English Version
This Site Is Available In English

سرمایه‌ای ماندگار

سرمایه‌ای ماندگار

جلسه سوم از دوره چهارم لژیون سردار ویژه همسفران آقا کنگره۶۰، شعبه شیخ‌بهایی با استادی راهنما همسفر محمدجواد، نگهبانی همسفر دانیال و دبیری همسفر ساسان شنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد؛
اگر بخواهم به زبان ساده توضیح دهم، «صورت مسئله» همان نقطه آغاز حرکت است. آقای مهندس همیشه این موضوع را با یک مثال روشن می‌سازند. ایشان می‌گویند: روزی کشتی‌ای خراب می‌شود و آن را نزد تعمیرکاران متعددی می‌برند، اما هیچ‌یک قادر به تعمیر آن نیستند. در نهایت، فردی آن‌ها را راهنمایی می‌کند تا نزد تعمیرکاری در شهری دورافتاده بروند؛ تعمیرکاری که اگر کسی نتواند کشتی را تعمیر کند، او قادر به انجام آن خواهد بود. با سختی‌های فراوان، مالک کشتی تعمیرکار را پیدا می‌کند. تعمیرکار به موتورخانه می‌رود و با یک ضربه پتک به لوله‌ای خاص، کشتی را تعمیر می‌کند. صاحب کشتی شادمان می‌شود و از او می‌خواهد هزینه را مشخص کند. تعمیرکار مبلغی نسبتاً زیاد، مثلاً هزار دلار، تعیین می‌کند. صاحب کشتی اعتراض می‌کند و می‌گوید: «برای یک ضربه هزار دلار؟» تعمیرکار در فاکتور می‌نویسد: «یک دلار برای ضربه، ۹۹۹ دلار برای دانستن محل دقیق ضربه.» این مثال دقیقاً بیانگر مفهوم «صورت مسئله» است؛ یعنی اینکه بدانیم از کجا و از چه نقطه‌ای باید آغاز کنیم بسیار مهم است.
من این روزها، به قول آقای امین، تلاش می‌کنم شاخه‌های متنوعی در زندگی‌ام داشته باشم. برنامه‌های زیادی برای خود در نظر می‌گیرم، اما گاهی به برخی از آن‌ها نمی‌رسم و انرژی‌ام تحلیل می‌رود. امروز با خود اندیشیدم و دریافتم که انسان کاهل یا تنبلی نیستم، بلکه اشتباه من در اندازه‌گیری و شناخت نادرست صورت مسئله است. من توقعی بیش از حد از خود دارم، زیرا صورت مسئله موضوعی را که در آن می‌خواهم پیشرفت کنم، به درستی شناسایی نکرده‌ام.
صورت مسئله، مبدا شروع حرکت و نقطه صفر است. آقای مهندس این صورت مسئله را در زمینه اعتیاد شناسایی کردند و نقطه آغاز درمان را با «مثلث درمان» مشخص نمودند: جسم، روان و جهان‌بینی. برخی از درمانگران فقط جسم را در نظر می‌گیرند، برخی دیگر فقط روان را و عده‌ای جهان‌بینی را اصلاً  در نظر نمی‌گیرند. اما واقعیت این است که برای حرکت در مسیر درمان اعتیاد، به این مثلث نیاز داریم. به همین ترتیب، در مسائل مالی یا هر حوزه دیگری نیز به شناسایی صورت مسئله و رسیدن به دانایی مؤثر نیازمندیم.
به عنوان نمونه، در حوزه مالی، افراد سرمایه‌دار بسیارند اما افراد پولدار اندک. تفاوت در این است که فرد پولدار می‌تواند از دارایی خود بهره‌برداری کند، اما سرمایه‌دار الزاماً چنین توانایی‌ای ندارد. دلیل این امر، فقدان شناخت دقیق صورت مسئله است. من در گفت‌وگویی با پدرم دریافتم که فردی ممکن است کالایی را بیش از ارزش واقعی بفروشد و به اصطلاح، سود کند، نه به این دلیل که به دنبال کسب ثروت حلال نبوده است، بلکه به این دلیل که صورت مسئله را درک نکرده است.
همان‌طور که آقای امین بیان می‌کنند، انرژی در صور پنهان و ثروت در صور آشکار باید در تعادل باشند. اگر ثروتی از راه نادرست و منفی به دست آید، ما تنها نگهبان آن هستیم و مالک واقعی آن محسوب نمی‌شویم و در نتیجه نمی‌توانیم از آن بهره ببریم.
در گذشته، من نیز به دلیل عصیان و سرپیچی زیاد، گاهی به کنگره نمی‌آمدم. اما یک ویژگی مثبت در من وجود داشت: هرگاه دلیل محکم و صورت مسئله روشنی برایم آشکار می‌شد، آن کار را به بهترین شکل انجام می‌دادم. امروز نیز در یکی از پرفشارترین شرایط اجتماعی به سر می‌بریم، اما باید بدانیم که قوانین خلقت ثابت است و تغییر نمی‌کند. قانون کنگره چنین است که انسان برای دستیابی به هر خواسته‌ای در صور پنهان، باید در صور آشکار تغییری ایجاد کند.
برای نمونه، چرا فردی با ۶۰۰ میلیون تومان پهلوان می‌شود و دیگری با سرمایه‌ای بیش‌تر، جایگاه متفاوتی می‌یابد؟ دلیل آن، وجود صورت مسئله و دلیل محکم در پسِ عمل اوست. قوانین کنگره به ما می‌آموزند که اگر می‌خواهیم مشکلی در صور پنهان حل شود، باید ابتدا در صور آشکار تغییر ایجاد کنیم.
از سوی دیگر، خدمت در کنگره سه نوع است: خدمت مالی، خدمت فیزیکی و خدمت علمی (قلمی). خوش به حال کسی که هر سه را انجام دهد. گاهی من پول چندانی ندارم اما جهان‌بینی‌ام غنی است، یا بالعکس. نکته مهم آن است که فرصت‌ها مانند ابرهای بهاری زودگذرند و باید از آن‌ها استفاده کرد.
برای توضیح بیشتر، مثالی از تاریخ ذکر می‌کنم. پادشاهی وزیری داشت که فردی دانا بود. روزی پادشاه سنگی آورد و از وزیر خواست جمله‌ای حکیمانه بر آن حک کند. وزیر دانا جمله‌ای نوشت: «هر آنچه پیش می‌آید، به صلاح است.» مدتی بعد، در شکار، انگشت پادشاه قطع شد. پادشاه خشمگین شد و وزیر را به زندان انداخت. سه سال بعد، پادشاه در سفری گرفتار قبیله‌ای وحشی شد.
آن قبیله همه همراهان او را کشتند، اما به دلیل نقص عضو، پادشاه را رها کردند. او به قصر بازگشت و وزیر را آزاد کرد و دریافت که جمله او درست بوده است.
این داستان به ما می‌آموزد که اگر در صراط مستقیم باشیم، هر اتفاقی که در زندگی رخ می‌دهد، به صلاح ماست؛ به شرط آنکه حرکت ما در جهت صحیح باشد. بنابراین، در برابر مشکلات نباید ناامید شد.
عکس: همسفر هادی (لژیون یکم)
تنظیم‌ و ارسال: همسفر سهیل (لژیون یکم)
نمایندگی شیخ بهائی، همسفران آقا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .