سومین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار مسافران نمایندگی رفسنجان با دستور جلسه « وادی هفتم و تاثیرآن روی من » با استادی پهلوان مسافر حسین به نگهبانی پهلوان مسافر مجتبی و دبیری مسافر صدرالدین ۲۰شهریور ماه ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که توفیق نصیبم شد در جمع شما دوستان کنگره ۶۰ باشم. خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما دوستان عشق و محبت لژیون سردار شعبه رفسنجان هستم. تشکر می کنم از آقا مجتبی پهلوان محترم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. هفته ایجنت و مرزبان را پیشاپیش به تمام ایجنت ها و مرزبانان کنگره ۶۰ علی الخصوص آقا محسن و گروه مرزبانی شعبه رفسنجان تبریک عرض می کنم.
دستور جلسه وادی هفتم و تاثیر آن روی من است. رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه ما برداشت میکنیم. من اگر می خواهم توی مسیر لژیون سردار حرکت کنم باید گوش به فرمان و فرمانبرداری خوب باشم. در لژیون سردار من می توانم به رهایی برسیم به حال خوب برسم، رهایی از مادیات رهایی از خشم و نفرت، رهایی از شهوت.
شاه کلید و رمزی که آقای مهندس در اختیار ما گذاشتند بخشش است. کلید همه مشکلات ما در بخشش است. ما اگر بخشش را یاد بگیریم همه مشکلاتمان حل می شود. افرادی که بیرون از اینجا مشکل دارند و دارند دست و پا می زنند که مشکلاتشان را حل کنند، این کلید را ندارند و به دنبال کلید هستند. آقای مهندس این کلید را در اختیار ما گذاشتند تا ما بتوانیم وارد این بازی بخشش بشویم و مشکلاتمان را پشت سر بگذاریم. حرکت من اگر درست باشد و در صراط مستقیم باشد باید بهایش را بدهم حالا مهندس می گویند راه صراط مستقیم راهیست که مستقیم است ولی پرپیچ ترین راهی که ما در پیش رو داریم باید در این مسیر بهای آن را پرداخت.

در سفر اول من اگر بخواهم حرکت کنم مسیر را آقای مهندس برای من مشخص کرد و من اگر بخواهم حرکت کنم باید بهای سفرم را بدهم. مواقعی که دارویم را یک پنجم یک پنجم می بخشم حال خوبی را دریافت کردم و اگر می خواهم وارد سفر دوم بشوم اگر من سفر اولی هستم سفرم تمام میشود میروم که از مهندس گل رهایی می گیرم می آیم بالا اعلام می کنم. من زمانی وارد سفر دوم می شوم که بتوانم ببخشم بتوانم به دیگران خدمت کنم. همه میدانیم بخشش خوب است و دانایی را داریم بین دانایی و دانایی موثر یک فضایی وجود دارد به نام ایمان و باور. من می دانم دانایی خوب است و بخشش خوب است و این دانایی را دارم ولی نمی توانم انجامش بدهم. نقطه مقابل این ایمان و باور ترس من است و من ترس دارم از اینکه نکند خودم به این پول احتیاج پیدا کنم خودم به مشکل بر بخورم و نیاز خودم باشد. من می دانم نوشابه خوب نیست ولی این ایمان و باور را ندارم نمی توانم عملیش کنم. به دانههای موثر تبدیلش کنم ولی من میدانم در این سیم، برق است اگر دست بزنم برق مرا می گیرد. پس ایمان دارم و باور دارم که آن را به دانایی موثر تبدیلش می کنم و ما باید در بخشش به آن ایمان و باور برسیم که بدانیم ما اگر حسی میبخشیم چیزی از آن کم نمی شود. هرچه به ما اضافه تر بشود در بخشش نمی شود با خدا معامله کند بگوید من یکی می دهم دو تا می خواهم بگیرم. این می شود معامله و خداوند کسی نیست که من بتوانم سرش کلاه بگذارم. من اگر بخششی انجام بدهم باید بگویم خدایا من جلوتر دریافت کردم و او خودش حواسش به ما هست و یک نوزاد موقعی می خواهد راه بیفتد وقتی میایستد و قدم اول را می خواهد بردارد ترس از این کار دارد که نکند دوباره سقوط کند یا بیفتد ولی موقعی قدم اول را برمیدارد و حرکت می کند دیگر برایش عادی می شود. من خودم موقعی که می خواستم اجازه پهلوانی از آقای مهندس بگیرم یک ترسی واقعا بود که نکند خودم به این پول احتیاج پیدا کنم ولی اصلا متوجه نشدم که پول از کجا جور شد و چه جوری دادم. هرچه به مالم به ثروتم اضافه تر شد چیزی از دست ندادم دوباره قدم در این راه گذاشتم و صد میلیون تومان پرداخت کردم بابت همسفرم و بقیه آن را پرداخت می کنم این بار با قدرت بیشتری اصلا هیچ ترسی نداشتم. شعبه رفسنجان چهار تا پهلوان دارد پهلوان ها می بینید دوباره دارند حرکت می کنند. بچه هایی که دنور شدند دوست دارند پهلوان بشوند بچه هایی که سردارند دوست دارند دوباره دنور بشوند بچه هایی که پهلوانند دوست دارند اعضای خانواده شان پهلوان شوند یا حتی نشانی در بی نشانی را تجربه کنند و همه در حال رشدند. گذشتن از مال واقعا کار سختی است. شاید آدم از خیلی چیزها بگذرد ولی از پول گذشتن واقعا سخت است چون پول معادل انرژی و موقعی که اسم انرژی می آید وزنش زیاد می شود و آن بخشش کار سختی می شود و باید قدردان بود و آگاهیم را بالا ببرم که بدانم چیزی را از دست نمی دهم و می توانم این بخشش را به دیگران هدیه کنم. من هرچه به کنگره ببخشم به همان اندازه اش دریافتی دارم. باید این را در نظر داشته باشم خداوند چیزی که به من داده یک مقدارش در اختیار من قرار داده که من در اختیار دیگران قرار دهم و من اگر می توانم در اختیار دیگران قرار بدهماین بخشش من حق ندارم دست بغل دستیمو نگاه کنم چون انسان ها با هم متفاوتن هر کسی یک توانایی دارد شما می بینید اثر انگشت همه انسان ها با هم فرق می کند. رنگ چشمشان با هم فرق می کند هر کسی توانایی دارد من توانایی دارم می توانم دنور بشوم یکی توانایی دارد می تواند آن فقط سردار بشود فردی هم می تواند پهلوان می شود. کنگره ۶۰ به پول هیچ کدوم ما نیاز ندارد. کنگره دنبال پول من نیست کنگره می خواهد به من یاد بدهد بخشش و من وارد این بخشش و این بازی می شم شما در لژیون سردار می بینید تمام دستور جلسات سالی یک بار برگزار می شود ولی دستور جلسه لژیون سردار ماهی یک بار دارد برگزار می شود و این خیلی برای ما مهم است انشاالله همه ما بتوانیم تو این بازی و بخشش شرکت کنیم و بتوانیم از مال از وقت از زندگی خودمان ببخشیم تا افرادی بیایند تو کنگره ۶۰ زیر سقف به درمان به حال خوب برسند چرا که افرادی بودند آمدند این صندلی را برای من گذاشتند تا من و خانواده ام به این حال خوب و به این آرامش برسیم وظیفه من است که این صندلی را در حد توانم برای یک نفر بگذارم و حفظ کنم تا او هم بیاید و به حال خوب برسد. از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه ی شما سپاسگزارم.

عکس:مسافر قدرت
تایپ:مسافر صدرالدین
- تعداد بازدید از این مطلب :
212