جلسه ششم از دور سی و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران نمایندگی دانیال اهواز با استادی مسافر پهلوان مسعود، نگهبانی مسافر ناصر و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه: «از سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی در کنگره شصت چگونه استفاده میکنم؟» در روز پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴ رأس ساعت: ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مسعود هستم مسافر؛ شاکر خداوند هستم برای حضور، سپاس گزار آقای مهندس هستم و خانواده محترمشان همینطور تشکر دارم از دیده بان محترم آقای ترابخانی که این فرصت را در ختیار من قرار دادند که امروز اینجا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسات کنگره برای من همه اش دوست دارم این ارتباط را پیدا کنم که، دستور جلسه وادی ششم میاد، دانایی و دانایی مؤثر مطرح میشود و سپس وادی هفتم (یافتن راه)، هفتهٔ ایجنت و مرزبان و هفتهٔ سایت. برداشت خودم این است که چهل و هشت دستور جلسه ای که در کنگره 60 هست و آقای مهندس دستورجلسات را در اختیار ما قرار می دهند، چهارده تا ستون اصلی دارد که ستون ها وادی ها هستند و ارتباط بین وادی هفتم و هشتم که هفته ایجنت و هفته سایت هست یک ارتباط معناداری برای خودم دارد که راه راه را پیدا کردی، حالا باید حرکت کنی و در جایگاههای مرزبانی و ایجنتی خدمت کنی و همینطور یکی از جایگاه ها که خدمت بسیار آموزنده ای دارد جایگاه سایت است. اول از تجربهٔ خودم میگویم: من هفده سال مصرفکننده بودم؛ یکسال اول را متوجه شدم که چه اتفاقی برای من رقم خورده بعد از آن بدنبال درمان بودم، درمان را که نمیدانستم فقط می خواستم رها شوم ولی مرتب وارد باتلاق می شدم. از الکل به تریاک، از تریاک به شیشه، کوکائین، قرصهای اعصاب و روان ..... در تمام این شانزده سال مسیر من جایی بود که هر روز از آن مسیر رد می شدم و شعبه افسریه دقیقاً نبش اتوبان بود، یک تابلو بسیار بزرگ درمان اعتیاد هم داشت که من ندیدم، شانزده سال این را ندیدم تا یک روزی که خیلی عرصه به من تنگ آمد و از خدای خودم خواستم راهی جلو پای من بگذارد. در خانواده شنیدم یکی که مصرف کننده قهار تریاک بود و روزانه 25 الی 30 گرم مصرف تریاک داشت رفته جایی و درمان شده و از اینکه از او بپرسم خجالت می کشیدم، از پسرش پرسیدم چه اتفاقی رقم خورده؟ گفت جایی هست به اسم کنگره 60 گفتم خب آدرس بده، قبل از این به اندازه زیادی تلاش داشتم و تبلیغات ماهواره ای، کلینیک های مختلف، خونه من شرق تهران بود و تا غرب تهران می رفتم، تا کرج می رفتم دنبال این اتفاقات، به پسرش گفتم آدرس به من بده برم ببینم چه خبره برای دوستم میخوام. گفت به دوستت بگو توی اینترنت بزنه کنگره 60، درمان اعتیاد و آدرس هاش را برات میاره به همین سادگی و یک هفته تمام من سایت کنگره را مرور می کردم و دستور جلسات را مرور می کردم، صحبت های راهنما ها، با دیده بان ها آشنا شدم حتی آن قسمت فرم ها و نوشتارها، زندگینامه آقای مهندس را خواندم و برای من جذابیت داشت. من که شانزده سال هرجا می رفتم می گفتند این قوطی را بخور بعدش قوطی دوم و سوم را بخور و همان قوطی سوم سم زدایی است و تمام و بعد متوجه می شدم که اصلا همچین چیزی نیست و فیک و دروغ است ولی سایت کنگره را که باز می کنید و صحبت آقای مهندس را که می بینید، آغاز نامه های دیده بان ها را که می خوانید می بینید موضوع متفاوت است و اصلاً اینطوری نیست و یک مقداری با اتفاقی که برای تو رقم خورده آشنا می شوی و یک کوچولو متوجه شدم که ایراد کجای کار هست.
دستور جلسه هفته بعد هم صورت مسئله اعتیاد است و این ارتباطات جالبه، یک مقداری متوجه می شوم که صورت مسئله چیست. این کمکی بود که سایت به من کرد و یک مثالی هست که می گویند از هر شیری آب بخوری به همان شیر هم وصل می شوی، از هر چشمه آب بخوری به همان وصل می شوی. دوماه سفر بودم در سفر اول سایت شعبه نیاز به نیرو داشت و تمام سایت را به من سپردند. به قدری این خدمت برای من جذاب و آموزنده بود چون بواسطه ای که می خواستم تغییر ایجاد کنم و اتفاق جدیدی را در سایت رقم بزنم، همه سایت های شعب را نگاه می کردم و با آنها آشنا می شدم، با لژیون سردار آشنا شدم که گلریزان هم نزدیک است، آنجا من با لژیون سردار آشنا شدم و جالب بود برای من که چرا اسم این لژیون لژیون سردار است و چرا همه شعب یک لژیون سردار دارند، حتما اتفاق خاصی در آن رقم می خورد، جستجوگر بودم و رفتم و دیدم لژیون سردار چیست و چه کارهایی را انجام می دهد و با اجازه راهنما همان موقع عضو لژیون سردار شدم و این قضیه مربوط به هفت سال گذشته است. همه اتفاقات از آنجا شروع می شود یعنی به محض اینکه من مسعود متوجه شدم چه اتفاقی در سفر اول برای من رقم میخورد و چرا هر 21 روز مواد من کم میشود ولی من سرحال تر هستم؟؟؟ یک چیزی کم میشود ولی چیز بهتری به من داده می شود.
.jpg)
لژیون سردار به من فهماند که قرار نیست چیزی از تو کسر شود، حقیقت جای دیگری است و چیزهای دیگری به تو داده می شود، متوجه قدردانی می شوی، چند وقتی هست به این فکر می کنم که چرا آقای مهندس در انتهای سی دی ها بعد از یک ساعت آموزش می گوید از اینکه به صحبت های من گوش کردید از شما متشکرم. یعنی چی؟ شما دارید به من درس می دهید و شما از من تشکر می کنید؟ هرچه جلوتر می روی متوجه این می شوی که قدر دانی در بن و ریشه کنگره است. وادی چهاردهم را داشتم میخواندم، خطابه اول صحبت های سردار که تمام می شود می گوید از این که به صحبت های من گوش کردید از همه شما صمیمانه سپاسگزارم و همه این ها را که به هم وصل می کنید متوجه می شوید یک اتفاقی برای من مسافر می افتد که می گویم همه این ها به هم ربط دارد، لژیون سپاس گزاری و لژیون بخشندگی می شود لژیون سردار و تمام این اتفاقات به هم ارتباط دارد و اگر عقب تر را نگاه کنید در طول تاریخ انسان های بزرگی بودند که آمدند و قوم خودشان را از تاریکی نجات دادند. حضرت موسی(ع) با خداوند صحبت کرده و یک قومی را از تاریکی در آورد. قومی که زجر می کشید و برده بود و زیر آن سنگ ها له می شد ر از تاریکی نجات می دهد و آنها را از دریا عبور می دهد، غذا می دهد و آنها را وارد بهشت می کند، از صحراها آنها را عبور می دهد و می گوید من باید به مدت چهل روز بروم و با خدای خودم کار دارم وقتی پس از چهل وپنج روز بر می گردد می بیند تمام مردم کافر شدند و نود درصد آنها گوساله سامری را درست کردند و به همه اتفاقات کافر شدند و ندیدند اتفاقات را، ولی کنگره این گونه نیست و تمام بچه های کنگره قدردان و سپاسگزار این مسئله هستند. کنگره دست من مسعود را گرفت و از اعماق تاریکی کشید بیرون و غیر از قدر دانی کاری نمی توانم انجام دهم. غیر از این که خدمت مالی کنم در کنگره 60، کار دیگه ای نمی توانم بکنم و نمک مجرا اینجاست که من به خیال خودم دارم از کنگره قدردنی می کنم و از قوم خودم قدردانی می کنم ولی دروازه سفر دوم من مسعود همین بخشش مالی است. دروازه ورود به شناخت خودم همین بخشش مالی است یعنی باز هم من قهرمان می شوم و همانطور که سایت کنگره من را ره نورد کرد. انتهای عرایضم خدمتتان عرض کنم که استان خوزستان در این مسئله به قدری دارند قوی کار می کنند که همین طور شعبه دارد اضافه می شود و این اتفاق با آموزش هایی که آقای مهندس و دیده بان محترم آقای ترابخانی می دهند این اتفاق ادامه دار خواهد بود و من می بینم که بچه های استان خوزستان مشارکت هاشون عوض شده، مدل حرف زدنشان تغییر کرده و نگاه آنها به لژیون سردار عوض شده است. لژیون سردار اصلا لژیون پول دادن نیست بلکه لژیون وادی چهاردهم هست و امیدوارم که این اتفاق بیافتد و من از دور که ببینم لذت آن را ببرم. ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
در ادامه مراسم اهدای شال به مرزبانان منتخب توسط دیده بان محترم جناب آقای رضا ترابخانی انجام شد، توجه شما را به سخنان ایشان جلب می کنم
خلاصه سخنان دیده بان محترم آقای ترابخانی:
ما خیلی خوشبخت هستیم، چون اگر پنجاه سال یا حتی ده سال پیش به دنیا آمده بودیم، برای اینکه یک کتاب بخوانیم باید به شهرهای دور یا شهرهایی مثل دمشق سفر میکردیم. آن زمان اگر نویسندهای یک یا دو کتاب داشت، فقط در کتابخانهٔ خودش موجود بود و اصلاً امکان استفاده از آن در جای دیگری نبود. حتی اگر استاد یا معلمی داشتیم، مجبور بودیم در همان شهر بمانیم و تنها از همان کلاسها بهره ببریم. اما امروز با پیشرفت تکنولوژی و امکانات عصر ارتباطات، شرایط کاملاً تغییر کرده است. تبادل اطلاعات و سرعت گفتگوها آنقدر بالاست که گاهی قدرت پردازش و تجزیه و تحلیل ما عقب میماند. به همین دلیل لازم است یاد بگیریم چگونه از این امکانات بهینه استفاده کنیم و بیشترین بهره را ببریم.اگر به کنگره نگاه کنیم، آقای مهندس تا امروز نزدیک به ۱۷۸۰ سیدی در اپلیکیشن قرار دادهاند، جدا از نوارها و آموزشهای قدیمی. خوشا به حال ما و خوشا به حال دوستانی که میتوانند از این مطالب به نحو احسن استفاده کنند تا رشد تکاملی تفکرشان و تغییر جایگاهشان اتفاق بیفتد.چون انسانها هیچوقت تغییر نمیکنند مگر با افزایش آگاهی و اطلاعات. به همین دلیل است که یک سفر اولی پس از ده یا یازده ماه، ابتدا باید تفکرش تغییر کند تا بتواند یک پله بالاتر رود، به دانش درست زیستن و تفکر درست برسد و وارد سفر دوم شود. در سفر دوم نیز همین روند ادامه دارد. اگر تفکر ما ثابت بماند، دیر یا زود در زندگی دچار احساس ایستادگی، پریشانی و درماندگی میشویم. جسم ما نیاز به حرکت دارد؛ همانطور که نمیشود همیشه در خانه نشست و باید گاهی بیرون رفت، تفکر هم باید مدام به حرکت و اندیشه وادار شود تا در صراط مستقیم حرکت کند و جایگاه خودش را پیدا نماید.
امروز مراسم اهدای شال مرزبانی را داریم. بچهها در این دوره رشد زیادی کردند و تجربهٔ ارزشمندی به دست آوردند. جایگاهها را انسانها تعریف میکنند؛ وقتی ما جایگاه را تعریف میکنیم، دیگران در آن جایگاه قرار میگیرند و رشد میکنند. تغییر تفکر باعث ارتقای جایگاه میشود؛ از مرزبانی گرفته تا ایجنتی و راهنمایی. بچهها در این چهارده ماه آموزش دیدند تا هم برای خودشان پیشرفت باشد و هم به انتخاب شما خدمت کنند. خدمت برای همه وجود دارد، اما مهم این است که در خدمت کردن چه چیزی را تجربه میکنیم و با چه دیدگاهی به آن نگاه میکنیم.من از دوستانی که در جایگاه مرزبانی خدمت کردند صمیمانه تشکر میکنم و به آنها تبریک میگویم. همچنین خدا قوت عرض میکنم خدمت ایجنت محترم، آقا امین عزیز، که با مدیریت عالی و ایجاد آرامش کامل و رعایت سلسله مراتب، شرایطی فراهم کردند که شعبهٔ دانیال به بهترین شکل رشد کند. امیدوارم در جایگاههای دیگر نیز بتوانیم خدمتگزار خوبی باشیم؛ ابتدا برای پیشرفت خودمان و سپس برای دیگران. در پایان، از مرزبانهای قدیم دعوت میکنم که تشریف بیاورند و مرزبانهای جدید برای تقدیر از آنها و دریافت شال در جایگاه حاضر شوند.
گزارش تصویری مراسم اهدای شال مرزبانی:
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)

.jpg)
.jpg)
سایت نمایندگی دانیال اهواز
عکس و تایپ: مسافر محمدامین
ارسال خبر: همسفر ابوالفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
190