همسفر سکینه و مسافر امیر حسام در سال 1395 با آنتی ایکس مصرفی شیره و شیشه وارد کنگره شدند. به مدت ۱۱ ماه و ۱۴ روز با متد DST و داروی اپیوم به راهنمایی مسافر میثم و همسفر بهار سفر کردند. هم اکنون به مدت ۸ سال است از دستان پرتوان آقای مهندس گل رهایی را گرفتهاند. ورزش همسفر سکینه در کنگره دارت است.
همسفر یاسمن و مسافر حسن با تخریب آنتیایکس مصرفی تریاک و قرص وارد کنگره شدند. به مدت 11 ماه به روش DST با داوی اپیوم به راهنمایی مسافر ابوالفضل و همسفر سمیه سفر کردند. الآن هم به مدت 1 سال و 9 ماه است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی همسفر یاسمن بسکتبال و رشته ورزشی مسافر والیبال است. همسفر یاسمن در جایگاههای مسئول حضور و غیاب، دبیری کارگاه آموزشی، دبیر سایت، مسئول مصاحبه، دبیر سایت ورزشی، ورزشبان، لژیون سردار، دبیر بسکتبال بوستان ولایت، مرزبانی ساختمان ققنوس و قبولی در آزمون راهنمایی DST سال ۱۴۰۴
با توجه به مرزبانی ققنوس که شما از تمام نمایندگیها مراجعهکننده دارید و با تعداد افراد زیادی در زمان مرزبانی ارتباط دارید، بنابراین روابط عمومی بالا و مدیریت قوی میخواهد، به قول آقای مهندس: «وقتی در این جایگاه خدمتی قرار میگیرید باید فحش خور شما ملس باشد؛ یعنی باید خودتان را برای صفر تا صد آن آماده کرده باشید شما از وقتی این مسئولیت را پذیرفتید آیا احساس قویتر شدن در روابط اجتماعی یا مدیریت کردن را در خود یافتهاید؟
مرزبان همسفر یاسمن:
قبل از اینکه به کنگره بیایم آنقدر شخصیت خجالتی داشتم که حتی خجالت میکشیدم با افراد صحبت کنم. وقتی در جمعی قرار میگرفتم آنقدر استرس، اضطراب و خجالت سراغ من میآمد که گاهی قادر نبودم حتی سلام و احوالپرسی درست و مناسبی انجام بدهم؛ ولی خب خدا را شکر با حضور در کنگره و با گرفتن آموزشها و با وارد شدن به سفر دوم، مشارکت کردن و گوش کردن سیدیها به مرور زمان این خجالت، اضطراب و استرس کم شد و الآن هم که در ساختمان اداری ققنوس فرصت و اذن خدمت به من داده شده است، در ارتباط برقرار کردن با افراد و در جمع قرار گرفتن واقعاً قویتر شدهام و توانستهام خیلی بهتر باشم؛ البته که هنوز هم باید آموزش بگیرم هنوز هم باید در این مسیر قدم بردارم و خیلی آموزشها هست که من باید به آنها برسم. واقعاً حضور افراد مختلف از نمایندگیها و از شهرهای مختلف در ساختمان ققنوس که برای انجام کارهای اداری به آنجا میآیند، انرژی و لذت خیلی خیلی بالایی را به من انتقال میدهد؛ یعنی تکتک افراد و عزیزانی که در ساختمان ققنوس حضور پیدا میکنند، انرژی خیلی بالایی برای ما هدیه میآورند و خدا را بابت این فرصت خدمتی شکرگزار و سپاسگزار هستم و واقعاً خدای خودم را شاکرم بابت اینکه به من اجازه داد در جایگاه خدمتی قرار بگیرم که بتوانم نقطه تحملم را بالا ببرم و روابط عمومی و چگونگی برخورد با انسانها را آموزش بگیرم. بتوانم با افراد مختلف، چه فردی که حالش خوب است و خوشحال است، چه فردی که اضطراب و استرس دارد یا حالش بد است و ناراحت است، با تمام افراد برخورد داشته باشم و بتوانم با عشق و محبت پاسخگو باشم و امیدوارم که همینطور باشد و عزیزانی که وارد ساختمان ققنوس میشوند همین حس و حال خوب را از من یاسمن دریافت کرده باشند.
مرزبان همسفر سکینه:
به لطف خدا و آموزشهای کنگره من در بهشت ققنوس در خدمت مرزبانی خدمتگزار عزیزان هستم. از تکتک مراجعه کنندهها آموزش میگیرم و بیشتر تفاوت آن را در اجتماع میبینم که برخوردهایی که بیرون از کنگره دارم چهقدر آن آموزش برای من کمککننده است و تفاوت آن را درک میکنم و همیشه شکرگزار هستم که خداوند لطف کرده و در این مسیر قرار گرفتم و انشاءالله بتوانم از لحظات و تمام قسمتها و از تمام زحماتی که میکشند استفاده کنم. در قسمت دوم سؤال من این موضوع را برای خود این طور باز میکنم که حس خیلی کمک میکند؛ چون الآن ما مراجعین زیادی برای مصاحبه داریم و شرایط خاصی پیش میآید. در آن شرایط باید بدانیم که طرف مقابل چه حسی دارد. خود را جای طرف مقابل بگذاریم . من سعی میکنم با حس ارتباط برقرار کنم و خدایی نکرده رفتار یا کلامی نباشد که طرف ناامید شود یا دیدگاه آن عوض شود و خدا را شکر آموزشها خیلی کمک میکند. یک وقتهایی شده من به عنوان مرزبان طرف را نمیشناسم؛ ولی ایشان دفعه بعد که مراجعه میکند میشناسد و از همه عزیزان تشکر میکند و این یادآوری خوشایند است.
ساختمان ققنوس ساختمان اداری و مرکزی کنگره۶۰ در قسمت همسفران است و عملکرد آن اهمیت خاصی دارد، یک مرزبان چه نقش و تأثیری میتواند بر عملکرد آن داشته باشد؟
مرزبان همسفر یاسمن:
بله ساختمان ققنوس، ساختمان مرکزی و اداری همسفران خانم است و خب تقریباً اکثر کارهایی که در نمایندگی انجام میشود برمیگردد به ساختمان ققنوس و در ساختمان ققنوس از اسیستانتهای اجرایی و دستیارانشان در قسمت مرزبانی، آمار، ورزش، پارکها، سایت، آموزش، صوتی، ویلیام، راهنمایان، تازهواردین، سردار، تغذیه و مالی مشغول به کار هستند و آنجا برنامهریزیها انجام میشود و به نمایندگیها انتقال پیدا میکند و خب از اهمیت بالایی برخوردار است. جلسه اسیستانتهای گروه خانواده با آقای مهندس و حضور خانم کماندار در ساختمان ققنوس، همه اینها باعث این میشود که این ساختمان مرکزی اهمیت ویژهای برخوردار است و تمام زحمتها و عملکرد بر دوش خانم کماندار عزیز و اسیستانتها و دستیارانشان است و واقعاً ما شاهد هستیم که چه اندازه زحمت میکشند و تلاش میکنند، برای اینکه در تمام نمایندگیها کار به خوبی و درستی پیش برود و همه چیز طبق قوانین و فرمایشهای آقای مهندس جلو برود و همسفران عزیز در آسایش و آرامش بتوانند آموزش بگیرند و در کل عملکرد، عملکرد عزیزان است و من مرزبان تمام تلاشم را میکنم که این عزیزان بتوانند در آرامش کار خود را انجام بدهند و تمام هم و غم و تلاش قسمت مرزبانی روی این مسأله بنا شده که عزیزان بتوانند در آرامش به مسئولیتهای خود رسیدگی کنند و همسفرانی که به ساختمان ققنوس مراجعه میکنند از شهرستان میآیند بتوانند در کمال آرامش کار خود را انجام دهند؛ اگر جلساتی وجود دارد، این جلسه طبق حرمتهای کنگره پیش بروز و انشاءالله که توانسته باشم در کنار زحمتهایی که عزیزان میکشند در کنار آنها من هم بتوانم کمک کوچکی کرده باشم.
مرزبان همسفر سکینه:
من مرزبان وظیفه خودم را بدانم، یعنی حد و حدود خودم را بدانم و اجازه ندارم به هر کاری در هر واحدی دخالت کنم، وظیفه من مشخص شده و یک حریمی هست؛ باید آن حریم هم حتماً حفظ شود و این که در عملکرد چه تأثیری میتواند بگذارد این است که قطعاً من مرزبان به تنهایی نمیتوانم عملکرد خیلی تأثیرگذار و خوبی داشته باشم مطمئناً سه تا مرزبان و در کنار آن ایجنت با هم و گروه مرزبانی میتوانیم تأثیر مثبتی داشته باشیم و کارها به نحو احسن انجام شود؛ چرا که یک کار تیمی هست و بتوانیم خوب مدیریت داشته باشیم و همه چیز دیده شود و آن نگاه تیز همیشه باشد؛ به نظر من این گروه مرزبانی تکمیلکننده همدیگر هستند و این که من مرزبان تک روی نداشته باشم و همیشه بگویم فکر خودم درست است و روش من درست است و با هم همفکر باشیم و وقتی دیدگاه گروه مرزبانی با هم یکی باشد مطمئناً کارها راحتتر و روی روال انجام میشود و به نوعی با هم مچ باشند و خدا را شکر در ساختمان ققنوس در کنار ایجنتی که داریم و چراغی برای ما در این لژیون هستند برای من سکینه که در این مسیر راحت تر بتوانم حرکت کنم و قدم بر دارم و مثبت باشم.

آقای مهندس در سیدی قانون فرمودند: بعضی از مسائل را به صراحت نباید بیان کنی؛ زیرا مانند میوهای نرسیده میباشد که قابل خوردن نیست، شما در جایگاه مرزبانی چگونه مسأله یا قانونی را به دیگران یادآوری میکنید یا تذکر میدهید؟
مرزبان همسفر سکینه:
خدا را شکر در کنگره۶۰ یکسری حرمت و قوانین است. هم خود و هم دیگران را دیدم که وقتی قانون و حرمت را حفظ و اجرایی میکنند ضربهای نمیبینند؛ اگر برخورد یا چیزی که لازم بهیادآوری برای حرمت یا قوانین کنگر۶۰ باشد؛ واقعاً از تجربه خودم استفاده میکنم. قبل از کنگره در مورد قیاس، قضاوت و ... ضربه خوردم؛ وقتی وارد بهشت کنگره شدم و از حرمت و قوانین کنگره آموزش گرفته، استفاده و کاربردی کردم دیدم که چهقدر راهکار خوبی بود. سعی میکنم از آن روش استفاده کنم؛ یعنی مثال خودم را بزنم و از تجربه خودم بگویم و اینکه حس طرف مقابل را دریافت کنم. سعی میکنم او را درک کنم و خودم را جای او بگذارم؛ شاید بهخاطر موضوعی آشفته شده باشد سعی میکنم صحبتی کنم که او را امیدوار کنم؛ وقتی که آرام شد خودش متوجه مسائل خوب برای خودش میشود و میفهمد که در چه جایگاهی است. خدا را شکر همه چیز عالی است. من همیشه به عزیزان میگویم که ما واقعاً وارد بهشتی به نام ساختمان ققنوس شدهایم که هر کس پا به آن بهشت میگذارد از بهترین کلام استفاده میکند محیط آنجا آرامبخش و بهترین جای دنیاست.
مرزبان همسفر یاسمن:
خب جایگاه مرزبانی در کنگره۶۰ یعنی حافظ حریم، حرمت و قوانین کنگره۶۰ بودن و اجرا کردن این قوانین به درستی، مرزبانی ساختمان ققنوس با نمایندگیهای دیگر کمی متفاوتتر است. در ساختمان ققنوس عزیزانی حضور دارند که سالها در کنگره بودهاند، خدمت کردهاند، اسیستناتهای گرامی و دستیاران عزیز آنها و افرادی که در قسمتهای مختلف کنگره۶۰ خدمت دارند و به ساختمان اداری ققنوس مراجعه میکنند، برخورد ما با این عزیزان است و خدا را هزاران بار شکر که همه افراد آموزش را به درستی دریافت کردهاند؛ ولی خب گاهی اوقات هم پیش میآید قوانینی که وجود دارد ما حتماً باید آن قوانین را اجرا کنیم و من از خانم آنی کماندار عزیزم در این مدتی که در ساختمان ققنوس حضور داشتم آموزش گرفتم که سلاح عشق و محبت به دستان من باشد و با عشق و محبت هر صحبتی را که میخواهم انجام بدهم و هر قانونی را که میخواهم اجرایی کنم در قالب مهر و محبت باشد؛ ولی آن جدیت مرزبانی هم در کنارش باشد و با مهر، محبت و با عطوفت سعی کنم که اگر قرار است تذکری داده شود در خلوت باشد. خدا را هزاران بار شکر که عزیزانی که در ساختمان ققنوس خدمت میکنند آنقدر قشنگ آموزش گرفتهاند و فرمانبردار حرمتهای کنگره هستند و بالاترین میزان همکاری و همراهی را با مرزبانها دارند و واقعاً از تکتک این عزیزان سپاسگزار هستم.
شما هنگام اجرای قوانین کنگره به چه میزانی اختیار آن طرف را محترم میشمارید؟
مرزبان همسفر سکینه:
یک وقتهایی در مسیر زندگی انسانها کارهایی انجام میدهند که ضربه آن بهخود طرف میرسد؛ ولی زمانی هم هست که ضربه آن کار به خانواده، اطرافیان و حتی به جامعه میرسد و آن آسیب ماندگار میشود؛ برای همین تا جایی که این اختیار باعث ایجاد تنش نشود به آن احترام میگذارم، سعی میکنم بهدیدگاه کسی که وارد کنگره شده احترام گذاشته و درک کنم که هر کسی نیازمند زمان برای آموزش است من نمیتوانم انتظار داشته باشم که شخص همان لحظه که وارد کنگره شد آموزشها را دریافت و کاربردی کند؛ چون نیاز به تمرین دارد تا به مرحله عمل برسد در ساختمان ققنوس کارهایی است که باید طبق قوانین انجام شود بههمین علت سعی میکنم بهگونهای رفتار کنم که تنش ایجاد نشود و برنامهریزی کارها به روال خودش انجام شود.
مرزبان همسفر یاسمن:
در مورد اختیار، ببینید خداوند به انسانها اختیار و قدرت انتخاب داده و قوانینی را برای ما تعریف کرده است. قوانین الهی که آقای مهندس به طور کامل همه را در سیدیها و آموزشها برای ما تشریح کردهاند، خداوند در کنارش به ما قدرت انتخاب داده است که ما انتخاب کنیم و میتوانیم این قوانین را اجرا کنیم یا نکنیم و در ادامه او به ما این تذکر و یادآوری و هشدار را داده که اگر این قوانین را رعایت بکنی نتیجه و حاصل کار تو این میشود و اگر اجرایی نکنی نتیجه و حاصل تو این میشود و برای تکتک اینها مثال آورده است. در کنگره۶۰ هم همین منوال پیش میرود، در کنگره۶۰ هم قوانین و حرمتهایی وجود دارد و مدام از طرف استاد، راهنماها، مرزبانها، مسئولین و خدمتگزاران این هشدار به ما داده میشود که اگر قوانین را رعایت کنید نتیجه این است و اگر حرمتها را رعایت نکنیم نتیجه این میشود و مثال و الگو برای تکتک اینها وجود دارد؛ هنگامی هم که قرار است در جایگاه مرزبانی قوانین را اجرایی کنیم، تمام تلاش ما این است که حرمت و قوانین در قالب مهر و محبت اعمال شود؛ حالا آن طرف آموزش گرفته که اگر این قانون را اجرا نکند اختیار دارد؛ ولی تبعاتی هم برای او وجود دارد، حال طبق آموزشی که در کنگره گرفتهایم و طبق روشی که کنگره دارد، ما اختیار افراد را محترم میشماریم؛ ولی با توجه به اینکه هشدار میدهیم که یعنی جایگاه مرزبانی این هشدار را میدهد که اگر مسیر و قوانین به درستی انجام نشود، خب حاصلش یکسری مطالب است؛ ولی در ساختمان ققنوس تا حالا چنین مسائلی پیش نیامده است که فردی از قوانین یا حرمتها تخطی کرده باشد و خدا را هزاران بار شکر هر فردی که وارد ققنوس میشود به طور کامل قوانین را رعایت میکند.
در جزوه جهانبینی آمده که خانه تکانی نماد بیرون آمدن از ناامیدی است. آیا خدمت در این جایگاه به شما در این خانهتکانی کمک کرده است؟
مرزبان همسفر سکینه:
مطمئناً خیلی تاثیرگذار بوده است یک زمانهایی ناامید شدم به صفر یا زیر صفر رسیدم؛ ولی باز هم سعی کردم دنبال نقطه امیدی باشم و هدفی را جستجو کنم. کنگره به من یاد داد که آرامش را حفظ کنم و از اضطراب و پریشانی خارج شوم؛ وقتی که آرام شدم راهکارهای زیادی به ذهن و تفکر من میآید و اینجاست که میتوانم بهترینها را انتخاب کنم عزیزی در نمایندگی مشارکت کرد و گفت در زمانی که کنگره بودم تصمیمی که میگرفتم در زمان خودش بهترین انتخاب و تصمیم بود. هنوز هرازگاهی ناامیدی بهسراغم میآید بهقول استاد امین تاریکی بهطور کامل از بین نمیرود و در جاهای مختلف بهسراغ ما میآید؛ ولی سعی میکنم که همیشه زمان ناامیدی را کوتاه کنم و بلافاصله برای هدفهای زیادی برنامهریزی کنم و به آن هدفها خط بدهم. همه اینها از آموزشهای کنگره، جزوه استاد امین و سیدیهای استاد امین است که درست زندگی کردن را بهمن یاد داده است.
مرزبان همسفر یاسمن:
واقعا چه سوال زیبا و به جایی بود؛ گاهی انسانها و افراد حتی در سفر دوم گاهی ممکن است این ناامیدی سراغ انسان بیاید و این ناامیدی خب یک ضلعی از مثلث جهالت است و وقتی که خانه تکانی انجام میدهیم این ناامیدی گویی به یک طریقی سفر بر میبندد و میرود و جایش را امید میگیرد و دید و دیدگاه انسان تغییر پیدا میکند. جایگاه مرزبانی من را بسیار تا بسیار امیدوار کرد. آقای مهندس در آموزشها میفرمایند: انسان تواناییهایی در وجودش است که باید آنها را بیرون بکشد و پیدا کند. به نظر من ناامیدی یکی از ابزارهایی است که باعث میشود این تواناییها مدام خاک بخورد و مدام زیر خاکها بماند و بیرون نیاید؛ دقیقاً جایگاههای خدمتی علیالخصوص جایگاه مرزبانی باعث میشود این خاکها کنار زده شود و کمکم آن تواناییهایی که درون انسان است، به کمک تزکیه و پالایش بیرون بیاید و برای من هم همینطور بوده است؛ وقتی در جایگاه مرزبانی قرار گرفتم و آموزشهایی در این جایگاه برای من اتفاق افتاد، باعث شد که هر روز امیدوارتر از روزهای قبل شوم و بتوانم کمکم به بعضی از تواناییهایم دست پیدا کنم و اعتماد به نفسم بالاتر برود و این امیدواری در من زنده شود و در ادامه این امیدواری در زندگی شخصی و بیرون از کنگره هم به من خیلی کمک کرده است.
دیدهبان مرزبانان مسافر علی در صحبتهایشان گفتهاند: در جایگاه مرزبانی مهمترین قسمت قضیه سازگار شدن است و بسیار مهم است، یک مرزبان ممکن است کار تخصصی نتواند انجام بدهد اما آدم سازگاری باشد، شما چهطور خودتان را سازگار کردید با مسئولیت های مرزبانی؟
مرزبان همسفر سکینه:
وقتی برای مرزبانی انتخاب میشوید دو سیدی مردمداری و دیپلماسی را باید بنویسید و این سیدیها خیلی کمککننده است، باعث یادآوری میشود و ما را برای پذیرش مسئولیت آماده میکند. طبق شیوه آقای مهندس انتخاب ایجنت و مرزبان در شعبهها همزمان نیست. من وقتی وارد بهشت ققنوس شدم همسفر ندا ایجنت ساختمان ققنوس بودند. خیلی آموزش از ایشان استفاده کردم و زحمات و آموزشهای همسفر ندا بود که من توانستم جایگاه خودم را پیدا کنم و بفهمم که چهطور بهترین خدمت را انجام دهم؛ چون مرزبانی در ساختمان ققنوس با شبعات خیلی متفاوت است. با عزیزان بسیاری آشنا شدم که با اخلاق نیکو و مسئولیتپذیری به من کمک کردند. ایشان به من کمک کرد که توانمندیها خود را بشناسم و ارتقاء دهم؛ چون هر کس توانمندی و نقاط ضعفی دارد. خواسته من این بود که بتوانم در این مکان رشد کنم و نقاط ضعف خود را پیدا کرده و اصلاح کنم و همینطور هم شد. ایجنت همسفر ندا، همسفر سارا و همسفر یاسمن به من خیلی کمک کردند. ما یک گروه و لژیون مرزبانی هستیم و مثلث سه ضلعی هستیم که خط خمرش کاملکننده آن است و باعث موفقیت میشود. در حال حاضر هم ایجنت همسفر مهین ایجنت ساختمان ققنوس هستند در کنار ایشان هم در حال آموزش گرفتن هستم انشاءالله که بتوانم در این مسیر خدمتگزار خوبی باشم.
مرزبان همسفر یاسمن:
جایگاه مرزبانی و خدمت مرزبانی یکی از آن خدمتهایی است که آقای مهندس هم میگوید: «گویی راه رفتن بر روی گدازههای آتش است.» خب مسئولیت سنگینی دارد؛ چون باید یک مرزبان حواسش باشد که حرمتها و قوانین به خوبی رعایت بشود، از مرزهای جغرافیایی آن نمایندگی حفاظت بکند و مسلماً طبق روشی که در کنگره وجود دارد، همه چیز کم کم اتفاق میافتد، پله پله و خب اولش یک دوره سازگاری وجود دارد و برای من هم که از مسیر دور به ساختمان ققنوس میآیم. شاید آن اوایل باید من با این مسیر و با رفت و آمد سازگار میشدم. مرزبانی باید ساعت ۶ صبح در ساختمان ققنوس را باز کند و من مرزبان حتما باید به موقع و سر وقت برای انجام وظایفم حضور داشته باشم، ۵ صبح باید از منزل راه بیوفتم و ۴ صبح از خواب بیدار بشوم و همه اینها نیاز به یک سازگاری داشت و این سازگار شدن نیاز به برنامهریزی دارد و خب زندگی شخصی و خانواده نیز وجود دارد و من باید تمام اینها را برنامهریزی کنم و تنها چیزی که در این دوران برای سازگار شدن و انجام برنامهریزی و وظایف به من کمک کرده است آموزشها و متون کنگره بوده و گوش دادن به فرامین استادها، فرامین استاد امین، آقای مهندس، خانم کماندار عزیزم و گوش دادن به صحبتهای ایجنت، تمام اینها به من کمک کرده و دست من را گرفته تا بتوانم خودم را با تمام این مسئولیتها و جایگاه سازگار بکنم و تمام سعی و تلاش خودم را انجام دادم تا بتوانم به خوبی این وظایف رو انجام بدهم. امیدوارم که توانسته باشم به درستی حرکت کنم و در مسیر باشم و بتوانم برداشتهای خیلی عالی را از این مسیر داشته باشم.

شما هم خدمت با شال زیبای نارنجی را تجربه کردید و همخدمت با شال زیبای مرزبانی چه تفاوت حسی در این دو خدمت را حس کردید؟
مرزبان همسفر سکینه:
خاطره ای که از شال نارنجی دارم این است که من اصلا در خودم نمی دیدم و به همسفر سعیده راهنمای بزرگوارم می گفتم برای راهنما شدن و شال نارنجی خیلی راه دارم و هنوز خیلی نیاز به آموزش دارم؛ ولی ایشان به من گفتند سکینه اگر واقعا می خواهی آموزش بگیری باید تلاش کنی تا راهنما شوی و من با این نیت که بتوانم آموزش بگیرم. برای شرکت در آزمون تلاش کردم و لطف خداوند شامل حال من شد. واقعا درک و حس کردم در لژیون که آموزش دو طرفه است و واقعا رهجو می آید که من را با خودم رو به رو کند که سکینه آیا این مشکلی که داشتی، آموزش های آن را برای خود کاربردی کردی؟ کجای آن را هنوز، نیاز به تمرین داری؟ کجای آن را هنوز باید همراه با آن رهجو روی خود کار کنی و پرورش پیدا کنی و این خیلی شیرین بود. این هم یک نوع خواسته بود، خواسته آموزش گرفتن؛ اما برای مرزبانی نمایندگی ستارخان کاندید شدم و انتخاب نشدم تا این که مرداد سال گذشته یک تجربه خیلی خاص و پر از آموزش داشتم و کنگره مرا یاری کرد. خیلی شیرین بود و به واسطه آن تجربه و خواسته ای که برای من کور سویی بود بیشتر آن خواسته برای من روشن شد تا این که کاندید مرزبانی ققنوس شدم و به لطف خدا انتخاب شدم. آنجا خواسته من متفاوت بود و به خاطر آن تجربه ای که پیش آمده بود خواسته ام این بود که در کنار بزرگان آموزش ببینم و خدمتگزار بزرگان باشم. در بهشت ققنوس آقای مهندس تشریف می آورند، خانم کماندار، اسیستانت ها و دستیارها هستند و تلاش هایی که می کنند را می بینم که قبلا 8 سال پیش در ذهن خودم بود، من هنوز به این مرحله نرسیده بودم و آن موقع یک سفر اولی بودم؛ ولی ته ذهنم می گفتم چه کارهایی انجام می دهند ، کجا هستند ، تلاش های آن ها را دوست داشتم ببینم و در بهشت ققنوس دارم به عینه نگاه می کنم چه از بزرگان چه از آقای مهندس، خانم کماندار که چه از خود گذشتگی هایی دارند، اسیستانت های بزرگوار و دستیارانشان همه در تلاش و تکاپو هستند، همه از زندگی و وقتشان می گذرند . چه قدر گذشت ها، چه قدر بخشش ها ،چه قدر عشق های ناب و کنارشان مراجعین زیاد که همه آن ها جای دیگر خدمتگزار هستند و به واسطه خدمتشان راه دور را با چه سختی در گرما و سرما به ساختمان می آیند ، در واحدها کارهایشان را انجام می دهند سردار ، مالی، آمار و ... هر واحدی جای خاص خودش آموزش دارد. خانمی بود که باردار بود و بچه کوچک داشت به چه زحمتی آمد ، وقتی این ها را نگاه می کنم طبق همان خواسته خودم هنوز نمی توانم بگویم من یک خدمتگزار واقعی هستم و من هنوز برای خدمتگزاری نیاز به آموزش دارم و هنوز خیلی فاصله دارم که خود را خدمتگزار بدانم . آقای مهندس در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر فرمودند ما آمده ایم که ابتدا آموزش بگیریم و سپس خدمت کنیم انشاءالله که من بتوانم آموزش واقعی را بگیرم و خدمتگزار واقعی باشم .
سفر دوم دانستن خويش است يعنی صور پنهان و کلید آن بخشش است. با توجه به اینکه شما در لژیون سردار دنور هستید، این بخشش چه اندازه به شناخت شما از خویش کمک کرده است؟
مرزبان همسفر سکینه:
بدون تعارف بگویم من هنوز با بخشش خیلی فاصله دارم و از خودم هیچ چیز ندارم، از خودم هیچ شناختی ندارم و من هنوز در این مورد نادان و جاهل هستم.
باتوجه به اینکه شما مرزبان خبری هستید و با بخش اینستاگرام در ارتباط هستید و در سایت ورزشی خدمت میکنید؛ لطفا بفرمایید چه برداشتهایی از خدمت در سایت دارید و خدمت در سایت چهطور باعث باز شدن گرهها میشود؟
مرزبان همسفر یاسمن:
خدمت در سایت خدمتی است که به صورت چراغ خاموش انجام میشود و خب یک جورهایی گویی در صور پنهان اتفاق میافتد؛ ولی نتیجه آن در صور آشکار وجود دارد. با توجه به زحماتی که عزیزان خدمتگزار در سایت در تمام شعب انجام میدهند، سایت قوی و فعالی در کنگره۶۰ داریم و همچنین با وجود زحمتهای خدمتگزاران قسمت اینستاگرام، اینستاگرام کنگره خدا را شکر به خوبی فعالیت میکند و امیدوارم که هر روز بیشتر و بیشتر گسترش پیدا کند. من هم عضو کوچکی در این خیل عظیم خدمتگزاران سایت هستم و تمام تلاشم را میکنم که بتوانم به درستی خدمت را انجام بدهم. واقعاً جایگاه خدمت مرزبان خبری خیلی خدمت شیرین و گوارایی است اینکه من بتوانم بازتاب تمام گزارشها و اتفاقاتی که در ساختمان ققنوس اتفاق میافتد را به درستی در سایت انتقال بدهم و گزارشها را در سایت و در قسمت اینستاگرام قرار بدهم تا اعضاء دیگر کنگره آشنایی بیشتری با این قست پیدا کنند و اینکه شاید افرادی در بیرون از کنگره که نیاز دارند یک مصرفکننده یا خانواده افراد مصرفکننده هستند، بتوانند بیایند و از این طریق کنگره را پیدا کنند و به درمان برسند. همین طوری که خدمت در سایت در پس پرده و چراغ خاموش اتفاق میافتد به نظر من حاصل آن هم در صور پنهان رخ میدهد. در صور پنهان و خیلی آرام میآید و باعث باز شدن گرههای مختلف زندگی میتواند باشد. برای من خدمت در سایت سوای آموزشهایی که در صور آشکار داشته، بسیار شیرین و لذتبخش است و یکی از آن نوشیدنیهای بسیار گوارای کنگره۶۰ میباشد و گرههایی را در من باز کرده است. یکی از این گرهها این است که من بتوانم از گوشی، کامپیوتر، تکنولوژی، هوش مصنوعی و فضای مجازی که الان هر روز در دنیا دارد گسترش و پیشرفت پیدا میکند، به درستی استفاده کنم؛ حتی در قسمت فضای مجازی هم بتوانم وقت ارزشمندم را در صراط مستقیم خرج کنم زمان بسیار ارزشمند است و گاهی ما در فضای مجازی این زمان را به بیهودگی تلف میکردیم؛ ولی خدمت در سایت و بازدید از سایت کنگره۶۰ و خواندن مطالب سایت و دیدن پیامها و فیلمها و مسائلی که در اینستاگرام کنگره قرار میگیرد باعث میشود که زمان من به بطالت نگذرد. چه سوالاتی و گرههایی در ذهنم بود که من توانستم با سرچ در سایت کنگره۶۰ به یک دل نوشته، مقاله یا مصاحبه برسم و جواب سوال خودم را در آن مطلب پیدا کنم و این بسیار به من کمک کرده است. همینجا پیشاپیش هفته سایت را به تمام عزیزان خدمتگزار در قسمت سایت و اینستاگرام در نمایندگیهای مختلف تبریک عرض میکنم و خداقوت میگویم. علیالخصوص به همسفر لیلا بزرگوار اسیستانت سایت و دستیاران عزیزشان و مسافر حامد ایجنت سایت کنگره۶۰ و خانم شانی بزرگوار و دستیارانشان در قسمت اینستاگرام که به زیبایی فعالیت میکنند و ما شاهد زحماتشان هستیم تبریک میگویم. الهی که خیر و برکت این خدمات در زندگیشان جاری و ساری باشد.
به گفته خودتان، یکی از برکات لژیون سردار برای شما برکت زمان است لطفا از این برکت لژیون سردار برایمان بگویید؟
مرزبان همسفر یاسمن:
واقعا باید خدا را هزاران هزار بار شکرگزار باشم که در کنگره۶۰ حضور دارم و کنگره۶۰ اذن و اجازه و بستر این را به من داده که بتوانم خدمت مالی انجام بدهم و بتوانم در لژیون سردار عضو باشم، عضویت در لژیون سردار آموزشهای بسیار بسیار نابی را برای ما همسفرها دارد و برکات فراوانی را به ارمغان میآورد. از این برکات میشود برکت مالی، برکت سلامتی، برکت زمان و خیلی چیزهای دیگری را مثال زد. خب من به واسطه خدمت مرزبانی در ساختمان ققنوس سه روز در ساختمان ققنوس از ساعت ۶ صبح تا ۲ و ۳ بعد از ظهر حضور دارم، در کنار آن به عنوان یک رهجوی کنگره در نمایندگی پاکدشت روزهای شنبه و سهشنبه حضور دارم و جمعهها هم در پارک ولایت خدمت دبیری بسکتبال را بر عهده دارم و خب در زندگی شخصی هم من یک مادر هستم، مادر سه فرزند، همسر هستم و مسئولیتهای مادرانه، خانه داری، خانواده، اقوام و تحصیل بچهها برعهدهام است و تمام این مسئولیتها و وظایف نیاز به یک برنامهریزی و اختصاص یک زمان خاصی دارد. به نظر من، زمان برای من بسیار تا بسیار برکت دارد و این برکت و وسعت زمان است که به من اجازه میدهد بتوانم مسئولیتهایم را انجام بدهم و کنگره۶۰ فعال باشم و در زندگی شخصی فعال باشم، یک مادر باشم، صله رحم رو به جا بیاورم، به درس بچههام رسیدگی بکنم و همه اینها به نظر من به واسطه حضور در لژیون سردار بوده و این برکت زمان را من مدیون لژیون سردار و خدمت مالی هستم. گاهی اوقات ما انسانها بخششی را انجام میدهیم حالا چه مالی چه مسائل دیگر و خب مدام یاد این آیه میافتیم که «الله سریع الحساب» و پیش خود فکر میکنیم که این سریع الحساب بودن یعنی اینکه اگر من ۱۰۰ هزار تومان بخشیدم فردا ۱۵۰ هزار تومان به من برگردد؛ ولی من در کنگره و در لژیون سردار این آموزش را گرفتهام که بله خداوند سریع الحساب است و خدمت مالی و گذشت برکاتی برای من دارد؛ ولی حتماً این برکت، برکت مالی نیست و من وقتی میبخشم باید بلاعوض باشد و منتظر برگشت و جبران نباشم و آن زمان است که این برگشت خیلی زیباست و من این برکت زمان و برکت سلامتی را با تمام وجودم در زندگی حس و لمس کردهام و خدا را برای آن هزاران بار شاکرم و از آقای مهندس و خانواده عزیزشان و کنگره۶۰ سپاسگزارم که این بستر را برای من فراهم کردند و این همه زیبایی را برای من به ارمغان آوردند.
کلام آخر:
مرزبان همسفر یاسمن:
این هفته ایجنت و مرزبان را خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم. همچنین به آقای مجدیان دیدهبان محترم مرزبانان و هعمسفر آذر اسیستانت مرزبانان و تمام مرزبانها و ایجنتهای نمایندگیهای مختلف کنگره۶۰ تبریک و خداقوت عرض میکنم. همینطور فرصت را غنیمت میشمارم از همسفر ندا بزرگوار که وقتی ما مرزبان شدیم ایجنت نمایندگی ققنوس بودند خیلی تشکر میکنم. من آموزشهای خیلی زیادی را از این عزیز بزرگوار دریافت کردم و در کنار ایشان به راحتی خدمت را انجام دادم و یاد گرفتم. این هفته را به همسفر مهین ایجنت ساختمان ققنوس و همکاران عزیزم همسفر سارا و همسفر سکینه تبریک میگویم و خدا را شاکرم برای اینکه در کنار این عزیزان در حال خدمت مرزبانی در ساختمان اداری ققنوس هستم. از شما خیلی سپاسگزارم که این فرصت را به من دادید. از همسفر فاطمه دستیار بخش سایت که من را در انجام این مصاحبهها یاری دادند سپاسگزار هستم.
مرزبان همسفر سکینه:
به تمامی عزیزانی که پشت صحنه و پشت پرده هستند و چراغ خاموش کار میکنند و دیده نمیشوند خداقوت میگویم و بهترینها را از خداوند برای شما میخواهم. همیشه دعاگوی شما هستم، همه شما را دوست دارم و در قلب من جا دارید. انشاءالله خدمتی که میکنید طبق پیام سفر اول که میگوید بند عشقی است که بین تو و قدرت مطلق برقرار میگردد فکر میکنم این بالاترین پاداش است و نمیتوان پاداش دیگری را در نظر داشت انشاءالله همه شما عزیزان به آن برسید.
طراح سؤالات: راهنما همسفر پریسا (لژیون بیستوششم) از نمایندگی شیخ بهایی، راهنمای تازهواردین همسفر طیبه از نمایندگی کمالالملک، همسفر معصومه (لژیون ششم) از نمایندگی پاکدشت
ویرایش و ارسال: همسفر یاسمن مرزبان خبری ساختمان ققنوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
354