نهمین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چالوس، با نگهبانی مرزبان محترم مسافر ملک آرا، دبیری مرزبان محترم مسافر قدم علی و استادی ایجنت محترم مسافر پیمان با دستور جلسه «جشن ایجنت و مرزبان» سهشنبه 25 شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، پیمان هستم یک مسافر. من هم بسیار خوشحالم که امروز اینجا هستم و در خدمت شما عزیزان هستم. قبل از اینکه صحبتهایم را آغاز کنم، تبریک و تشکر ویژهای دارم از تمام مرزبانها و اعضایی که در این نمایندگی خدمت کردهاند.
این هفته فرصتی است برای اینکه نه تنها از مرزبان یا ایجنتی که در حال حاضر در حال خدمت است، تشکر کنیم، بلکه یادی هم از گذشتگان بکنیم؛ زیرا آنها زحمات زیادی کشیدهاند و نمایندگی را پابرجا نگهداشتهاند. این مسیر خدمت به همین شکل نسل به نسل ادامه خواهد یافت.
در این دوره، ما پنج مرزبان داشتیم که قبل از این دوره مرزبانی جدید، همگی بسیار زحمت کشیدند. محسن، علی، آقا نبی، رحیم و مجید عزیز، همه در کنار هم روزهای سخت و خوبی را تجربه کردند. جابجاییهای زیادی در نمایندگی داشتیم و این بچهها واقعاً برای نمایندگی زحمت کشیدند. در دورههای قبلی، آقای علیرضا مرادی به عنوان ایجنت دو دوره خدمت کردند و زحمات زیادی را متحمل شدند.
همچنین آقای محمد ابراهیمی که تقریباً پنج یا شش ماه به تنهایی خدمت کردند و جایشان امروز واقعاً خالی است. آقای یدالله بهنام عزیز و دیگر اعضای قبلی نیز به همین شکل خدمت کردند و یادشان را گرامی میداریم. اگر در کنگره هستند، انشاءالله موفق باشند و اگر هم در پی زندگی خود هستند، آرزوی موفقیت برایشان داریم.
.jpg)
حالا بیایید به دستور جلسه بپردازیم. من خیلی دوست دارم درباره خدمت کردن صحبت کنم. وقتی من به عنوان یک مرزبان، ایجنت یا حتی راهنما در کنگره خدمت میکنم، میدانم که کار بسیار سختی است. ما میدانیم که در کنگره 60 به خدمتگزاران هیچ حقوقی پرداخت نمیشود. علاوه بر این، در حین خدمت با مشکلاتی نیز مواجه میشویم. یک مرزبان، راهنما، ایجنت یا هر کس دیگری هیچ تنشی با این مشکلات ندارد. مثلاً ممکن است ما بخواهیم قانونی را برای یک رهجو رعایت کنیم، اما آن رهجو ممکن است با ما بدخلق باشد یا حرفی بزند. در ظاهر، ممکن است بگوییم که این بنده خدا هیچ حقوقی نمیگیرد و حالا اینجا ایستاده و به حرفهای مردم گوش میدهد. اما واقعاً اینطور نیست.
یک مرزبان وقتی پیمانی میبندد و وارد خدمتش میشود، تمام سختیها برایش به چشم نمیآید. به عنوان مثال، در بیست و سه یا چهار ماهی که من در کنار بچهها کار کردهام، هیچگاه ندیدم که مرزبانها بیایند و از کسی گلایه کنند یا بگویند چرا فلان شخص به من این حرف را زده است. این نشان میدهد که وقتی فردی به خدمت میپردازد، تمام دغدغهاش خدمت به نمایندگی میشود و گویی خود را فراموش میکند.
امروز با یکی از دوستان، حامد عزیز، در راه به نکتهای اشاره کردیم. او تعریف میکرد که شخصی به فردی ضعیف ظلمی کرده است و در طول دو یا سه سال، آن فرد بیمار شد و با چهرهای ناخوشایند به سرطان مبتلا شد و فوت کرد. او مثالهای دیگری نیز آورد از افرادی که بدی کردهاند و عاقبت خوبی نداشتهاند. همچنین اشاره کرد به افرادی که خدمت کردهاند و خداوند به آنها کمک کرده است. به طوری که گویی هر چیزی که دست به آن میزنند، به طلا تبدیل میشود.

یکی از پیامهای استاد، آقای مهندس، این است که عقل، ایمان و شهامتی که در پرتوی آن پدید میآید، باید ما را به درک قوانین هستی میرساند. بهعنوان مثال، چگونه نیوتون توانست قانون جاذبه را کشف کند؟ یک سیب بر سرش افتاد و او به تفکر پرداخت. ما نیز باید از دادهها استفاده کنیم تا قوانین هستی را کشف کنیم. یکی از این قوانین این است که اگر بخواهید سنگی جلو پای خلقالله بیندازید، خداوند نیز سنگی جلو پای شما خواهد انداخت. اما اگر بخواهید سنگی را از جلو پای دیگران بردارید و مسیر را برای آنها هموار کنید، خداوند به شما یاری خواهد رساند. این یک قانون است که ما باید آن را درک کنیم و به آن ایمان بیاوریم.
اگر به این قانون ایمان بیاوریم، دیگر بر اساس آن عمل خواهیم کرد. به عنوان مثال، ما به قانون جاذبه ایمان داریم و هیچکس به طبقه پنجم نمیپرد. همه میدانند که اگر از آنجا بپرند، با شتابی وحشتناک به زمین برخورد خواهند کرد. اگر به این قانون ایمان بیاوریم، میفهمیم که اگر بخواهیم سنگی جلو پای کسی بیندازیم، خودمان نابود خواهیم شد و اگر بخواهیم سنگی را از جلو پای کسی برداریم، به او کمک میکنیم و خودمان نیز به جلو پیش میرویم.
کسانی که در کنگره خدمت میکنند، این قانون را فهمیده و به آن ایمان آوردهاند و در جهت آن حرکت میکنند. اما باید به یاد داشته باشیم که عمل نیک و عمل به ظاهر نیک، دو نوع عمل هستند. ممکن است یک رهجو سی دی ننویسد یا قوانین کنگره را رعایت نکند و در این صورت، راهنمای او را به مرزبانی معرفی کند. مرزبان نیز طبق قوانین ممکن است بگوید که این فرد باید سه ماه از کنگره اخراج شود. شاید سریع بخواهیم بگوییم چرا سنگ جلو پای او میاندازیم و اجازه نمیدهیم که ادامه دهد، اما گاهی اوقات، این تلنگرها ضروری هستند. اگر کسی مسیر را اشتباه برود، باید او را از لژیون بیرون کنیم، زیرا تأثیر منفی بر دیگران خواهد داشت و باید تلنگری به او زده شود تا به مسیر درست برگردد.
امروز روز مبارکی است و این روز را به مرزبانهای نمایندگی تبریک میگویم. امیدوارم که در همه مراحل زندگیشان موفق باشند. من دیگر صحبتی ندارم و از دوستان خواهش میکنم که در مشارکتهای خود، اگر خاطرهای از مجموعههای کنونی یا بچههای دورههای قبلی دارند که زحمت کشیدهاند، حتماً یادی از آنها بکنند. باید نام و یادشان را زنده نگه داریم. خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
عکس: مسافر حمید(لژیون چهارم)
تهیه: مسافر رحیم
تایپ، تنظیم و ارسال: مسافر سینا
مسافران نمایندگی چالوس
- تعداد بازدید از این مطلب :
269