جلسه هفتم از دور ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دماوندبا استادی مسافر خسرو و نگهبانی مسافراله یار و دبیری مسافر فرهاد با دستور جلسه ((صورت مسئله اعتیاد))در تاریخ ۲۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد :
عزیزان، من هم مثل همه شما مسافران عزیز، دوره سختی را گذراندهام. شاید بیش از سی سال مواد مصرف کردم و شاید بیشتر از ده بار هم ترک کردم به روشهای مختلف، در انجیاو های مختلف، حتی با عوض کردن خون که دیگر فکر نمیکردم اصلاً به مشکل بربخورم، ولی همهاش به مشکل بر می خوردم. همهمان این تجربه را داریم تا اینکه قسمت شد که بیاییم روی صندلی بنشینیم و از آن چیزی که آقای مهندس گفته و یا خودمان میدانیم، هر کسی نظری میدهد، باید دلیل و منطق باشد، باید بتواند اثبات بکند. بعد رسماً متوجه شدم که اثبات شده برایم. بالای دویست و سی هزار نفر رها شدهاند، سالم شدهاند، از بند اعتیاد رها شدهاند. خب، این برای من خیلی خوب بود. متوجه این قضیه شدم و این هم واقعی است، چون فالوآپها را نشان میدهیم. در کنگره، در سایت که میرویم، تمام اینها مشخص است. میتوانیم بخوانیم، واقعیتش را نگاه کنیم .
خب، در جامعه ما، شاید در کل دنیا، هنوز درک درستی از اعتیاد ندارند. خود ما معتاد هستیم، درک درستی نداریم. در کسانی که سالم هستند و لب به مواد مخدر نزدهاند، خیلیهاشان دلسوزند، دل میسوزانند برای ما، برای کسانی که اعتیاد دارند، دل میسوزانند. یکی میآید میگوید من صد میلیون میدهم، ده نفر را میفرستم که هم حالشان خوب بشود. خب، اینجوری دارد گذشت میکند، به نظر خودش درست است. همه اصلاً درک درستی این با ترک کردن و با کم کردن این قضیه ندارند و اینطوری درست نمیشود. حتماً باید آن سیستم ایکس بدن مرتب بشود. باید آموزشهای لازم را بگیریم. باید ذهنمان درست بشود. همهاش جسم نیست. ممکن است با 21 خوابیدن در کمپ مثلاً ما بتوانیم موضوع را ترک کنیم، ولی سیستم ایکس راه نیفتاده و تازه بدتر به هم ریخته است. حتی ممکن است به جسم خودمان هم صدمه بزنیم. آن کسی که میآید لطف بکند و ده نفر را به کمپ ترک اعتیاد میفرستد، ممکن است این ده نفر اصلاً دو نفرشان به مشکل جسمی بربخورند یا اصلاً دیگر نتوانند نفس بکشند. هشت نفر هم دوره شان تمام شود و بیرون بیایند، چهار تایشان مجدداً برگردند چون سیستم ایکسشان مشکل دارد، راه نیفتاده است . ما در انجیاوهای دیگر دیدیم. خود من بودم، سه سال تجربه کردم. در آن مدت سه سال تجربه هم در یک انجیاو دیگر حتی سیگارم نکشیدم، ولی خب از جلسات دور بودم. اصلاً فرق میکرد با اینجا، آن زمان بعد از گذشت چند وقت دوباره به مواد مخدر برگشتم .
چند وقت قبل برای تعمیر اتومبیل آقای دکتری رفته بودم، نگاه کردم که این مرد حدود چهل ساله ای قد بلند، ایستاده و در چشمش اشک جمع شده و میگوید که چند سیسی متادون به من بیشتر بده. دیدم داشت گریه میکرد. آن لحظه حالم خوب بود و در کنگره درمان شده بودم. آمد بیرون، گفتم تو چرا گریه میکنی؟ گفت هر بار برای دریافت چند سی سی متادن بیشتر التماس میکنم و دکتر میگوید بیشتر از این سهمیه نداری. این حال من را خراب میکند. تعریف میکرد من مسافر کش مسیر دماوند ، فیروزکوه نیستم ولی همیشه حتی با یک مسافر از تهران میآیم فقط برای اینکه از کنار مطب دکتر رد بشوم ودلم گرم باشد که متادونم آماده است.زمانی که آمدم کنگره و کنگره را شناختم، بعد از پایان سفر اولم سیستم ایکسم هم راه افتاده. ذهنم باز شده. میدانم که آگاه شدم. میدانم در اطرافم چه چیزهایی میگذرد.
توی جلسات همیشه حاضرم ، انرژی میگیرم . خدا میداند چه استاد باشم، چه آن پایین نشسته، انرژی میگیرم. این یعنی صورت مسئله اعتیاد برایم به درستی حل شده. من دیگر به این راحتی سراغ مواد مخدر نمیروم. از راهنمای عزیزم ممنونم. امید وارم همه عزیزانی که در این شعبه هستند با خدمت و حضورشان به حال خوب برسند همانگونه که سفر دومی ها و خدمت گذارانی که در شعبه هستند مشاهده می کنیم حالشان چقدر خوب است.
خدمت گذار بودن بدون چشم داشت اول از همه حال خود شخص را خوب می کند مثال میبینیم کخ پیش کسوتان و راهنمایان کنگره 60 از همه زودتر می آیند و بیشتر زمان می گذارند و حقوق که نمی گیرند از جیب هم خرج می کنند ولی می بینیم که همیشه پر انرژی و زندگیشان پر برکت است.در آخر به امید رهایی و حال خوب تک تک شما عزیزان و با آرزوی بهترین ها برای خوانندگان این مطلب.

تنظیم و ارسال:گروه سایت نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
153