئله اعتیاد» است. حدود ۱۲ سال پیش با تخریب ناشی از مصرف الکل، قرص و هروئین و با حالی بسیار بد وارد کنگره شدیم. پیش از آن به مشاورهای زیادی مراجعه کرده بودم و همواره به‌دنبال رسیدن به حال خوش بودم، اما هرجا که می‌رفتم.

تنها پیشنهادی که اطرافیانم به من می‌دادند این بود که "مصرف‌کننده درمان ندارد." هرکسی که با او صحبت می‌کردم، می‌گفت:"اگر می‌خواهی خودت و فرزندانت زندگی آرام و خوبی داشته باشید، از همسرت جدا شو تا آرامش به زندگی‌ات برگردد."روزی در یکی از مراسم‌های عروسی، یکی از اقوام کنگره‌۶۰  را به ما معرفی کرد. من با منیت بسیار زیاد وارد کنگره شدم. همان موقع، مسافرم از من خواست که اصلاً به کنگره نروم. می‌گفت: اگر واقعاً مشکل ما اعتیاد من است، خودم می‌آیم و درمان می‌شوم، اما من، چون دنبال حال خوب و آرامش  بودم و شما می‌دانید که حال همسفر چه‌قدر دگرگون است تصمیم گرفتم خودم بروم. مسافر نمی‌داند که مصرف آنتی‌ایکس‌ها چه آسیب‌هایی به همسفر وارد می‌کند؛ تخریب همسفر، حتی می‌تواند بیشتر از مسافر باشد. گفتم: نه، من یک‌بار می‌روم ببینم اصلاً کنگره چه حرفی برای گفتن دارد و تو کجا می‌خواهی بروی و همین شد که حالا ۱۲ سال است حتی یک جلسه صندلی‌ام را در کنگره خالی نگذاشته‌ام. دستور جلسه‌ امروز، صورت‌مسئله‌ اعتیاد است؛ اعتیادی که در تمام دنیا درمانی برای آن وجود ندارد. اما با فرمایشات آقای مهندس که فرمودند: بروید درس بخوانید و آموزش ببینید.

با اینکه مدرک لیسانس داشتم، تصمیم گرفتم دوباره از ابتدا روانشناسی بخوانم. حالا ترم سوم کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی هستم و با اشتیاق در حال تحصیل. از طریق آموزش‌هایی که دریافت می‌کنم، صبح‌های شنبه تا چهارشنبه در بیمارستان حضور دارم. آنجا با افراد زیادی مواجه می‌شوم که به اعتیاد مبتلا هستند، اما هنوز درمان مؤثری برایشان در نظر گرفته نشده‌است. آقای مهندس به ما بارها پیشنهاد کردند که وارد حوزه روانشناسی شویم، چون هنوز خیلی‌ها به درمان علمی و انسانی اعتیاد باور ندارند. در حال حاضر، روش درمان برخی بیماران این‌گونه است که آن‌ها را به بیمارستان روانی می‌آورند، روی تخت می‌خوابانند و شوک الکتریکی می‌دهند. این شوک‌ها گاهی آن‌قدر شدید است که بیمار در همان لحظه در خود ادرار می‌کند. شوک‌ها حافظه کوتاه‌مدت فرد را برای مدتی (مثلاً ۶ ماه) مختل می‌کنند و او برای مدت کوتاهی از مصرف فاصله می‌گیرد، اما اصل مسئله یعنی ریشه‌های اعتیاد حل نشده باقی می‌ماند. روزی که به دیدن آقای مهندس رفتم تا اجازه پهلوانی بگیرم، از من پرسیدند:
«برای چه می‌خواهی پهلوان شوی؟»
متنی آماده کرده بودم تا دلیلش را توضیح دهم، اما امروز اگر دوباره آن لحظه را تجربه کنم، می‌گویم: می‌خواهم پهلوان شوم، چون تصمیم دارم همه فرزندانم را نیز پهلوان تربیت کنم. درد آن‌هایی که امروز روی آن تخت‌ها خوابانده می‌شوند و شوک می‌گیرند، درد من است. چون صورت‌مسئله اعتیاد برایشان حل نشده‌است.

