آقای مهندس در این سیدی، عشق را اینطور توصیف میکنند:"عشق، مثل این است که در سرمای شدید قرار داریم و منبع گرمایی، مثل یک بخاری یا کرسی در اختیار ماست که میتواند به ما حیات ببخشد یا مثل زمانی است که در منطقهای گرم و خشک هستیم و تشنهایم و ناگهان آب گوارایی میبینیم که ما را به سوی خود میکشد تا عطشمان را برطرف کند." این مثالها نشان میدهند که عشق چه حس عمیق و باارزشیست. آقای مهندس میگویند: که عشق بر ۳ پایه استوار است: سایه، حس و جاذبه و عشق متعلق به تمام هستی است. ما ۲ نوع عشق داریم: عشق عام، مثل عشق به هستی، طبیعت و مردم. عشق خاص، مثل عشق بین ۲ جنس مخالف (زن و مرد) یا میان ۲ خواهر، ۲ برادر، یا ۲ دوست.
نکته مهم این است که برای اینکه عاشق چیزی شویم آن چیز باید وجود داشته باشد، چه در صورت آشکار و چه در صور پنهان. مثلاً: اگر عاشق گلی هستیم، آن گل باید وجود داشته باشد. اگر عاشق یک تابلوی نقاشی هستیم، باید آن تابلو وجود خارجی داشته باشد؛ حتی اگر عاشق یک شهر باشیم، آن شهر باید واقعی باشد. ما نمیتوانیم عاشق چیزی شویم که وجود ندارد. در ادامه، ایشان به خصوصیت مهمی به نام سایه اشاره میکنند سایه میتواند پیامهایی به ما بدهد: گاهی پیام صلح، دوستی و محبت و گاهی هم پیام نفرت، کینه و دروغ، اگر پیام سایه منفی باشد، عشق را خفه میکند و از بین میبرد. بنابراین دریافت خیلی مهم است. باید توجه کنیم که چه چیزی دریافت میکنیم: چیز خوب یا چیز بد. ما ۲ نوع گیرنده داریم: گیرنده مثبت: چیزهای خوب و نورانی را جذب میکند. گیرنده منفی: تاریکی، سیاهی، کینه و نفرت را به خود میکشد و همیشه در حال طلبکاری است. آقای مهندس میگویند که فقط نباید سایه درست شود، بلکه باید روی حس و جاذبه هم کار شود و اصلاح گردد. به هر چیزی که نگاه میکنیم، باید برمبنای فرمان الهی باشد. چه خوب است که بتوانیم ذرهای از اقیانوس الهی را به دیگران برسانیم.
اقیانوس الهی همان عشق و محبت است. در بخش دیگری از سیدی، آقای مهندس میگویند: با کیان زیستی، پس آنگه بگو کیستی، یعنی اگر میخواهی بدانی خدا چیست، اول بگو خودت که هستی. خدا را باید درک کرد، حس کرد؛ باید آفریدههایش را ستایش کرد، چون آنها بسیار ارزشمندند. چهقدر زیبا گفتند: خوشا به حال آنکه میبخشد و به دنبال بازپس گرفتن نیست، یعنی کسی که میدهد، بدون توقع بازپرداخت. در پایان، آقای مهندس نکتهای بسیار زیبا برای کسانیکه میخواهند پهلوان شوند بیان کردند: کمکی که انجام میدهی، نباید هیچگاه با توقع و تمایل همراه باشد؛ نه از خدا، نه از انسان و این یادآوری را دارند که هیچچیز ثابت نیست، همهچیز در حال تغییر و تبدیل است. ما مالک هیچچیز نیستیم؛ فقط عشق، محبت و دوست داشتن است که باقی میماند. ایشان مثالی زدند: زندگی مثل قطاریست که سوارش شدهایم و در نهایت باید از آن پیاده شویم. تنها چیزی که با ما میماند، محبت و عشق است و در نهایت یادآور میشوند که عشق و محبت فقط با آرایش و ظاهر زیبا نیست. فقط سایه ساختن و ظاهر رسیدن کافی نیست؛ باید جاذبه و حس درونیمان را تصفیه و پالایش کنیم تا به آسایش و آرامش برسیم و چه زیبا فرمودند: گاهی ما در ظاهر یک چیز هستیم، اما در باطن چیز دیگری. انشاءالله به تصفیه و پالایش درونی برسیم و در ژرفای الهی غوطهور شویم.
منبع: سیدی عشق
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر دنیا
ویرایش: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
105