خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان قاسم هستم یک مسافر
قبل از صحبتهایم ابتدا تشکر میکنم از همکاران عزیزم و ایجنت محترم که این فرصت را به من دادند تا یکبار دیگر این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم از انرژی این جایگاه استفاده کنم و در خدمت شما عزیزان باشم. ایجنت محترم آقای نوروزی استاد جلسه امروز را قرعهکشی کردند و قرعه به نام بنده افتاد و از این بابت خداوند را شکر میکنم.
مطلبی که میخواهم راجع به آن صحبت کنم «ترس» هست، ما در کنگره از خداوند میخواهیم ما را از سمت ترس به سمت شجاعت رهنمود کند. حالا اینکه این ترس چه هست؟ ترس از خلأ، ترس از کمبود، کمبودِ چه چیزی؟

ما در ذهنمان ترسهایی را به وجود میآوریم مثل ترس از کمبود وقت، ترس از اتلاف انرژی، ترس از دست دادن پول،
گاهی پیش خودم میگفتم که وقتی سفر دومی شدم بخواهم در کنگره بمانم و خدمت کنم دیگر نمیتوانم به کارهایم برسم و پول درآورم، این ترسها است که ما را از خدمت کردن دور میکند، یا ترس از پول دادن، پیش خود فکر میکنیم که اگر این پول را بدهیم در ما خلأ ایجاد میشود فلان چیز را نمیتوانیم بخریم و... و همین ترسها ما را از خدمت کردن و بخشش کردن دور میکند. حالا در این مواقع باید چهکار کرد؟ باید به سمت شجاعت رفت، شجاعت این نیست که بزنبهادر محل باشید، شجاعت یعنی روبرو شدن با این ترسها.
من از زمانی که خاطرم هست در سایت خدمت میکردم و همیشه مرزبانان را رصد میکردم حال بچهها که خدمت میکردند در مرزبانی را میدیدم که قبل و بعد خدمتشان چقدر متفاوت بود، والان ۹۰ درصد مرزبانان دوره قبل ماندگار شدهاند، علت آن این بوده که خدمت در مرزبانی باعث شده که عمق بطن قضیه را بفهمند و هرچقدر خدمت سنگینتر و پر چالش تر باشد حس و حال آن نابتر و بهتر هست و ناخالصیهای آدم را از بین میبرد، خدمت یک عشق است چه در مرزبانی و یا قسمتهای دیگر، آقای مهندس در مورد خدمت مرزبانی گفتند با پایبرهنه روی گداختههای آتش قدم زدن، انگار میخواستند نماد عشق را نشان دهند، زمانی که ناخالصیهای طلا را بخواهند از بین ببرند آن را میریزند درون یک ظرف مخصوص و به آن حرارت بسیار زیادی میدهند تا ناخالصیهایش گرفته شود هرچه حرارت بیشتر باشد ناخالصی بیشتری از آن گرفته میشود و نابتر میشود. خدمت کردن در کنگره ۶۰ هرچقدر سنگینتر باشد ناخالصیها را بیشتر از بین میبرد، خدمت مرزبانی برای من مثل یک آینه بود که هرروز جلوی آن آینه میروم و گرههای درونی و ناخالصیهایم را میبینم و متوجه آن میشوم.

- تعداد بازدید از این مطلب :
109