ما امروز واقعاً خوشبخت هستیم که در این مکان حاضر شده‌ایم، نشسته‌ایم و می‌بینیم که مسافرمان درمان شده و هر روزمان به‌مثابه یک تولد دوباره است؛ اما نباید فراموش کنیم که بیرون از کنگره، کسانی هستند که هر روزشان به‌اندازه هزار روز بر آن‌ها می‌گذرد. تک‌تک ما، به‌عنوان فرزندان کنگره۶۰، مسئول هستیم و این شالی که بر گردن داریم، تنها برای خودنمایی نیست؛ این شال، نماینده‌ کنگره۶۰ و روش DST است. ما باید پیام این درمان را به جهانیان برسانیم؛ اینکه اعتیاد، درمان قطعی دارد. نمی‌توانیم فقط بیاییم و بنشینیم؛ هر یک از ما مسئولیم، نسبت به سی‌دی‌هایی که می‌نویسیم، دانشی که مهندس در اختیار ما گذاشته و راهی که طی کرده‌ایم. این مسئولیت بسیار بزرگی‌ است. ما انسان‌ها فراموش‌کاریم؛ گاهی فراموش می‌کنیم که ۱۲ سال پیش، حدیث تو با چه حالی وارد کنگره شدی، از کجا آمده بودی و در چه وضعیتی بودی

فرزندانت کجا بودند، حالا چه‌طور به این راحتی می‌خواهی ۵۰۰ میلیون ببخشی و چه شد که به اینجا رسیدی؟ من همیشه از خودم می‌پرسم اگر به کنگره نمی‌رفتی، چه می‌شدی؟ واقعاً اگر من به کنگره نمی‌آمدم، کسی بودم که ۲۴ ساعت در مهمانی‌ها مشروب می‌خوردم، قلیان می‌کشیدم، عشق و حالم به راه بود و مدام در سفر بودم. در لژیون سردار، یکی از دوستان خیلی زیبا مشارکت کرد و گفت: ما پیوند انسانی‌مان را گم کرده بودیم و کنگره به ما آدرس را داد. ما به بهانه‌ درد اعتیاد به اینجا آمدیم. در ادامه‌ سفرم، مسافرم رفت تا پایه‌های مالی زندگیمان را محکم کند. گفت: من خوب شدم، سفرم کامل شده و حالا می‌خواهم برای ساختن آینده‌مان تلاش کنم؛ اما ۲ سال و نیم بعد، با کولیت روده دوباره به کنگره برگشت؛ آن‌قدر حالش بد شده بود که دچار اسهال خونی شدید شده بود و روزی ۱۲ عدد قرص مزالازین مصرف می‌کرد. شرایطش آن‌قدر حاد بود که آقای مهندس، بعد از گذشت مدت زمانی طولانی، به او اجازه‌ سفر ایکس را داد و مسافر من یک‌بار دیگر سفر ایکس را آغاز کرد. کنگره‌۶۰ بار دیگر زندگی را به مسافر من بخشید؛ معجزه‌ کنگره‌۶۰ در زندگی من جاری شد.

آیا تا به حال فکر کرده‌اید که در جهانی زندگی می‌کنیم که هنوز برای بیماری‌هایی مثل اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، کولیت روده، ام‌اس و چاقی درمان قطعی وجود ندارد؟ پس چه شد که خداوند این‌قدر ما را دوست داشت، چه اتفاقی افتاد که ما را در بهشت خودش قرار داد؟ در واقع، همه ما در بهشت هستیم؛ اما مهم این است که این بهشت را چگونه تفسیر می‌کنیم. آیا به‌صورت عادی به کنگره می‌آییم؟ من برگه پیمان کنگره‌۶۰ را همیشه در کیفم نگه می‌دارم و هر بار که شال خود را می‌اندازم، آن را مرور می‌کنم تا مبادا این مسیر برایم عادی شود.۱۲ سال است که به کنگره۶۰ آمده‌ام و امروز جایگاه اجتماعی خوبی دارم. من یک مادر موفق هستم و توانستم در کنگره موفق شوم. واقعاً اگر کنگره۶۰ نبود، من امروز در این جایگاه نبودم؛ مطمئناً نبودم. ما باید روش DST را نه فقط در کلام، بلکه با رفتار، کردار و نوع برخورد خود در جامعه به جهانیان معرفی کنیم. قبلاً از این‌که همسرم اعتیاد دارد، خجالت می‌کشیدم؛ اما امروز همه می‌دانند که همسر من اعتیاد داشته و من هیچ خجالتی نمی‌کشم. در محیط کاری‌ام، در بیمارستان، زمانی‌که با یک فرد دارای اعتیاد مواجه می‌شویم و قصد داریم از او مصاحبه بالینی بگیریم، تمام همکارانم به من رجوع می‌کنند و می‌گویند: این فرد اعتیاد دارد.

برو به کنگره۶۰ بگو: من کاری کردم که همه به یک حقیقت رسیدند؛ اینکه تنها راه درمان اعتیاد، راه DST است و حالا، تک‌تک ما موظفیم نه فقط در قبال خودمان، بلکه در قبال وجودمان در کنگره۶۰ به همه زنان مصرف‌کننده کمک کنیم. ما خودمان مادر هستیم؛ پس باید از مالمان، از وقتمان و از انرژیمان بگذریم تا بتوانیم خط و اثری ماندگار در سفر پنهانمان بر جای بگذاریم. اگر این کار را کردیم، مطمئن باشید که فقط در این بعد نیست، بلکه در همه ابعاد وجودمان، قد خواهیم کشید. امروز، حضور تک‌تک ما در این دستور جلسه، کاملاً اتفاقی نیست. از آقای مهندس و از چهره‌های گرامی شما، واقعاً سپاسگزارم که امروز من را در جمع کوچکتان پذیرفتید. امیدوارم همه‌ ما بدانیم کجا آمده‌ایم و چه نقش مهمی داریم. چون همان‌طور که در کتاب ۶۰ درجه بسیار زیبا آمده: «تفاوت بین انسانی که می‌داند و انسانی که نمی‌داند، بسیار زیاد است.» ما می‌دانیم و عمل ما نشان خواهد داد که چه‌قدر می‌دانیم. وظیفه ماست که بتوانیم: اول به خودمان، دوم به خانواده‌مان و سوم به همه‌ همسفران و مسافران کمک کنیم. امیدوارم همه‌ ما بتوانیم یک خط اثر ماندگار، چه در صور آشکارمان و چه در صور پنهان‌مان به جا بگذاریم. سپاس از نگهبان جلسه و قدردانی ویژه دارم از همسفر زیبای بزرگوار که واقعاً برای ما یک الگو هستند.

تایمی که ما تازه راهنما شده بودیم، یکی از راهنماهای باتجربه حضور داشتند که همیشه برای ما الگو بودند. امروز که در این مسیر قدم گذاشته‌ام و هر روز ۲ ساعت و نیم مسیر خدمت را طی می‌کنم، فکر می‌کردم این خودش راه بزرگی‌ است؛ اما امروز که در مسیر خدمت، همراه همسفر زیبای گرامی بودم، فهمیدم انسان‌های بخشنده و بزرگی هستند که در عمل، زیبایی انسانیت را معنا می‌کنند. واقعاً هنوز هم از شما می‌آموزیم. همسفر زیبا، از دعوت صمیمانه‌تان سپاسگزارم. امیدوارم سایه‌تان مستدام باشد و همچنان در کنار هم، بتوانیم نقش زیبایی از خودمان به‌جا بگذاریم. به افتخار آقای مهندس دژاکام و روش ارزشمند DST، خواهش می‌کنم همه بایستیم و تمام حس‌های زیبایمان را یک دقیقه به ایشان تقدیم کنیم.


مرزبانان کشیک: همسفر فریده و مسافر امین
تایپیست: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون اول)
عکاس: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .