English Version
This Site Is Available In English

اعتیاد هزینه سنگینی است برای بودن و حیات، که انسان بایستی آن را پرداخت کند

اعتیاد هزینه سنگینی است برای بودن و حیات، که انسان بایستی آن را پرداخت کند

در این کتاب به‌جای اسم آدم و حوا، از نام ادموند و هلیا استفاده‌ شده و به‌جای درخت سیب یا گندم از گیاه خشخاش یا تریاک نام‌برده شده است و پس‌ازآن موادی مانند کوکائین، حشیش، هروئین و شیشه مطرح می‌گردد، در این کتاب تغییر دادن اسم آدم و حوا، یا آن میوه ممنوعه مطرح نیست قبلاً زندگی ما در آسمان‌ها بوده است و اکنون در کره خاکی هستیم، در آسمان‌ها معنی اضداد و اختیار را نمی‌دانستیم اما اینک آن را می‌شناسیم. اختیار مثل یک شمشیر است که دو لبه دارد اگر از آن درست استفاده نکنیم با فرود آوردن هر ضربه شمشیر درحرکت رفت طرف مقابل را نابود می‌کنیم و درحرکت برگشت فرق سرخود را می‌شکافیم و ما را به اعماق تاریکی‌ها هدایت می‌کند ما در آنجا معنی نقض فرمان را درک نمی‌کردیم ولی حال به‌راحتی از فرمان خداوند سرپیچی می‌کنیم.  
در آنجا از اینکه چه نیرویی ما را هدایت می‌کند و یا اینکه چه کسی ما را به بدبختی و جهان دوزخ می‌کشاند هیچ نمی‌دانستیم. در این دنیا متوجه شدیم که اگر عمل ضد ارزشی مرتکب شویم و هیچ‌کس هم شاهد آن نباشد نباید خیالمان راحت باشد، زیرا خودمان پاسخگوی تمام اعمالمان هستیم. همین‌طور انسان نمی‌دانست با نزدیک شدن به منطقه‌ای که ممنوع است خود را به جهان دوزخ نزدیک می‌کند حتی نمی‌دانستیم که استفاده از مواد یا همان جادوی هفت‌رنگ تا چه حد برای ما زیان‌بار است ولی از آن استفاده می‌کردیم تا اینکه درنهایت به آن اعتیاد پیدا کردیم.

در این کتاب شیطان یا همان لوسیفر را با لباس شیک و چهره‌ای فوق‌العاده زیبا،  ولی با پاهای برهنه و باوقار و احترام خاصی معرفی می‌کند که منتظر است به ادموند و هلیا خوش‌آمد بگوید ولی در ذهنیت ما انسان‌ها، شیطان یک شخص زشت و کریه‌المنظر است ولی چقدر این متن عالی و زیبا است که می‌گوید اگر من چهره زشت داشتم ظاهرم بد و صدایم دل‌خراش بود کسی به من نزدیک نمی‌شد و حرفم را قبول نمی‌کرد و دعوتم را نمی‌پذیرفت و تا ابد در دخمه‌ها تنها و سرگردان بودم این مسئله به من یادآوری می‌کند که اشخاص را از روی صور آشکارشان قضاوت نکنیم و لازم است که از درون و صور پنهان افراد همه‌چیز را متوجه بشویم ولی با این‌ وجود که می‌دانیم، از روی ظاهر به همه اعتماد می‌کنیم.

همچنین هنوز معنی عشق و محبت که در وادی چهاردهم کتاب عشق آمده است را درک نکرده‌ایم که چقدر خداوند عاشقانه ما را دوست دارد و با همین ندانستن و اعتماد نکردن به خودمان چقدر ضربه وارد می‌کنیم. در پایان کتاب پادشاه آسمان‌ها را توصیف می‌کند که نظاره‌گر ادموند و هلیا است و قطرات اشکی که از چشمان پادشاه جاری می‌شود و می‌گوید: این همان هزینه سنگینی است که گفتم، من و انسان بایستی پرداخت کنیم برای بودن و حیات

به قلم مسافر: مسعود قربانی لژیون31

تنظیم و ویرایش: مسافر علی فدایی لژیون17

عکاس : مسافر اکبر فروغی لژیون23

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .