English Version
This Site Is Available In English

ایجنت و مرزبان؛ نگهبانان حریم آموزش، محبت و امید

ایجنت و مرزبان؛ نگهبانان حریم آموزش، محبت و امید

مصاحبه با ایجنت محترم مسافر علی:

لطفا طبق رسم کنگره خودتان را معرفی بفرمایید.
با عرض سلام و ادب علی هستم مسافر با بیش از 10 سال تخریب انواع مواد وارد کنگره شدم 12 ماه  و 11 روز سفر کردم به راهنمایی اقای کیارش کرمانیان الانم مدت 9 سال و 11 ماه از بند مواد رها هستم رشته ورزشی راگبی.
از شروع سفر به عنوان مسافر تا جایگاه ایجنتی چه خدمت هایی در کنگره 60 تجربه کرده اید؟
در طول این سال ها خدمت های مختلفی را تجربه کرده ام. از سفر اول مسئول پذیرایی  نگهبان نظم مهمانداری میکروفن گردان مسئول صوتی  و هر خدمتی که از دستم بر میومد تو سفر اول انجام دادم. تا وقتی به رهایی رسیدم و وارد سفر دوم شدم  و یواش یواش یاد گرفتم این خدمتهایی که دارم انجام میدم در واقع خدمت به خودم هست و فقط این نیست که من بیام در گرو اون خدمت یک انرژی بگیرم یا حالم خوب بشه بلکه تمام اموزش گرفتن در گروی این خدمت کردن هست که وقتی این مفهوم درک کردم. دیگه من بودم که دنبال خدمت بودم نه اینکه به گفته راهنما یا اشخاص دیگه برم خدمت کنم.تو سفر دوم از دبیری و نگهبانی جلسه، مسئول صدور کارت ،ورزشبانی دو‌ دوره مرزبانی و در کنار این خدمت ها از اواخر سفر اول مدت تقریبا ۶/۷ سال به طور حرفه ای جزو بازیکن های تیم راگبی کنگره ۶۰ که خودش زمانی زیاد و رو صرف میکردم بابت تمرین و چند سالی هم به لطف دیده بان محترم انضباطی  در دفتر انضباطی مرکز ساختمان سیمرغ بودم والانم که در خدمت نمایندگی پردیس هستم.
توی مسیر خدمتی تون سخت ترین و شیرین ترین لحظه چه بوده و چطور پشت سر گذاشته اید؟
خوب، در واقع همه‌اش شیرین بود، چون یادم نمی‌آید به تلخی گذشته باشد. البته سختی‌هایی هم داشت، مخصوصاً زمانی که سال‌ها بعد از کار، حدود ساعت ۱۲ ظهر برای تمرین می‌رفتم. خودِ این رفت‌وآمد از این سرِ شهر به آن سرِ تهران، آن هم در شلوغی، سخت بود. تمرین که حدود ۳:۳۰ بعدازظهر تمام می‌شد، باید خودم را تا قبل از ساعت ۵ می‌رساندم تا بتوانم مسئولیتی را که پذیرفته بودم، انجام دهم.
واقعاً سخت بود و حداقل دو تا سه جلسه در هفته به همین شکل می‌گذشت. اما در پسِ این سختی، لذت و شیرینی خاص خودش را داشت؛ چون به محض اینکه به محل خدمتم می‌رسیدم، بعد از چند دقیقه، تمام خستگیِ تمرین و مسیر رفت‌وآمد را فراموش می‌کردم.
وقتی اولین بار با کنگره آشنا شدید بزرگ ترین تغییری که توی زندگیتون افتاد به چه صورت بود؟
وقتی با این مجموعه آشنا شدم، در ابتدا پذیرش اینکه درمان در این مجموعه صورت می‌گیرد را نداشتم، چون پیش از آن هم با مجموعه‌های دیگری آشنایی داشتم. سال‌ها طول کشید تا بخواهم بیایم و شروع کنم. وقتی وارد شدم، بزرگ‌ترین اتفاق این بود که همه‌چیز من تغییر کرد؛ در واقع می‌توانم بگویم از نو ساخته شدم و البته هنوز هم این ساخته‌شدن ادامه دارد.
به‌عنوان نمونه، من از یک انسان مصرف‌کننده‌ای که بارها و بارها اقدام به ترکِ سقوط آزاد کرده بود و نتوانسته بود از این اهریمن خلاص شود و در جهانی مملو از ترس و ناامیدی زندگی می‌کرد و حتی از نظر جسمی توان انجام امور شخصی خودش را نداشت، پس از درمان در کنگره ۶۰ تبدیل شدم به یک ورزشکار. چیزی که حتی در باور من هم نمی‌گنجید؛ اینکه بتوانم ورزش کنم چه برسد به اینکه تا تیم ملی هم پیش بروم.
اگر بخواید یک نکته ی طلایی به تازه وارد ها بگین که مسیرشون راحت تر بشه اون چیه؟
نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که همین من و هزاران نفر مثل من هستیم که دارن می‌بینن یا می‌خوانن. این مطالبی که گفتم عین صداقت بود و همین مطالب اگر خوانده شود، خودش هزاران نکته درونش دارد. من هم زمانی مثل همان تازه‌واردینی بودم که امروز وارد این مجموعه می‌شوند؛ باور نداشتم درمانی وجود داشته باشد. با کوله‌باری از ترس، ناامیدی، افسردگی و عدم اعتماد به نفس آمدم. اما وقتی آدم‌های این مجموعه را دیدم و صحبت‌هایشان را شنیدم، با خودم گفتم: اگر اینها درست می‌گویند و واقعاً مصرف‌کننده بودند، پس من هم می‌توانم مثل آنها شوم.
سخن پایانی شما برای مخاطبان به ویژه رهجو هایی که قصد خدمت گزار شدن در کنگره 60 را دارند چه توصیه ای دارید؟
اگر کسی واقعاً می‌خواهد خدمتگزار باشد، باید مفهوم آن را درک کند. اوایلِ خدمت، من خودم درک زیادی از خدمت نداشتم؛ فقط چون راهنما می‌گفت و اطرافیان می‌گفتند حالت خوب می‌شود اگر خدمت کنی، خدمت می‌کردم. و واقعاً هم حالم خوب می‌شد، تا اینکه مفهوم این کار را درک کردم و از آن زمان به بعد، دیگر خودم به دنبال خدمت بودم و هستم.
این مجموعه نیازی به من ندارد؛ من هستم که نیازمند این مجموعه‌ام. برای اینکه بیشتر بدانم، بیشتر یاد بگیرم، راحت‌تر بتوانم زندگی کنم و از آرامش بیشتری برخوردار شوم.

و در ادامه مصاحبه با مرزبان محترم مسافر داوود:

لطفا طبق رسم کنگره 60 خودتان را معرفی بفرمایید.
با عرض سلام و ادب داوود هستم یک مسافر با تخریب بیش از ۱۶ سال انواع مواد وارد کنگره شدم آخرین آنتی‌ ایکس مصرفی شیشه، متادون، هروئین مدت ۱۲ ماه‌ و ۱۹ روز سفر کردم با راهنمایی آقا کیان رشته ورزشی تنیس روی میز الانم به لطف خدا یک سال و چهار ماه و ۲۵ روز میشه که آزاد ر ها هستم.
چه خدمانی را در کنگره 60 تجربه کرده اید؟
در مدت حضورم در کنگره خدمت‌های دبیری نگهبانی سرداری و خدمت در نشریات را تجربه کردم در حال حاضر هم در حال خدمت شیرین مرزبانی می‌باشم.
چه چیزی باعث شد که تصمیم گرفتید مرزبان بشید و این مسیر خدمت را انتخاب کردید؟
همیشه دوست داشتم که در کنگره خدمت کنم و مرزبانی یکی از جایگاه‌هایی بود که واقعاً دوست داشتم تجربه کنم تا آموزش بیشتری بگیرم به نظرم در این جایگاه انسان می‌تواند خیلی رشد کند و خیلی خوشحالم که خداوند و سیستم این فرصت را در اختیار من قرار داد تا آموزش بگیرم و خدمت کنم امیدوارم با تلاش خودم و یاری نیروها بتوانم با موفقیت این خدمت را به پایان برسانم.
وقتی وارد خدمت مرزبانی شدید چه تصوری از وظایف داشتید و حالا چه تجربه ای بدست اوردید؟
تصویری که من از خدمت در جایگاه مرزبانی داشتم و مرزبانان را می‌دیدم که با لباسی آراسته و مرتب در سالن قدم می‌زنند و روی سکو  پیام می‌خوانند و با مهربانی خوشرویی با افراد برخورد می‌کنند همین موارد بود. ولی وقتی وارد خدمت مرزبانی شدم اولین خدمت من مرزبان مالی بود که در شرایط حساسی بودیم هم در آستانه ماه مبارک رمضان بودیم و هم اردوی درختکاری و همینطور جابجایی شعبه و شرایط سختی بود ولی به لطف خدا و با کمک دوستان توانستم به خوبی عبور کنم و الان هم  به نظر من مرزبانی هم سخت است و هم سهل زیرا هر کلمه‌ای که از دهان مرزبان خارج می‌شود و هر حرکتی که مرزبان انجام می‌دهد مانند بذری است که می‌پاشد و خیلی باید مرزبان دقت کند و طبق پیمانی که هنگام گرفتن شال بستم  باید تمام سعی خودم را بکنم تا بهترین خودم باشم زیرا من در این جایگاه الگو هستم باید تلاش کنم تا بدون نقص باشم وگرنه بجای خدمت خیانت کرده‌ام.
به نظر شما مهمترین مهارتی که یک مرزبان باید داشته باشد چه چیزی می باشد؟
به نظر من مهم‌ترین مهارتی که یک مرزبان باید داشته باشد تعادل است. تعادل بین محبت و قانون که با وجود داشتن محبت ولی توانایی اجرای قانون را هم داشته باشد و هیچ کدام را قربانی دیگری نکند نه قانون قربانی محبت و نه محبت قربانی قانون شود.
در آخر نقش مرزبان ها در برخورد با تازه وارد ها چگونه توصیف میکنید؟
اولین شخصی که تازه وارد با ورود به کنگره  میببیند مرزبان است مرزبان را حتی زودتر از راهنمای تازه واردین می‌تواند ببیند پس قطعاً می‌تواند نقش مهمی داشته و در واقع مرزبان می‌تواند معرف کنگره برای یک تازه وارد باشد همانطوری که خود من اولین باری که وارد کنگره شدم مرزبان مرا با روی خوش در آغوش کشید و محبت و عشق خود را نثار من کرد پس من هم باید وظیفه‌ام را به درستی انجام دهم و در برخورد اول بذر محبت واقعی را در دل تازه‌وارد بکارم.

سایت نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .