همه برای یکی و یکی برای همه
با عزم تمام بکوشیم در ایجاد مکانهایی متعدد و آرام که همه در دسترس آن از یاد رفتگان باشد، میدانیم توان خود را به کار میبرید؛ اما بدانیم که این کار، راه رفتن و قدم زدن در گلستان نیست؛ بلکه در آتش و خار است. راه هموار نمودن چندان آسان نیست. به مناسبت هفته ایجنت و مرزبان، با ایجنت محترم همسفر محمد و مرزبان همسفر میلاد و همسفر مهدی گفتگویی ترتیب دادهایم.

۱. لطفا در مورد آشنایی خودتان با کنگره۶۰ توضیح دهید.
ایجنت محترم همسفر محمد: نحوه آشنایی من از طریق برنامه ماه عسل بود. آقای عباس امیر معافی حضور پیدا کرده بودند آن موقع من فکر میکنم هفده یا هجده ساله بودم که بحران اعتیاد را در خانواده حس میکردیم یا حتی میدیدم؛ ولی کسی در خانواده به واسطه احترام بین اعضا یا ترس یا موارد دیگه راجع بهش صحبت نمیکرد. صحبتهایی که در آن برنامه انجام شد در ذهن من ماند و یک صدا و ندایی به من میگفت جنس صحبتهای مهمان برنامه یعنی آقای امیر معافی یک فرمت یا شکلی است که مانند کلام حقیقت است. آن موقع معنا و مفهوم کلام حقیقت را متوجه نمیشدم؛ ولی تمام صحبتهایی که کردند کاملاً روی قلب من نشست و نام کنگره ۶۰ در ذهن من ماند و چندین سال بعد به واسطه درمان اعتیاد مسافرم، وارد کنگره و خودم هم از آموزشها بهرهمند شدم. صحبتهایی که آقای عباس امیر معافی انجام دادند در آن برنامه و معرفی کنگره بود برای من آن صحبتها در واقع این را به من میگفت که این جایی که اسمش کنگره ۶۰ هست، جای متفاوتی است و نتیجهاش در کلام، بیان و ظاهر و تفکری که آن فرد (آقای امیر معافی ) در موردش صحبت میکرد، مشخص و گویاست.
مرزبان محترم همسفر میلاد: من از طریق پدر یکی از دوستانم که مصرف کننده بودند به کنگره آمدم و آرامشی که در کنگره و محبتی که در بین افراد بود من را جذب کرد.
۲. لطفا خصوصیات یک ایجنت را برای ما شرح دهید
خب سلاح کنگره محبت است. اولین خصوصیتی که یک ایجنت مثل همه جایگاههای خدمتی باید داشته باشه محبت است؛ ولی در ادامه داریم که ایجنت راهنمای مرزبانها است و به نظر من یکی از خصوصیاتی که کمک میکند به مرزبان ها طی دوره مرزبانی واقعا به جایگاه مرزبانی برسند و بعد تحویل شالشان از آن جایگاه بهرهمند شده باشند و تغییر جایگاه داده باشند، این است که یک ایجنت اجازه بدهد مرزبانها کار خودشون را بکنند؛ یعنی ورود به مسائل اجرایی نداشته باشد. فقط راهنمای مرزبانها باشد و فقط راه را به آنها نشان بدهد و یک نظارت کلی داشته باشد. به طور کلی باید یک نگاه تیزبینانهای داشته باشد. قسمت تازه واردین، قسمت راهنماها، قسمت لژیون سردار و در تمام قسمتهای شعبه که در واقع شرایط به نحوی باشد که عملکرد شعبه به کمک همهی اعضای شعبه تغییرات خوبی را به جلو داشته باشه من فکر میکنم ایجنتی که در امورات نظر مرزبانها رو داشته باشد و واقعا به صورت لژیون مرزبانی اداره بشود و کار به صورت مشورتی پیش برود. در واقع کاری هست که کنگره داره سلسله وار انجام میدهد و افراد رو اضافه میکند. یه کار کوچکی دقیقا در جهت اهداف کنگره انجام داده تا در آینده افرادی واجد شرایط شکل بگیرند که بتوانند جایگاه ایجنتی را تجربه کنند.
۳. خدمت ایجنتی چه حس هایی را بیشتر از همه در شما زنده کرد و خدمت کردن در عملی کردن آموزش های کنگره و وادی ها چه تاثیری داشته است ؟
این سوال خیلی خوبی است. خیلی این موضوع در این دو دوره ایجنتی که داشتم دائماً زوم کردم و تمرکز کردم که اگر کاری قرار است انجام بدهم، همیشه آن چیزی که استاد امین میفرمایند حس پشت فعل. حس پشت فعلم را مورد آنالیز و بررسی قرار دادم تا همیشه و همواره کاری که انجام میدهم با حس بدی اتفاق نیفته بالاخره خواه یا ناخواه جایگاه ایجنتی یک جایگاهای هست که در محروم کردن یا مسائلی از این قبیل را دارد، که همه و همه از محبت هست، همواره به این موضوع فکر میکردم که با چه حسی کارها را انجام میدهم. نظرات شخصیام یا ناراحت بودن از فردی قاطی این موضوع نشود و خدا را شکر فکر میکنم تا حد زیادی این موضوع را توانستم انجام دادم چون مواردی بود که یه موقع از یک موضوعاتی ناراحت میشدم و آدم هم ناراحت میشود؛ ولی آن مواقع ای که احساس میکردم ناراحتی شخصی است، از گرفتن تصمیمها خودداری میکردم و فکر میکنم این مهمترین چیزی بود که من بدست آوردم. امیدوارم بتوانم مستدام ازش استفاده کنم و حس پشت فعلم را در تمام امورات بتوانم بهتر و بهترش کنم.
خب در مورد قسمت دوم سوال در واقع عملی کردن آموزش ها مستقیم با خدمت کردن مرتبط است؛ یعنی اگر خدمت نباشد، آموزشها خیلی قابل عملیاتی شدن نیست. قابل اجرایی کردن نیست. چون اتفاقی که در خدمت رخ میدهد این است که من اول گرههایم را میشناسم، بعد وقتی به فکر حل کردن گره میافتم، به لطف خدا و آموزش کنکره، شاه کلیدهایی رو بدست میآورم و با بازشدن آن گره میتوانم در واقع یک قدم به کاربردی شدن آموزشها نزدیک بشوم. زمانی که این اتفاق رخ میدهد آن خدمت درون من لذتش بیشتر میشوذ و باز هم تمایل دارم آن اتفاق رقم بخورد؛ چون که این خدمت است که باعث میشود من یک چیز جدیدی یاد بگیرم، یک گرهای را باز بکنم و این چرخه دائماً به نفع من است و دائما در جهت رشد و تعالی من است و امیدوارم که بتوانم به آن آگاه باشم و عشق به خدمت را همچنان درون خودم داشته باشم.
۴. نظرتون راجع به جمله جناب مهندس (اما بدانیم که این کار راه رفتن و قدم زدن در گلستان نیست ، بلکه در اتش و خار است) چیست ؟
ایجنت محترم همسفر محمد: خب این خدمت، خدمتی است که مرزبان و ایجنت با کل شعبه در ارتباط است و اصولأ خدمتها میتوانند باعث ارتقا بشوند و از طرفی ممکن است آدم با حسهایی درگیر بشود که باعث سقوطش بشود؛ چون با کل شعبه در ارتباط هستیم میتواند تبدیل به ضد خودش شود. به این خاطر فکر میکنم که آقای مهندس از این جمله و تمثیل استفاده کردند.
مرزبان محترم همسفر میلاد: من خودم در مورد این جمله در حقیقت هنوز تجربهای ندارم؛ ولی چیزی که میتوانم برداشت کنم این هست که من در این جایگاه به اندازهای ساخته و تصفیه میشوم که در برابر خیلی از مسائل غیر قابل حل میتوانم آن را حل کنم یا به زبان ساده تر انقدر پوستم کلفت میشود که دردی به من اثر نمیکند.
۵. چگونه توانستهاید بین کارهای روزمره زندگی و خدمت، تعادل برقرار کنید تا به خانواده شما صدمه وارد نشود؟
کنگره یک فضای آموزشی است که انسان را به تعادل میرساند. به چه نحوی؟ در مراحل مختلف زندگی چه کارهایی را انجام بدهم و چه کارهایی را انجام ندهم. به چه نحوی بتواند این جریان را مدیریت کند و انرژیهایش رو تقسیم کند اصولاً به نظر من اگر خدمت درست انجام بشه قطعا توش آموزش هست و آن آموزش در بیرون از محیط کنگره کارآمد است. من در واقع کاری که سعی کردم انجام بدهم، این بود که یه مثلثی را در نظر بگیرم. کار، خانواده و خدمت و هر سه تا سعی کنم اضلاع این مثلث را از نظر اندازهای به هم نزدیک کنم تا در عمل بتوانم هم از کنگره و آموزش هاش بهرمند بشوم هم در کنار خانواده بتوانم لذت ببرم از کنارشان بودن و هم اینکه به امورات کاری و شخصیام برسم.
اگه آموزشهای کنگره، باعث نشود توی بیرون از کنگره درست عمل کنم و حال خوبی داشته باشم، از حضورم در کنگره به درستی استفاده نکردم.
۶. جایگاه ایجنت چه تاثیری در زندگی شما و روی خصوصیات اخلاقی شما داشته است؟
خیلی خیلی زیاد نقطه تحملم افزایش پیدا کرد. حالا شاید در یک درجه و مرتبهای بود؛ ولی در این جایگاه خیلی زیادتر شد و خیلی سعی کردم از این جایگاه استفاده بکنم و به محبت بیشتری برسم و در واقع مهمترین چیزی هم که در سوال دیگری خدمتتون عرض کردم، این بود این حس پشت فعلها را خیلی سعی کردم پالایش انجام بدهم و امیدوارم باز هم بعد ایجنتی این کار را ادامه بدهم.


۷. مفهوم مرزبانی را بیان کنید و شما با چه هدفی در جایگاه مرزبانی قرار گرفتید؟
مرزبان محترم همسفر میلاد: مرزبانی برای من مثل نگهبان نظم و واقعا این که میتوانم خدمت کنم و این اجازه را دارم که به دیگر انسان ها خدمت کنم؛ اینکه هدفم از این خدمت باز آموزش خودم هست تا گره های کوری که تا الان باز نشده اند باز بشوند .
۸. با توجه به اینکه به تازگی شما به عنوان مرزبان شعبه آکادمی همسفران آقا انتخاب شده اید لطفا در این مدت از حس و حالتون برای ما بفرمایید.
مرزبان محترم همسفر میلاد: حسم در این جایگاه تغییر پیدا کرده چون زمانی که یک شال خدمتی به گردنم آمده، وظایف بیشتری دارم برای انجام دادن و این مکان برای من بسیار قابل احترام است، برای همین حس بیشتری نسبت به کنگره دارم.
۹. قبل از این که جایگاه مرزبانی را تجربه کنید تصورتان نسبت به این جایگاه چگونه بود؟(و آیا اکنون در این مدت کوتاه توانسته اید بین کارهای روزمره زندگی و کار با خدمت تعادل برقرار کنید) ؟
مرزبان محترم همسفر میلاد: همیشه فکر می کردم مرزبانی جایگاه خیلی سختی هست و تمامی زمان و کارم در این جایگاه امکان دارد لطمه وارد بشود؛ ولی چون علاقه داشتم خدمت کنم بیشتر اولویتم را گذاشتم بر روی کنگره. ولی الآن همچین چیزی نیست حتی زمان و کار روزمره من بهتر انجام میشود. به تمام کارهایم میرسم و خدمت مرزبانی را انجام میدهم و کاملا در تعادل هست.
۱۰. آیا به نظر شما جایگاه مرزبانی آکادمی تفاوتی با مرزبانی در دیگر شعب دارد؟
مرزبان محترم همسفر میلاد: خدمت در تمام شعبات یکسان هستند؛ ولی در آکادمی مرزبانی فقط زمان بیشتری را در شعبه حضور دارم به دلیل رهایی های رهجویان و خدمت کردن به کسانی که از شهر های مختلف تشریف میارن
۱۱. کنگره ۶۰ چه میزان در زندگی شما تأثیر گذاشته ؟
مرزبان محترم همسفر میلاد: کنگره ۶۰ در حقیقت اثر نگذاشته، بلکه تحول عظیمی در من به وجود آورده است. من در مورد خیلی از بیماری های خودم اطلاعی نداشتم یا اگر هم میدانستم راه حلی برایش نداشتم مانند جمله شناخت ویروس ۵۰٪راه درمان است و در کنگره ۶۰، من با ویروس های خودم آشنا شدم و معنی بیایید این آتش ویرانگر را مهار کنیم برای من واقعی بود.
1. با عرض سلام و ضمن عرض خوش آمدگویی و سپاس بابت قبول مصاحبه و همین طور عرض تبریک هفته مرزبان به شما، لطفاً خودتان را به رسم کنگره معرفی کنید.
سلام دوستان مهدی هستم یک همسفر
2. لطفا در مورد آشنایی خودتان با کنگره ۶۰ توضیح دهید .
من از طریق مسافرم که دوست دوران سربازی و شریک سابقم بوده و برام خیلی عزیز میباشد، با کنگره آشنا شدم و بیشتر زمانی این آشنایی برای من پررنگ تر شد که متوجه تغییرات گسترده ایشان شدم و متوجه شدم که این شخص دیگه اون شخص سابق نیست، هرچند مسافر من قبل از ورود به کنگره هم از ویژگی های خیلی خاصی برخوردار بود که امروز به جایگاه رفیع راهنمایی نائل شده است.
3. چه جایگاه های خدمتی را تجربه کرده اید؟
دبیری پارک لاله و ورزشبانی در پارک طالقانی در رشته تنیس روی میز که مدت کمی است در حال خدمت هستم.
4. مفهوم مرزبانی را بیان کنید و شما با چه هدفی در جایگاه مرزبانی قرار گرفتید؟
مرزبانی و مفهوم آن اجرای قوانین و مقررات کنگره 60 و حفاظت از حریم کنگره میباشد و برای من مرزبانی فقط یک خواسته بود، چندین نوبت به این جایگاه خدمتی فکر کردم و بعد از اتفاقاتی که به واسطه حضورم در کنگره برای خودم و خانواده ام رقم خورد، برای انتخابات شرکت کردم.
5. با توجه به اینکه به تازگی شما به عنوان مرزبان شعبه آکادمی همسفران آقا انتخاب شده اید لطفا در این مدت از حس و حالتون برای ما بفرمایید.
خدارو شکر میکنم که این فرصت در اختیارم قرار گرفته است و در این شروع مسیر با تمام سختی هایی که وجود داره، احساس میکنم این جایگاه خدمتی، به من فرصت رشد میدهد و به من فرصت بالا بردن نقطه تحمل میدهد، چهارشنبه ها که از همه جای کشور در آکادمی حاضر میشوند، خوشحالی انسان هایی که به منظور رهایی حاضر میشوند، باعث خوشحالی من میشود و از همه مهمتر حس قشنگی که دارند و یکی دیگر از نکات خوب این خدمت ارتباط نزدیک با مسافران محترم بودن در کنار مرزبان های محترم و بسیار بسیار تلاشگر مسافران شعبه است.
6. قبل از اینکه جایگاه مرزبانی را تجربه کنید، تصورتان نسبت به این جایگاه چگونه بود؟(و آیا اکنون در این مدت کوتاه توانسته اید بین کارهای روزمره زندگی و کار با خدمت تعادل برقرار کنید ؟)
تا پیش از حضور در این جایگاه اصلا هیچ تصوری از آن نداشتم و اگر بخواهم روراست باشم، اصلا فکر نمیکردم تا این حد پر مسئولیت و البته سخت باشد، اما خب امیدوارم با کمک خداوند بزرگ، بتونم این امانت رو به بهترین شکل ممکن به افراد بعد از خود منتقل کنم و در زمینه هماهنگی بین کار و مسئولیت ها هم در تلاش هستم که بتوانم به نقطه مناسبی برسم.
7. آیا به نظر شما جایگاه مرزبانی آکادمی تفاوتی با مرزبانی در دیگر شعب دارد؟
خب من که در جای دیگری نبوده ام که ببینم سایر جایگاه ها چگونه است، اما شک ندارم مرزبانی مسافران آقای شعبه آکادمی یکی از سخت ترین و پرچالش ترین جایگاه های مرزبانی در کل شعب میباشد.
8. نظرتان در مورد جمله معروف جناب مهندس که «مرزبانی با پای برهنه راه رفتن روی گداخته آتش است » چیست؟
اتفاقا امروز صبح در پارک لاله پیام مرزبانی را مطالعه کردم و چندین بار خوندم، به نظر من این پیام برای من جایگاه حساس و کلیدی مرزبانی را یادآور میشود، چرا که کلام من، نگاه من، لبخند من، صورت من، سخن گفتن و سکوت من،همه و همه میتواند بر روی از یاد رفتگان تأثیرگذار باشد. و فهم این پیام من را به درک عمیق تری از مسئولیتی که بر عهده گرفته ام آشنا میسازد که چون قدم زدن و راه رفتن در آتش و خار است...
9. کنگره ۶۰ چه میزان در زندگی شما تأثیر گذاشته ؟
خدارو شکر میکنم که تا امروز و تا این لحظه در کنگره 60 حضور دارم و کنگره 60 و آموزش های آن برای من تا به امروز حکم گردگیری داشته، برداشتن غبار بسیاری که طی سالیان سال زندگی در جهل و تاریکی، زندگی من را فراگرفته بود و کماکان هم با بسیاری از آن در ستیز هستم و...

کلام آخر
ایجنت محترم همسفر محمد: کلام آخر اینکه شاکر خداوند و سپاسگزار آقای مهندس و خانواده شان هستم که فرصت و اجازه یادگیری و خدمت کردن را به من میدهند تا بتوانم از جایگاههای خدمتی که وجود دارد پلی بزنم به سمت آموزش بیشتر و آنها را کاربردی کردن. امیداورم که خداوند همیشه اجازه خدمت کردن را به من بدهد و در این مسیر باقی بمانم و از آن بهرهمند بشوم.
مرزبان محترم همسفر میلاد: من خدا را شاکرم که به من نوری را نشان داد تا از عمق تاریکی های خود سر بچرخانم و به طرف روشنایی حرکت کنم و انشالله کنگره ۶۰در کل جهان شعبه داشته باشد و مانند آفتاب بدرخشد و مکانی باشد برای نیازمندان و دردمندان. از این که به صحبت های من توجه کردید ممنون و متشکرم .
مرزبان محترم همسفر مهدی: ممنونم از اینکه به من فرصت این مصاحبه را دادید و در آخر کلام از خدا میخواهم که راه ورود به کنگره و جاده کنگره برای همه از یاد رفتگان و برای همه در راه ماندگان هموار شود و خداوند کمک من باشد تا بتوانم به عنوان یک عضو بسیار بسیار کوچک از خانواده کنگره باشم و بتوانم با رسیدن به حال خوب پیام کنگره به اطرافیان خود به درستی و شایستگی انتقال دهم.
از این سه عزیز بسیار سپاس گزاریم که وقت و تجربه گران قدرشان را اختیار ما قرار دادند.
تایپ: همسفر امیرحسین (لژیون هفتم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
180