پنجمین جلسه از دوره چهل و ششم کارگاههای آموزش عمومی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران، با دستور جلسه "صورت مسئله اعتیاد" به استادی راهنمای محترم مسافرابوالفضل، نگهبانی مسافر محترم عباس و دبیری مسافر محترم رسول، روز شنبه 5/۰7/ ۱۴۰۴راس ساعت۱۶:۳۰آغازبکارکرد
سخنان استاد: خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
در خصوص دستور جلسه که صورت مسئله اعتیاد است، باید بگویم اولین قدم در بدو ورود به کنگره همین موضوع است، یک تازه وارد در اولین جلسه با راهنمای تازه واردین با این جمله آشنا می شود و یاد می گیرد که چه اتفاقی برای جسم و روان یک مصرف کننده افتاده است که دیگر از زندگی نا امید شده و تمام درها را به روی خود بسته می بیند.
من به خاطر دارم در گذشته چندین بار و هر بار به طریق مختلف اقدام به ترک اعتیاد کردم، اما متاسفانه هیچ راهی را پیدا نشد، یا باید به کمپ ها، کلنیک ها ویا به پزشک مراجعه می کردم، که صورت مسئله کلنیک ها کلادرمان اعتیاد نمی باشد و فقط دنبال پول و منافع خود هستند.
در نهایت بعد از چندین بار تلاش برای درمان و رهایی از دام اعتیاد به یک پزشک مراجعه کردم؛ که به من گفت: مواد مصرفی شما که شیشه و هروئین است راهی برای ترک کردن آن وجود ندارد شما باید به صورت کنترل شده شیشه را مصرف کنید و به جای هروئین هم از متادون استفاده کنید.
اینجا بود که من به این باور رسیدم که باید تا آخرین روز زندگی خود مواد مخدر مصرف کنم، چرا که یک پزشک متخصص این حرف را به من زده بود ، چیز دیگری هم به ذهن من نمی رسید، این باورتا روزی که من وارد کنگره 60 شدم ادامه داشت، در زمان ورود من به کنگره هنوز تازه واردین به این شکل سازمان دهی نشده بودند و راهنمای تازه واردین از افراد سفر دومی که به حال خوشی رسیده بودند انتخاب می شدند.
اما صحبت های آنها را که شنیدم؛ گفتم چقدر درست می گویند من به واسطه مواد مخدر، یک سیستمی را در بدن خود از کار انداخته و این کار با ترک و عوض کردن خون و ... درست نخواهد شد و آن حال خرابی و خماری همیشه با من خواهد بود. یک روز از راهنمای خودم سوال کردم که اینها راست می گویند؟ آیا واقعا روزی خواهد آمد که من بدون مصرف مواد مخدر حالم خوب باشد؟ این موضوع اصلی ترین مشکل و سوال من بود چرا که قبلا بارها ترک کرده بودم ولی حال خوشی نداشتم، مقداری برای من توضیح دادند و هر چقدر که جلو تر آمدم یکی یکی سوال های من جواب داده شد.
تمام سوال ها در کنگره 60 جواب داده شده است فقط باید با مطالعه کردن پیدا کنید و به جواب تمام سوالهای خود برسید از طرف دیگر سند های بدون عیب و نقص را مشاهده کنید، دوستانی که در این مکان رها شده اند یکی از آن ها خود من، که هیچ وقت فکر نمی کردم بتوانم بدون مواد مخدر زندگی کنم واقعا می گویم من در یک جای نوشته بودم که فراموش نکنم، نوشتم ابوالفضل لطفا دیگر ترک نکن چون هر بار که ترک می کردم یه بلایی سرم می آمد به خودم می گفتم مواد رو مصرف کن دیگه چاره ای نیست تا به پایان عمر خودت برسی .
در بخش دوم جلسه، تولد احسان عزیز را به خانواده بزرگ کنگره60، جناب مهندس، خود احسان و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می کنم.
احسان هم مانند اکثر کسانی که وارد کنگره می شوند از دل تاریکی ها آمده بود و به واسطه تاریکی های زیادی که تجربه کرده بود مسائل و مشکلات زیادی سر راهش قرار می گرفت و دچار نا امیدی می شد، اما جایی رسید که دیگر خم به ابرو نمی آورد می گفت هر اتفاقی که پیش آید من به این راه و مسیر ایمان دارم و خودش را به هستی ثابت کرد تا این اتفاق برای او افتاد و الان جشن یک سال راهیی خود را جشن می گیرد.
(3).JPG)
اعلام سفر :آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی روش درمان دی اس تی داروی درمان اوتی مدت 11ماه و5 روز زیر نظر راهنمای محترم ابوالفضل خرقانی سفر کردم
(3).JPG)
آرزوی مسافر: برای تمام سفر اولی ها آرزو دارم، توی کنگره با صبر کردن ماندگار شوند و معجزات کنگره را به چشم خود ببینند و به حال خوش برسند
(3).JPG)
سخنان مسافر: سلام دوستان احسان هستم یک مسافر، خدا را شکر می کنم که در این جایگاه هستم ، خوب من با یک حال خراب و دنیایی از نا امیدی وارد کنگره شدم ، چهار سال بود من درزندان بودم و تازه مدت کوتاهی بود که آزاد شده بودم ، با افکاری خراب و دنیایی از نا امیدی در ذهن خود درگیر این موضوع بودم که الآن باید چه کاری انجام بدهم.
برادرم بود که پیام کنگره را به من داد، بعد از دو ماه که وارد کنگره شدم وسفرم را شروع کردم احساس کردم اینجا همانجایی است که هجده سال به دنبال آن بودم، مشکلات زیادی داشتم اما آمدم و فرمان بردار راهنمایم شدم.
من به واسطه اعتیاد مشکلات فراوانی برای خودم و خانوادهام درست کرده بودم و با این مشکلات وارد سفر اول شدم . حسابهای بانکیام را میبستند، حکم جلبم آمد، همه را باراهنمایم درمیان میگذاشتم ، صبر کردم و گوش به فرمان راهنمایم بودم ، همیشه به من میگفتند: درست میشود صبر کن.
خدا را شکر میکنم خانوادهام، خودم و اطرافیانم آرامش دارند. خیلی کارها را دیگر انجام نمیدهم ، آرام شدهام و دیگر برای رسیدن به خواستههایم به هر دری نمیزنم .
یک روز مادرم به من گفت احسان هیچوقت نمیخواستم ببخشمت ... ادامه داد و گفت: به خاطرتمام کارهایت، به خاطر مسیر اشتباهی که در زندگی رفته ای؛ اما من چیزی نمیتوانستم بگویم و فقط نگاه میکردم.
اما آخر صحبتهایش به من گفت: الآن خیلی دوستت دارم. آنجا بود که من حضور خداوند را احساس کردم و ایمان بیشتری پیدا کردم، یقین دارم که مسیری که میروم درست است، گویا خداوند هر آنچه در زمین و آسمان است در اختیار من قرار داده است. در آخر از استاد عزیزم آقا ابوالفضل، از جناب مهندس، و از تمام خدمت گذاران شعبه وحید، و همه عزیزان تشکر میکنم، خداوند را هزاران هزار بار شکر میکنم که در کنار شما عزیزان هستم.
(4).JPG)
(1).JPG)
تایپ: مسافر احمد و مسافر محسن
عکس: مسافر علیرضا
تنظیم و بار گذاری: مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
244