جلسه دهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد با استادی پهلوان راهنما همسفر فریبا، نگهبانی پهلوان همسفر ریحانه و دبیری دنور همسفر افسانه با دستور جلسه «صورت مسئله اعتیاد» روز یکشنبه 6 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت 15:30 برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد :
از ایجنت محترم، مرزبانان و نگهبان لژیون سردار تشکر میکنم، همچنین از تمام دوستان و عزیزانی که در جمع ما هستند، امیدوارم امروز از تکتک شما بهترین آموزشها و دریافتها را داشته باشم. تبریک ویژه عرض میکنم خدمت عزیزانی که دیروز و هفته گذشته از دستان جناب مهندسحسیندژاکام شال دریافت کردند، انشاءالله که در این مسیر مستحکم و پایدار قدم بردارند و خیر این خدمت در زندگی آنها جاری باشد.
دستور جلسه این هفته «صورت مسئله اعتیاد» است؛ دستور جلسهای که پایه و اساس درمان را تشکیل میدهد. همه ما فکر میکردیم، اعتیاد مشکل عصر و زمانه ماست ولی از زمانی که انسان آفریده شد، اعتیاد با انسان بوده، هست و خواهد بود و هیچگاه نمیتوانیم، بگوییم کاملاً از دستش رها میشویم، ولی اینکه چه کارهایی انجام شده تا انسان از دست این غول بیشاخ و دم نجات پیدا کند و چهقدر زمان برده شده است ولی این مسئله مشهود است که درمان اعتیاد همیشه به سمت جلو پیش رفته است؛ زمانی اعتیاد را جرم میدانستند ولی خوشبختانه الان همه میدانند، اعتیاد یک بیماری است ولی در بیرون از کنگره اعتیاد را یک بیماری لاعلاج، پیش رونده و غیرقابل درمان تعریف میکنند. من دو سه هفته پیش یک بحث رادیویی را گوش میدادم که یک کارشناس روانشناسی صحبت میکرد؛ وقتی سوال میشد که اعتیاد درمان دارد؟ با قاطعیت و محکم میگفت: نه! اعتیاد درمان ندارد و تا آخر عمر باید دارو مصرف کند.
خدا را شکر که دربهای نور و رحمت به روی ما باز شد و دیدیم؛ میتوانیم به راحتی و به زیبایی سفر کنیم و از دست این غول بیشاخ و دم بهراحتی نجات پیدا کنیم، بدون اینکه مجبور باشیم سالهای سال، ترس و سایه تاریک اعتیاد را در زندگیهایمان نظارهگر باشیم، علت چه بود؟ همه ما شرح حال زندگی آقای مهندسحسین دژاکام را میدانیم که دو بار ترک اعتیاد به صورت سقوط آزاد داشتند و موفق به درمان نمیشدند. جناب مهندس حسین دژاکام که فردی محقق، پژوهشگر و اهل تحقیق بودند، برایشان سؤال بود که چرا موفق نشدند؟ چه اتفاقی در بدن روی داده و مواد مخدر در کدام قسمت بدن تاثیر گذاشته است؟ هر بیماری مقصدی دارد؛ مثلأ در هپاتیت، کبد، در آنفولانزا دستگاه تنفسی، در مننژیت مغز مورد آسیب قرار میگیرد، در بیماری اعتیاد کدام قسمت بدن فرد مصرفکننده مورد آسیب قرار گرفته است؟ این شد که وقتی تجربه اعتیاد و ترک ناموفق را داشتند، بیشتر سؤال برای ایشان پیش آمد و از قدیم هم گفتهاند؛ اگر مسئهای درست مطرح شود در واقع نصف جواب مسئله به دست آمده است، این بود که آقای مهندس حسین دژاکام تحقیق کردند که آنطور که پزشکان، روانپزشکان و عامه مردم مطرح میکنند؛ اعتیاد مسمومیت مزمن یا وابستگی دارویی نیست، اعتیاد جایگزینی مزمن است. جایگزینی یعنی فرد در اثر مصرف مکرر مواد مخدر حداقل طی یکسال، مواد افیونی را که وارد بدنش کرده، جایگزین مواد شبه افیونی خود بدن، مانند دینورفین، انکفالین، اندروفین، سروتونین، دوپامین، آدرنالین و...که خیلی زیاد هستند، کرده و بدن به سمت تنبلی رفته و این مواد ترشح نمیشود و کلاً از حالت تعادل بدن خارج شده است. وقتی که صورت مسئله مشخص شد، درمان هم راحت شد. همانطور که گفتم ۵۰ درصد حل مسئله این است که بفهمیم، مجهول چه و کجا است؟ در واقع مبدأ ما مشخص شود، اگر مبدأ مشخص شود بعد ما میتوانیم به سمت مقصد حرکت کنیم و به هدفی که نیاز داریم برسیم.
در مورد اعتیاد هم همینطور بود. در این سیسال که جناب مهندس حسیندژاکام، کنگره۶۰ را بنیانگذاری کردند؛ روزبهروز روش درمان اعتیاد کاملتر شده است. در سیدی «احساسات» آقای مهندس حسین دژاکام میفرمایند: «اعتیاد یک بیماری فیزیولوژیک در حد سلولی، مولکولی و اپیژنتیک است.» یعنی اینکه در بیماری اعتیاد، ژنهای ما از حالت رگوله و تعادل خارج شدند؛ دیسرگوله شدند و باید کاری کنیم که ژنی که از حالت تعادل خارج شده به تعادل برگردد و سیستمهای بدن به تعادل برگردند. روش راحتی را آقای مهندس حسین دژاکام پایهگذاری کردند؛ گرچه خیلی سختیها کشیده شد و درمان اعتیاد با اپیوم بود ولی بعدا با شربتOT به روشDST که همگی به این روش آگاهی دارید و با کمک مثلثDOD، روش DST، همراه با داروی OT و دوز مناسب درمان میشود.
خدا را شکر در کنگره دربهای نور، رحمت و روشنایی برای ما باز شد و اعتیاد درمان شد و سفر اول به خوبی و خوشی به پایان رسید. استاد امین میفرمایند: «سفر اول درمان جسم است و سفر دوم، سفر جهانبینی و درمان تاریکیهایی است که اعتیاد در ما بهوجود آورده یا تشدید کرده است.»
من زمانیکه وارد کنگره شدم؛ بهخاطر عشقی که به مسافرم (فرزندم) داشتم، نمیتوانستم دردش را ببینم و کاری نکنم. در سیدی «عشق» آقایمهندسحسیندژاکام میفرمایند: «عشق خاص، عشق عام به همراه دارد، همانطور که عشق عام، عشق خاص به همراه دارد.» و برای من جای تفکر دارد که در سفر دوم در من چه اتفاقی باید رخ دهد.
آقای مهندس حسین دژاکام بیان میکنند: «ما الفبای آموزش و خدمت را به شما یاد میدهیم؛ اینکه شما چه کتابی بنویسید یا چه شعری بسرایید، این به خودتان بستگی دارد.» اینکه من با مشکلات چهقدر میتوانم دست و پنجه نرم کنم و مانند نخلی که در سیدی «ایستاده» مطرح میشود؛ محکم و استوار بتوانم به نتیجه برسم، کاملا به خودم بستگی دارد. زمانیکه به کنگره آمدیم، آرزو داشتیم که چیزی نداشته باشیم ولی مسافرمان درمان شده باشد. الان به آن لحظه و به حال خوش رسیدی به قول آقای مهندس حسیندژاکام مسیری را که میخواستیم، میزان ما قدرت خداوند بود، صلح، آرامش، نور و رحمت بود. درب برای ما باز شد، الان باید چه کاری انجام بدهم، من شخصی شدم که تمام صفات الهی در من بودند و الان دارند شکوفا میشوند. صفاتی مانند راستگویی، عشق، مهر، محبت و کمک به دیگران همه اینها هست در صورتیکه در گذشته دروغ، کینه، ترس، خشم، عصبانیت، ناامیدی و بیاعتمادی بود. خدا را شکر منظورم فقط جمع کنگره نیست؛ ما در جمع کنگره صورظاهر خودمان است ولی آن چیزی که آموزش میگیریم درجمع بیرون از کنگره میشود صورپنهان ما که بروز پیدا میکند. الان به آن مرحلهای رسیدم که هم خودم اعتمادبهنفس دارم و هم اعتباری را که از دست داده بودیم چه من همسفر و چه مسافرم پیدا کردیم. شکرگزاری برای اینها به چه صورت است؟ این چیزی است که آقای مهندس حسیندژاکام بارها و بارها به ما یادآوری کردند که اگر شکرگزار نباشید، این نعمت خیلی راحت و خیلی سریع از دست ما میرود و شاید نفهمیم از کجا خوردیم؟ این صحبت خیلی قشنگی است ما در قعر تاریکیها بودیم، در چاه ظلمانی بودیم و یک طنابی انداخته شد و ما را بیرون کشید؛ این طناب در سفر دوم در واقع بخشش است. اگر من فریبا در سفر دوم بتوانم بخشش را انجام دهم و بتوانم این صفت الهی را مثل هر صفت الهی که در وجود من است را از حالت بالقوه بهفعل در بیاورم آن موقع است که میتوانم بگویم با وجدانم کنار آمدهام، آن موقع است که میتوانم بگویم در صراط مستقیم حرکت میکنم و دینم را به خودم ادا کردم نه به کنگره، کنگره میگوید: که شما هیچ بدهکاری به من ندارید، ولی واقعاً من بنشینم و دودو تا چهارتا کنم، ببینم واقعا زندگی من بعد هشت سال ورود به کنگره با هشت سال قبل هیچ تغییری نکرده است؟ در واقع میتوانم بگویم که آن تغییراتی که در هیچ دانشگاهی، هیچ آموزشگاهی، هیچ خانواده و هیچ جامعهای و هیچ دکتری من نمیتوانستم به دست بیاورم خیلی راحت اینجا به رایگان در اختیار من قرار داده شد، علتش را میدانید؟ دیگران کاشتند و من فریبا خوردم، الان وقتش است من فریبا هم بکارم برای دیگران. آیهای در قرآن است که میفرماید: «هر کس نفسی را نجات دهد، گویی تمام انسانها را نجات داده است.» پس اگر من دارم در کنگره حرکت میکنم و در لژیون سردار وارد میشوم؛ این را بگویم و اول مطمئن باشیم که هیچکدام به یکباره وارد لژیون سردار نمیشویم، ما مثل هر صفت دیگر باید ذرهذره تمرین کنیم، تمرینش هم از قانون یازدهم سبد کنگره شروع میشود. روزهای اول که من پول را در سبد میانداختم، این یک واقعیت است که بارها گفتم؛ اصلاً من هیچ اعتقادی به این پول نداشتم، حتی بعضی وقتها بدم هم میآمد ولی بهمرور خوب که آموزش گرفتم، فهمیدم که چهقدر ارزشمند است که من بتوانم یکریالی از خودم جدا کنم و صفات منفی را از خودم دور کنم؛ ذرهذره تمرین کردم. اوایل براساس آن آموزشهایی که حالا در بیرون کنگره هستیم که نذر میکنیم این پول را بدهیم تا مثلا فلان مشکل ما حل شود، شاید من اینطوری به سبد کمک میکردم مثل خیلیهای دیگر ولی هرچهقدر جلوتر آمدیم و آموزشها را یاد گرفتیم به قول آقای مهندس حسیندژاکام خودمان را مشغول نوشتن کتاب خودمان کردیم.
با عضویت در لژیون سردار یادم است اولین سالی بود که لژیون مالی تبدیل شد به لژیون سردار. من اگر اینجا صحبتی میکنم در جایگاه شالی که انشاءالله قرار است، دریافت کنم صحبت میکنم. چون آقای مهندس حسیندژاکام می فرمایند: بگویید و این گفتنها اثر مثبت دارد و وظیفه ماست که بگوییم؛ من از سال اولی که لژیون سردار بود وارد لژیون سردار شدم باتوجه به اینکه حتماً باید وارد سفر دوم میشدیم و راهنمای من و مسافرم وقتیکه مشورت کردیم با خانم فریده که الان در تهران در لژیون سردار از اعضای اسیستانتها درحال خدمت هستند، آن موقع در شعبهای که سفر میکردم، گفتند که بهنظر من شما و مسافرتان که هفت یا هشت ماه سفر بودیم، گفتند: ازنظر جهانبینی در سفر دوم هستید چرا؟ چون ما از روز اول سندها و الگوهای بدون نقص را در کنگره میدیدیم و به آنها ایمان داشتیم و فرمانبرداری و حرکت میکردیم.
خدا را شکر از طریق دوستان در لژیون سردار با عضویت وارد شدیم؛ پله عضویت باعث شد که وارد مرحله دنوری شویم و در هر مرحلهای که وارد میشدم، واقعاً من نداشتم، نه برای عضویت لژیون سردار و نه برای دنوری پولی نداشتم، خواسته را داشتم ولی پولش را نداشتم ولی یک پشتوانهای داشتم چرا دروغ بگویم، به پشتوانه یک تکه کاغذی که داشتم.آن تکه کاغذ پشتوانه من برای ورود به لژیون سردار بود. ما وارد لژیون سردار شدیم حتی یک سال هم دو جا لژیون سردار بودم، هم در شعبه عمان سامانی و هم در شعبهای که قبلاً سفر کرده بودم و مسافرم و همسفر دیگرمان هم مرتب عضو بودند، آرامآرام دنور را هر سه نفرمان تجربه کردیم و باز هم به پشتوانه همان کاغذ وارد مرحله پهلوانی شدیم، امیدوار هستم و خداوند به من توفیق بدهد. اسم پهلوان میآید، آدم تنش میلرزد وقتی خانم ریحانه گفت پهلوان، اصلاً من یک حالی شدم، واقعاً آرزو میکنم که بتوانم این کلمه و این مفهوم را بهمعنای اصلی درک کنم؛ چون پهلوان کسی است که از خواسته بهحق خودش برای رفع مشکلات دیگران میگذرد نه خواسته نامعقول، خواسته بهحق خودش میگذرد و امیدوار هستم که من بتوانم این کلمه را و این مفهوم را درخودم بهمعنای واقعی درک کنم و به معرفت، شعور و آگاهی برسم و از روی شور و شعار نباشد که وارد این مرحله شده باشم و سعی کردم که براساس معرفت باشد.
زمان زیادی تا جشن گلریزان باقی نمانده است. من صبح حساب کردم ۳۸ روز یا ۳۹ روز فاصله داریم تا ۱۵ آبان و انشاءالله که همگی ما از قبل و با آمادگی کامل وارد این جشن بشویم. جشنی که عنوانهای بسیاربسیار زیادی را در کنگره به خودش اختصاص داده است. من چند تا از عنوانهایش را میگویم: جشن شکرگزاری، جشن آزمون الهی، جشن بیداری، جشن میزبانی خداوند، جشن نور، جشن زندگی، جشن حیات، جشن آرامش و جشنی که ما آموختههایی را که در کنگره دریافت کردیم در واقع آزمونش را میدهیم تا ببینیم چهقدر میتوانیم آنچه را که آموختیم در عمل پیاده کنیم. انشاءالله که همه ما با آمادگی کامل وارد این جشن بشویم و بهترین جشن را داشته باشیم. همیشه شعبه عمانسامانی و اعضای آن الگویی بودند برای تمام شعب در استان و حتی برای خود من اصلاً اینجا، جایی مثل خانه مادریام را دارد. وقتی آمدم داخل شعبه خیلی حس خوبی پیدا کردم، از دیدن تکتک چهرهها، چه آنهایی که از قبل میشناختم و چه آنهایی که جدیدا در لژیون سردار میبینم، خیلیخیلی خوشحال شدم و امیدوار هستم که بهترین جشن را پیش رو داشته باشیم و بهمعنای واقعی بتوانیم آن خدمتی را که لازم است، اول به خودمان، بعد به جامعه، به شهر و به کشورمان داشته باشیم، چرا که خیلی افراد هستند که هنوز پشت این در هستند و اذن ورودشان صادر نشده است؛ ما باید فضا و بستر را برای آمدن این عزیزان مهیا کنیم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.

تایپیستها: همسفر ریحانه رهجوی راهنما آسیه (لژیون اول) و همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مهشید رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) دبیرسایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
203