یازدهمین جلسه از دوره هشتاد و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شادآباد، با استادی پهلوان محترم مسافر صامت، نگهبانیِ مسافر محمد و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «صورت مسأله اعتیاد» در روز شنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صامت هستم، یک مسافر. از تک تک شما عزیزان و گروه مرزبانی که از من دعوت کردند تا در این جایگاه خدمت کنم، تشکر میکنم. من امروز به واسطه لژیون سردار وارد شعبه شادآباد شدم. شعبه شادآباد یکی از شعب قدیمی تهران است و خدا را شکر اولین شعبه در تهران است که زمین خریداری کرد و این به معنی آن است که ساکنین آبادی دارد که به فکر آبادانی هستند. از گروه مرزبانی لژیون سردار هم بابت دعوتشان سپاسگزاری میکنم.
خدا را شکر میکنم بابت این بستری که برای ما فراهم شده است. بحث شکرگزاری کمی خطرناک است. بزرگی ۳۰ سال استغفار میکرد، شاگردانش از او پرسیدند: استاد، چه کاری انجام دادهاید که ۳۰ سال است در حال استغفار هستید؟ جواب داد: ۳۰ سال است استغفار میکنم به خاطر یک شکرگزاری نابجا. برایم خبر آوردند که بازار بغداد کاملاً آتش گرفته و سوخته است و تنها مغازه من سالم مانده است. ناخودآگاه گفتم: خدایا شکرت که مغازه من سالم مانده است. اما بعد از آنکه فهمیدم مغازههای همسایگانم در آتش سوخته است، دانستم که باید برای این شکرگزاری استغفار کنم.
حال این شکرگزاری ما در کنگره، به خاطر بستری است که در آن قرار گرفتهایم؛ نه صرفاً به این دلیل که بگوییم خدا را شکر مغازه دیگران آتش گرفت و مغازه ما آتش نگرفت.
دستور جلسه این هفته، «صورت مسئله اعتیاد» است. دستور جلسات در کنگره مانند قابهای زنجیر یک دوچرخه هستند. این قابها در کنار هم، زنجیر دوچرخه را به محور عقب آن وصل میکنند. وقتی یک مسافر - خواه سفر اول باشد یا سفر دوم - به صورت استاندارد روی این دستور جلسات حرکت کند، نتیجه آن رهایی و آرامش خواهد بود.
دوستانی که در زمینه موسیقی کار میکنند میدانند وقتی به درستی از روی نتهای موسیقی بنوازند، صدای بسیار دلنوازی به دست میآید. در کنگره هم همینطور است؛ وقتی درست روی دستور جلسات حرکت میکنید، صدای زیبای رهایی به گوش میرسد.
دستور جلسه هفته قبل در مورد «سایت» بود. در این هستی، بزرگترین سایت، انسان است. آقای مهندس میفرمایند: «همه چیز در درون و برون ماست»؛ مانند قلههای خاموش آتشفشان. خصوصاً اگر در جهت ارزشها حرکت کنیم آنگاه ما بچههای کنگره میتوانیم کارهای خیلی بزرگی انجام دهیم.
دستور جلسه این هفته «صورت مسئله اعتیاد» است. کنگره میگوید: «من میدانم صورت مسئله اعتیاد چیست» ولی آیا من صامت هم میدانم؟ آیا فهمیدهام کجا قرار دارم؟
آیا اطلاع دارید که زمانی صورت مسئله اعتیاد چقدر ترسناک و خطرناک بود؟ وقتی برای یک مصرفکننده اسم «ترک کردن» میآمد، چهار ستون بدنش میلرزید. برای خود من اینگونه بود و به همین جهت به دلیل ترسی که داشتم، هیچ وقت برای ترک مواد مخدر اقدام نکردم. ولی از زمانی که صورت مسئله اعتیاد در کنگره توسط آقای مهندس دژاکام حل شد، این ترس هم از وجود تک تک ما رخت بست.
وقتی ترس گرفته شود انسان شجاع میشود. همانطور که در کنگره گفته میشود، این سفر، سفری است از قهر به مهر؛ از نادانی به دانایی و از ترس به شجاعت. وقتی گفته میشود «از ترس به شجاعت»، یعنی اینکه یک چراغقوه در دست من است که به واسطه آن، جلوی راهم را میبینم. به عبارتی دیگر، صورت مسئله اعتیاد جلوی من قرار گرفته و من در آن وادی در حرکت هستم و ترسی ندارم. اگر یک مصرفکننده را هم در خیابان ببینم، به او میگویم: نترس، اگر قصد درمان داری به کنگره ۶۰ مراجعه کن، چون صورت مسئله اعتیاد پیدا شده است.
به همین دلیل است که بچههای کنگره از اعتیاد ترسی ندارند، از اضافهوزن ترسی ندارند، از سیگار ترسی ندارند. اینها مسائلی هستند که دنیا از درمان آنها عاجز است، ولی در کنگره ۶۰ به راحتی درمان میشوند. همانطور که آقای مهندس اشاره میکنند سه مسئله سرطان، اعتیاد و چاقی دنیا را به زانو درآوردهاند ولی وقتی صورت مسئله آنها توسط آقای مهندس ارائه شد، متوجه شدیم که این مسائل به سادگی قابل حل هستند. اما اینها هم از آن مسائلی هستند که میترسیم برایشان شکر کنیم؛ در واقع این شکرگزاریها هم خطرناک هستند و ما وظیفه داریم که این اطلاعات را مانند سایت هستی، در کل دنیا ارائه بدهیم تا دیگران هم از آن مطلع و بهرهمند شوند.
معمولاً مصرفکنندگان، فیلمهای وسترن و فیلمهایی که مربوط به فروش مواد مخدر میشوند را دوست دارند. من خودم این فیلمها را خیلی دوست داشتم و همواره تماشا میکردم. از این دست فیلمها در اوکراین و روسیه زیاد هستند. در این فیلمها مشاهده میکنید که قدرت نیروهای پلیس به قدرت مافیای مواد مخدر نمیرسد. پلیس برای غلبه بر مافیا، از افرادی استفاده میکند که قبلاً در مافیای مواد مخدر بوده و اکنون در زندان هستند. پلیس با مراجعه به چند نفر از این سرکردگان، به آنها گوشزد میکند که اگر همکاری کنند، میتواند آنها را آزاد کند.
این داستان چه ارتباطی به من دارد؟ زمانی بود که من در حین رانندگی در اتوبان یادگار امام، شیشه مصرف میکردم و در عین حال با گریه از خداوند طلب میکردم: خدایا مرا از این وضعیت نجات بده و از این زندان آزاد کن. بزرگ شدن فرزندان و رنج کشیدن همسرم را میدیدم و میگفتم: خداوندا، چه موقع میتوانم آرامش را به زندگی آنها بیاورم؟ اینجا لحظهای بود که خداوند گفت: تو را از زندان رها میکنم، ولی شرطش این است که وقتی آزاد شدی، باید به جنگ نیروهای تاریکی بروی. من صامت وقتی که از تاریکی خارج شدم باید عهد و پیمانی را که در زمان حضورم در تاریکی، در اتوبان یادگار امام بستم، به خاطر داشته باشم، وگرنه دوباره به تاریکیها برخواهم گشت.
تمامی بچههای کنگره، مخصوصاً افرادی که شال به گردن دارند، سربازان نور محسوب میشوند. در زمان گذشته، جنگها در صور آشکار انجام میگرفت. وقتی مثلاً چنگیز مغول به کشور حمله میکرد در صور آشکار قابل رویت بود و سربازان با او درگیر میشدند؛ یا کشته میشدند یا میکشتند. یعنی تکلیف سربازان مشخص بود. اما اکنون جنگها در صور پنهان صورت میگیرند. سربازان نور میجنگند تا انسانها را از دست بزرگترین دشمن هستی، یعنی دیو تاریکی، برهانند.
این سربازان نور چه کسانی هستند؟ اینان همان افرادی هستند که میبخشند. بخشش بچههای کنگره از کجا آغاز میشود؟ از همان لحظه ورود به کنگره. یعنی وقتی یک سفر اولی وارد میشود، باید مواد خود را کنار بگذارد و آن را ببخشد؛ در غیر این صورت نمیتواند روی صندلی بنشیند. به عبارت دیگر، بخشش در ذات بچههای کنگره وجود دارد.
وقتی یک سفر اولی وارد کنگره میشود، مرزبان به پیشواز او میرود و به او خوشآمد میگوید: جای خیلی خوبی آمدی، نگران نباش. آن افرادی که شال مغز پستهای دارند، راهنمای تازهواردین هستند. سه جلسه اول را مهمان آنها هستی. بعد از سه جلسه، یکی از افرادی که شال نارنجی دارند را انتخاب میکنی. این افراد یاران آقای مهندس هستند و چراغ رهایی در دستان آنها قرار دارد.
پس از آنکه دو ماه از سفرش گذشت، از راهنما میپرسد: این لژیون چیست؟ راهنما به او میگوید: این لژیون ویلیام است و باید برای درمان سیگارت به آنجا مراجعه کنی. آن یکی هم لژیون سردار است و همه این لژیونها چراغ رهایی را در دست دارند.
کسی که این امر را نمیداند و از بیرون به داستان نگاه میکند، فکر میکند در لژیون به بچهها مواد میدهند و میگوید: اینجا همه را معتاد میکنند! یا فکر میکند به کسی که سفر سیگار میکند، آدامس سیگار میدهند. چون صورت مسئله اعتیاد را نمیداند اینگونه فکر میکند. اگر هم به لژیون سردار نگاه کند، میگوید: اینجا جیب مردم را خالی میکنند ولی نمیداند که هر لژیون فلسفهای دارد: یکی لژیون درمان مواد است، یکی لژیون درمان سیگار است و یکی لژیون درمان فقر است. لژیون سردار، لژیون درمان فقر است.
فقر یعنی فقرات شکسته. یعنی من شکل و شمایل یک انسان را دارم، ولی وقتی همسفرم از من پولی برای خرج زندگی درخواست میکند، گویی با تبر به سرم ضربه میزنند و این یعنی فقر. وقتی بچهها وارد لژیون سردار میشوند، در واقع از فقر نجات پیدا میکنند. من به شعب مختلف مراجعه میکنم، افراد زیادی را دیدهام که میگفتند: من نمیتوانستم شیشه را درمان کنم، ولی وقتی وارد لژیون سردار شدم، موفق به درمان شدم. همانطور که آقای مهندس اشاره میکنند، لژیون سردار برای یک سفر اولی حکم دارو دارد. همه لژیونهای کنگره در هم تنیده هستند، ولی لژیون سردار لژیون ایمان است و حکم «کل» را دارد و همه را در بر میگیرد؛ به نوعی که سفر اولی، سفر دومی، راهنما، ایجنت و حتی دیدهبان در لژیون سردار حضور دارند. برای همین وقتی که میگوید: «الله اکبر، من هستم و اختیار وضو؛ من هستم و اختیار نماز» یعنی من اینجا آمدهام که الله اکبر را بگویم و هر کس میخواهد وضو بگیرد و نماز بخواند، اختیار با خودش است. آمدهام بگویم لژیون سردار، لژیون قطع فقر است.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، از همه شما سپاسگزارم.
قهرمانی شطرنج جام سردار همسفران آقا :
.jpg)
.jpg)
رهایی هفته 
تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
778