English Version
This Site Is Available In English

هفته سایت و تولد پنج سال رهایی آقای مهدی

هفته سایت و تولد پنج سال رهایی آقای مهدی


جلسه دهم از دوره سیزدهم سری کارگاه‌‌های آموزشی عمومی کنگره‌ ۶۰، در نمایندگی شهباز، با استادی  مسافر ایجنت محترم رضا، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه: (هفته سایت، فضای مجازی و هوش مصنوعی) در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۷/۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
در یکی از جلسات، موضوعی پیرامون سایت و استفاده از هوش مصنوعی مطرح شد. خواستم تجربه شخصی خودم را در این زمینه با شما به اشتراک بگذارم. در مقطعی از زندگی، احساس خستگی شدید می‌کردم و با وجود تلاش فراوان، راهی برای رهایی از اعتیاد پیدا نمی‌کردم. شب‌ها با این فکر که فردا بالاخره تصمیم به ترک خواهم گرفت، به خواب می‌رفتم، اما صبح‌ها با تغییر تصمیم، از خواب بیدار می‌شدم. دلیل این تغییر، نداشتن توانایی کافی برای مقابله با دردها و شرایط دشوار بود.
تا اینکه یک شب، تصمیمی بزرگ گرفتم. یادم می‌آید که دیگر نمی‌خواستم “ترک” کنم، بلکه به دنبال راهی برای “درمان” بودم. احساس می‌کردم در باتلاقی گرفتار شده‌ام که هرچه بیشتر دست و پا می‌زنم، بیشتر فرو می‌روم. این تصمیم را گرفتم و چند ماهی گذشت. در آن زمان، اینترنت به سرعت امروز نبود و استفاده از آن به صورت کارتی و از طریق کامپیوتر انجام می‌شد.
با جستجوی عبارت “درمان اعتیاد”، دو سایت بالا آمد: یکی مربوط به “ان‌ای” و دیگری مربوط به “کنگره ۶۰”. مطالب سایت کنگره ۶۰ بسیار کمتر بود و به صورت هفتگی یا ده روز یک بار به‌روز می‌شد، برخلاف امروز که سایت کنگره به سرعت تغییر می‌کند. از آنجایی که دسترسی دائم به اینترنت ممکن نبود، مطالب را دانلود کرده و در کامپیوترم مطالعه کردم. با مطالعه مطالب کنگره، احساس کردم این روش، رویکرد بهتری دارد. صحبت از درمان و “درست شدن” بود، چیزی که حتی در باورم نمی‌گنجید. همین امر باعث آشنایی من با کنگره ۶۰ از طریق سایت شد.
مدتی مطالب را مطالعه کردم تا اینکه راه ورود به کنگره و آغاز سفر درمان برایم هموار شد.
در کنگره ۶۰، فضای مجازی به عنوان ابزاری برای کمک به درمان و “درست شدن” در نظر گرفته می‌شود. در این فضا همه چیز وجود دارد، اما نحوه استفاده ما از آن اهمیت فراوانی دارد. قرار است از این فضا برای تسریع روند درمان استفاده کنیم.
شخصاً همیشه به سایت کنگره مراجعه کرده و مطالب آن را بررسی می‌کنم. با توجه به شرایط خدمتی، در روزهای چهارشنبه، صحبت‌های آقای مهندس را با دقت گوش می‌دهم و نکات مهم را یادداشت می‌کنم. مصاحبه‌ها با دیده‌بانان، مانند آقای امین، خانم شانی و سایر دیده‌بانان، برای من بسیار آموزنده است و همواره به حرف‌ها و تفکرات آن‌ها دقت می‌کنم.
با این حال، گاهی فضای مجازی باعث اتلاف وقت می‌شود. به عنوان مثال، برخی افراد با وجود حضور در کنگره، زمان زیادی را در اینستاگرام سپری می‌کنند و پس از ساعت‌ها، بدون دریافت محتوای مفید، از آن خارج می‌شوند. زیبایی ظاهری این فضا می‌تواند فریبنده باشد، اما در نهایت، محتوای ارزشمندی برای ما ندارد. در مقابل، سایت کنگره و مطالب آن، منبع یادگیری و کسب دانش هستند.
تعادل در استفاده از این فضا بسیار مهم است. من شخصاً اینستاگرام ندارم، زیرا می‌دانم که وقت زیادی از من تلف خواهد کرد. اما به طور مداوم به سایت کنگره سر می‌زنم و مطالب آن را مطالعه می‌کنم
در مورد هوش مصنوعی، حدود یک سال پیش، پس از صحبت‌های آقای مهندس، چت جی‌پی‌تی را نصب کردم. هوش مصنوعی نیز می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد، اما نحوه استفاده ما از آن حیاتی است. این ابزار قابلیت انجام کارهای زیادی را دارد؛ برای مثال، می‌توان مسائل ریاضی را با آن حل کرد یا از آن برای ترجمه استفاده نمود.
اما باید در نظر داشت که استفاده بیش از حد و بدون تفکر از هوش مصنوعی، می‌تواند باعث تنبلی در انسان شود. جستجو و یادگیری شخصی، فرآیندی بسیار ارزشمندتر است. اگر ندانیم چگونه از هوش مصنوعی استفاده کنیم، ممکن است به خودمان آسیب بزنیم. با این حال، در کل، این ابزار مفید است.
گاهی اوقات هوش مصنوعی اشتباه می‌کند و این یکی از خصوصیات آن است. هوش مصنوعی با علم به اینکه اشتباه کرده، باز هم پاسخ می‌دهد و تلاش می‌کند کمک کند. این بدان معناست که نباید هر آنچه را که می‌گوید، درست تلقی کرد. من بارها از آن خواسته‌ام برنامه‌ریزی کند و اشتباه انجام داده است. وقتی به آن گفتم که اشتباه کرده، پاسخ داد که به عنوان یک هوش مصنوعی، بر اساس اطلاعات موجود پاسخ می‌دهد. بنابراین، باید با دیدی نقادانه از آن استفاده کرد.
دستور آقای مهندس این است که از این فضاها دور نمانیم و همگام با جامعه پیش برویم.


