جلسهی دوم از دورهی ششم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم مسافر مصطفی، نگهبانی موقت مسافر میلاد و دبیری موقت مسافر علی با دستور جلسهی «صورت مسئله اعتیاد» شنبه 5 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
بسیار خرسندم که امروز در جمع شما هستم؛ به بهانهی دستور جلسهی، صورتمسئله اعتیاد و جشن یکسال رهایی مسافر اصغر عزیز.
در آغاز قصد داشتم صحبتهایم را در دو بخش ارائه کنم؛ یک بخش پیرامون دستور جلسه و بخشی دیگر دربارهی تولد اصغر؛ اما در ادامه متوجه شدم این دو موضوع چنان در هم تنیدهاند که بهتر است در یک مسیر بیان شوند.

روز نخست ورود اصغر به لژیون را به یاد دارم؛ در نمایندگی رودهن. همانند بسیاری از تازهواردان، هنوز با مفاهیم کنگره آشنا نبود؛ نمیدانست نگهبان چه کسی است، راهنما چه جایگاهی دارد یا شال نارنجی چه معنایی دارد. طبیعی است، زیرا همهی ما در روز نخست چنین تجربهای داشتهایم. پس از گرفتن شرححال، حدود نیم ساعت با او گفتوگو کردم. نخستین پرسش او این بود: «آیا این عصبانیت من درمان خواهد شد؟» پاسخ دادم: «بله، درمان خواهد شد.» اما حس میکردم هنوز باور نکرده است. سپس پرسید: «میتوانم بدون دارو، فقط با کلاسهای جهانبینی بهبودی پیدا کنم؟» آن زمان حدود بیست روز از سقوط آزاد او گذشته بود و برایش سخت بود که بپذیرد درمان اصول و برنامهی مشخصی دارد.
همانطور که مهندس بزرگوار در «صورتمسئله اعتیاد» میفرمایند، اعتیاد یعنی جایگزینی؛ یعنی مواد مخدر بیرونی جایگزین مواد شبهافیونی طبیعی بدن میشوند. این موضوع، در ظاهر ساده است؛ گرچه گاهی در علوم مختلف به شکلی پیچیدهتر بیان میشود. اما حقیقت، همین یک جمله است: اعتیاد یعنی جایگزینی.
از آنجا که این جایگزینی طی یک یا دو روز اتفاق نمیافتد و دستکم ده تا دوازده ماه به طول میانجامد، بازگشت به تعادل نیز به همان صورت، مرحلهبهمرحله و با پروتکلی مشخص امکانپذیر است. اینجاست که نقش راهنما اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ زیرا راهنما دقیقاً میداند چه زمانی کدام پله را برای رهجو باز کند.
پیام من به مسافران این است که به راهنمای خود ایمان داشته باشید. هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید. اینکه چرا رهجویی با دوز متفاوتی شروع کرده یا زودتر به مرحلهای رسیده، اهمیتی ندارد. مسیر درمان، شخصی و منحصر به فرد است.

چندی پیش مطلبی در کتاب «پیام نفس» از استاد امین خواندم که بسیار برایم الهامبخش بود: «برای رشد و تعالی باید جلوتر از مادیات حرکت کنیم.» این جمله به من یادآوری کرد که دانایی و آگاهی، مرحلهای فراتر از نیازهای جسمی و مادی دارند. هرگاه دانایی رشد کند، نفس انسان ارتقا مییابد و در نتیجه دیگر در کنار مصرفکنندگان گذشته یا در محیطهای آلوده باقی نمیمانیم.
من نیز روزی وارد کنگره شدم، شاید در ابتدا فقط برای راضیکردن خانوادهام. اما پس از مدتی، مهر کنگره در دلم جای گرفت و دانستم چه مسیری را یافتهام.
امروز خدا را شاکرم که شاهد جشن یکسال رهایی اصغر عزیز هستم؛ کسی که با تلاش و پشتکار خود و همراهی همسفران محترمش توانست باور درمان را در وجودش شکل دهد، داروی خود را بهموقع و منظم مصرف کند و اکنون ثمرهی آن را به زیبایی جشن بگیرد. اصغر عزیز، این تولد را به تو و خانوادهی گرامیات تبریک میگویم و از صمیم قلب آرزو دارم سالهای رهاییات پربار، پایدار و سرشار از آرامش و دانایی باشد.

خلاصه سخنان مسافر:
امروز روزی بسیار خوب و بهیادماندنی برای من است و پیش از هر چیز لازم میدانم از جناب آقای مهندس و خانوادهی محترمشان صمیمانه سپاسگزاری کنم.
تشکر ویژه دارم از راهنمای عزیزم، آقای مصطفی، که نقش بزرگی در رسیدن من به این جایگاه داشتهاند. همچنین از همسفر مهربانم که در تمام سختیها کنار من بود، و از دختران عزیزم مهیا جان و جان من که همیشه دلگرمی و پشتیبانم بودهاند، قدردانی میکنم.
یاد روزهای اول ورودم به کنگره برایم زنده است؛ انتخاب راهنما برایم سخت بود، اما خدا را شکر مسیرم به آقای مصطفی رسید و از همان ابتدا دانستم انتخاب درستی کردهام. در این مدت آموختم که مصرف بهموقع دارو، نوشتن سیدیها و خدمتکردن در کنگره رمز موفقیت و حال خوش است.
در پایان، از صمیم قلب بار دیگر از همهی عزیزانی که در این مسیر کنارم بودند، بهویژه راهنمایم و همسرم، سپاسگزاری میکنم و امیدوارم بتوانم در آینده خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.




سایت نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
208