تقدیر از زحمات دست‌اندرکاران سایت کنگره ۶۰
در پایان، مایلم از کسانی که در بخش سایت کنگره زحمت می‌کشند، قدردانی کنم. طبق دستور آقای مهندس، امسال تقدیرنامه‌ای اهدا نخواهد شد، اما اگر این دستور نبود، حتماً با اهدای تقدیرنامه از عزیزان تشکر می‌کردیم.
تبریک می‌گویم به مرزبان خبری، آقای رضا رفیعی، مسئول سایت؛ آقای حمید غلامی؛ کاربران سایت، آقای احمد خاتمی، آقای محسن بیگی و آقای محمد اسدی.
همچنین، با توجه به اتمام مسئولیت آقای حمید، از امروز به بعد، آقای حسین بولاغی به طور موقت مسئولیت سایت را بر عهده خواهند داشت.

در ادامه جشن آزاد مردی مسافر راهنما مهدی 

اینجانب صمیمانه به خانواده آقای مهدی و رهجوهای ایشان، تبریک عرض می‌کنم؛ 

آقا مهدی با پشت سر گذاشتن گردنه‌های سخت، پنج سال رهایی خود را جشن گرفته‌اند. ایشان نمونه‌ای از انسان‌هایی هستند که لطف خداوند شامل حالشان شده تا بتوانند در کنگره خدمت کنند. تولد ایشان یادآور این است که چگونه دیدگاه ما به دوست داشتن خود و دیگران می‌تواند متفاوت باشد؛ برخی دوست داشتن را در جمع‌آوری طلا و ثروت می‌بینند، و برخی دیگر در کمک به همنوعان.

آقا مهدی از دسته افرادی هستند که باور دارند کمک به دیگران، کمک به خودشان است. ایشان در سفر اول خود بسیار موفق بودند و همواره در پی خدمت‌رسانی بوده‌اند. از کار در نشریات گرفته تا شرکت در امتحانات راهنمایی و خدمت به عنوان راهنمای تازه‌واردان در شعبه شهباز، و در نهایت رسیدن به جایگاه راهنمایی. علاقه ایشان به خدمت به حدی بود که برای حضور در جلسات، مشکلات شغلی خود را با تلاش فراوان حل می‌کردند.

داستان رهایی ایشان و گرفتن لژیون راهنمایی، در روز بازگشت از تهران از شرکت و تماس برای عادی شدن کار، نشان از یاری خداوند به کسانی است که خواهان خدمت به دیگران هستند. ایشان اکنون به نحو احسن در کنگره فعالیت می‌کنند و رهجوهای موفقی نیز تربیت کرده‌اند. خوش‌قلبی و قلب صاف آقا مهدی، از ویژگی‌های بارز ایشان است که در پرورش رهجوهای خوب نقش مهمی دارد.

همچنین، احترام بی‌حد ایشان به راهنمایان و پیشکسوتان، با وجود سال‌ها خدمت و رسیدن به جایگاه راهنمایی، مثال‌زدنی است و از مشخصه‌های یک انسان واقعی و خدمتگزار است.

ایشان معتقدند که رهایی از اعتیاد به معنای بی‌مسئولیتی نسبت به جامعه نیست، بلکه هر فرد رهاشده وظیفه اجتماعی دارد تا به دیگران نیز کمک کند. سود واقعی از نظر ایشان در گرو کمک به دیگران است. این تفکر که اولویت خانواده زمانی به ثمر می‌نشیند که فرد به دیگران کمک کند، از نگاه ایشان نشأت می‌گیرد.

آقا مهدی با وجود امکان خدمت در اراک (محل زندگی‌شان)، مسافت طولانی را طی می‌کنند تا در کنگره شهباز به دیگران کمک کنند، این نشان از ایثار و تعهد ایشان است. داستان رهایی رهجوهای ایشان که اکنون خدمت‌گزار هستند، گواه تلاش و توکل ایشان است.

در پایان، به افتخار آقا مهدی دست می‌زنیم و برایشان آرزوی موفقیت روزافزون داریم.

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر 

ازهمه عزیزانی که مشارکت کردند و به من دلگرمی دادند، صمیمانه سپاسگزارم. حقیقتاً، من آنقدر که شما تصور می‌کنید خوب نیستم؛ گویی شما در درون من را می‌بینید.

در مورد تولد یک سال رهایی‌ام، در سال اول نتوانستم آن را بگیرم. دلیلش این بود که همسفری نداشتم و گمان می‌کردم این تولد فقط برای خودم است. به همین دلیل، بسیار تعلل می‌کردم و با خود می‌گفتم “حالا که چی؟” اما همیشه خودم را در جایگاه کسانی می‌دیدم که در کنگره تولد یا رهایی‌شان را جشن می‌گرفتند. به من آموخته بودند که جایگاه فعلی‌ام را ببینم و یاد بگیرم که خدمت کنم.

زمانی که وارد کنگره شدم، آرزویم این بود که تولد یک سال رهایی‌ام را بگیرم. اما در ابتدا، کسی را نمی‌شناختم و همسفری نداشتم. با نگاه به گذشته‌ام، احساس می‌کنم تغییر کرده‌ام و اتفاقی که در زندگی‌ام رخ داده، واقعاً یک معجزه است. در ابتدا، هدفم از آمدن به کنگره تنها این بود که دیگر مواد نکشم و بروم. به یاد دارم که در سفر اول، بیشترین عذاب را می‌کشیدم و حالم خوب نبود. گوش کردم و با خود گفتم “شاید درست شود.”

زمانی که پله‌ام پایین آمد، راهنمای عزیزم دارویم را کم کرد. به یاد ندارم چه زمانی بود، اما وقتی پله‌ام پایین آمد روی چهار “سی سی” از دست راهنما دلخور بودم. گفتم: “من می‌گویم حالم خوب نیست، ولی شما دارید داروی مرا کم می‌کنید.” شاید تا آن زمان خواب بودم. تا اینکه آمدم و آن کار را انجام دادم و واقعاً به حرف راهنما رسیدم. سعی کردم همیشه فرمانبردار باشم،

در اینجا یاد گرفتم که راهنمایم را با دل و جان دوست داشته باشم. به یاد دارم که در خانه، بعد از خوبی‌های آقا رضا، باز هم می‌گویم (شاید در دلم بیشتر بگویم)، در کنگره یاد گرفتم که همه را از دور دوست داشته باشم، همه کس را، حتی گیاهان و درختان را. هرچه دوست داشتنت بیشتر شود، آن شخص (یا چیز) نیز دوست داشتنی‌تر می‌شود.

صحبت کردن در کنار آقا رضا برایم بسیار سخت بود؛ احساس می‌کردم نمی‌توانم. شاید فکر کنید زندگی‌ام را داشتم، اما واقعاً مرده‌ای متحرک بودم. اینجا حس زنده بودن می‌کنم. بچه‌ها را دوست دارم، دوست دارم به دیگران کمک کنم، همانطور که دیگران به من کمک کردند. گاهی فکر می‌کردم چه بگویم؟ چطور صحبت کنم؟ چگونه تولد بگیرم؟

بسیاری از اوقات به لژیون خودم و تمام لژیون‌ها عشق می‌ورزم و آرزو دارم حداقل تولد یک سال رهایی‌شان را اینجا بگیرند. چون کارهای زیادی باید انجام دهم. آقا رضا می‌گفتند: “افراد زیادی پشت سیگار نیستند تا به حرف‌های شما گوش کنند.” اگر می‌خواهی خدمتی انجام دهی، اول باید “ویلیام وایت” (احتمالاً منظور پیمودن مسیر درمان یا خدمت است) را انجام دهی.

یک بار آقا رضا از من پرسیدند: “نمی‌خواهی امتحان بدهی؟” گفتم: “کسی نیست.” فرمودند: “راهنما دو نفر هستند.” دیگران هم بچه‌دارند و مشغولند. با نگاه راهنما، خوب نبودم. دوباره فکر کردم، رفتم و امتحان دادم و قبول شدم.

اینجا یاد گرفتم که وظیفه من این است که بنشینم و اگر کسی می‌خواهد به درمان برسد، واقعاً خواهد آمد. من نگاه نمی‌کنم که لژیون شلوغ باشد یا خلوت. دوست دارم در جایگاهم، به قول معروف، راحت‌تر بروم و بچه‌ها بیایند.

اگر می‌خواهی اعتیاد را درمان کنی، اگر می‌خواهی سیگار را درمان کنی، در کنگره ۶۰ درجه می‌آیی و راحت سر لژیون می ‌نشینی. باید از وقتت، از کارت، از زندگی‌ات بزنی. قضیه این است که وقتی از وقتت می‌زنی، وقتت در بیرون آزاد می‌شود. وقتی اینجا می‌آیی، آموزش می‌گیری و می‌توانی بیرون از کنگره با خانواده‌ات، با همکارانت، با بچه‌ها درست رفتار کنی. اینطور نیست که وقتم را اینجا بگذارم، 

اینکه آن نفسی که لطف را شامل حال من کرده تا به کسی مثل خودم کمک کنم، هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. سعی می‌کنم، نمی‌گویم صد درصد، اما تا جایی که بلدم، تا آنچه یاد گرفتم و آموزش‌هایی که در کنگره هست و از راهنمایم آموختم، پیاده کنم.

به یاد دارم آقا رضا فرمودند: “زمانی من یک نفر را به رهایی رساندم که شال کمک راهنمایی گردنش را ببینم.” من هم این کار را دوست دارم و انجام دهم. اکنون نگوییم سی دی بنویس یا سر ساعت بیا. چطور می‌توانم این جایگاه را به او بدهم؟ من این کار را انجام دادم.

همانطور که بچه‌ها گفتند، واقعاً فکر می‌کردم وقت نمی‌کنم. چرا؟ حالا خیلی وقت‌ها می‌گویم از اراک می‌آیم اینجا، زندگیم فلان است. نه، من واقعاً به جد می‌گویم، قبل از کنگره را با الانم مقایسه می‌کنم. وقتم اضافه می‌آید. بعضی مواقع، ولی بیشتر می‌توانم برای خانواده‌ام وقت بگذارم، بیشتر می‌توانم بیرون بروم، با همکارانم درست برخورد کنم. همه اینها برگشته و آرامش، آن آرامشی که هست، به خودم برگشته.

بیش از این صحبت نمی‌کنم و باز هم از آقا رضا سپاسگزارم. واقعاً گاهی با زبان نمی‌توانم تشکر کنم. امیدوارم که بمانم. همیشه دوست داشتم مثل شما باشم و خدا را شاکرم که آقای رضا سر راهم قرار دادند. امیدوارم در کالبد بعدی هم که هستیم، راهنمای من ایشان باشند.

به افتخار آقا رضا
تایپ: لژیون هفتم
تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .