مهدی آقا با سلام و احترام، ممنون بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید، خواهش میکنم ابتدا بهرسم کنگره اعلام سفر کنید
سلام دوستان، مهدی هستم، یک مسافر؛ با ۲۳ سال تخریب وارد کنگره شدم، آلوده به انواع آنتی ایکس، آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره کشیدنی، مدت ده ماه و نیم سفر کردم به روش DST، داروی درمان اوتی، راهنمای درمان آقای عباس مقیمیان از لژیون ۵ شعبه بنیان، ورزش در کنگره شطرنج و بدمینتون، رهایی ۲ سال و ۵ ماه.
مهدی آقا ما شما را قبلاً در خدمتهای متفاوتی دیدهایم؛ از جمله خزانهداری لژیون سردار، دبیری و نگهبانی. چه تفاوتهایی را در خدمت حال حاضر خود که مرزبانی است با خدمتهای گذشته میبینید؟ آیا به واسطه این شال مرزبانی احساس مسئولیت بیشتری میکنید و مراقب رفتار خود هستید؟
سؤال بسیار خوبی پرسیدید.من از همان ابتدا که وارد کنگره و با سیستم آن آشنا شدم، یک احساس دین در وجودم بود. همیشه فکر میکردم اگر گذشتگان خدمت نمیکردند، من هیچگاه به رهایی نمیرسیدم. همین باعث شد که از همان روزهای اول به دنبال خدمت باشم تا بتوانم دین خودم را ادا کنم. از نگهبانی نظم گرفته تا دبیری، هر کاری که از دستم برمیآمد، با جانودل انجام میدادم. اما امروز که با لطف دوستان در جایگاه مرزبانی خدمت میکنم، کاملاً تفاوت آن را با خدمتهای قبلی حس میکنم. مرزبانی مسئولیت سنگینتری دارد. در واقع وقتی درهای شعبه بسته میشود، تازه خدمت مرزبان شروع میشود. هماهنگیها، رسیدگیها و برنامهریزیها بهخصوص هنگام جشنها بسیار جدیتر و پیچیدهتر است. علاوه بر کار اجرایی، باید مراقب باشی که همیشه انرژی مثبتت را حفظ کنی؛ چون کسانی که به تو اعتماد کردهاند و تو را انتخاب کردهاند انتظار دارند حالشان خراب نشود و از تو انرژی بگیرند. به همین دلیل است که میگویم این خدمت بهمراتب سختتر است. در خدمتهای گذشته، مثل خزانهداری لژیون سردار، کارها روتین بود و وقت زیادی نمیگرفت، اما مرزبانی همیشه در جریان است و حتی به زندگی شخصی و خانوادهام هم کشیده میشود.

چقدر در اجراییکردن آموزشهای کنگره در زندگی شخصی و خارج از کنگره موفق بودهاید؟
این هم یکی از آن نکاتی بود که خیلی برایم تجربهسازی شد. زمانی بود که بعد از رهایی هرچه زمان میگذشت مشکلات و چالشهایم بزرگتر میشد. حتی گاهی با خودم فکر میکردم که نکند مسیرم اشتباه است! اما بعد به این نتیجه رسیدم که نه مسیر درست است. من ۲۳ سال در تاریکی مواد بودم، در بیتفاوتی کامل زندگی کردهام و به خودم و اطرافیانم آسیب زدهام. طبیعی است که نباید انتظار داشته باشم همه چیز در یکی دو سال درست شود.آموزشهای کنگره کمکم کرد بفهمم که تغییر یک فرایند تدریجی است. امروز یاد گرفتهام که همانطور که در خدمت با مسائل پیچیدهتری روبهرو میشوم، در زندگی شخصی هم میتوانم آرامآرام قویتر و متعادلتر شوم. در واقع، خدمت یک میدان تمرین است تا بتوانیم در بیرون از کنگره هم بهتر زندگی کنیم.
هفته آینده هفته مرزبان و ایجنت است. بهرسم کنگره مسافران پاکت و دلنوشته میدهند؛ اما برای شما، چیزی که واقعاً نهایت قدردانی یک رهجو را میرساند چیست؟
راستش را بخواهید هیچوقت بحث پاکت برایم موضوع مهمی نبوده است. جایگاههای خدمتی بزرگترین فرصتها برای ما هستند. فرصتی که هر کسی نصیبش نمیشود. بزرگترین هدیهای که دوستان به من دادهاند اعتمادشان بوده است. اینکه من را برای این جایگاه انتخاب کردهاند تا آموزش بگیرم برایم ارزشمندتر از هر چیزی است. آنچه بیش از همه مرا خوشحال میکند حال خوب بچههاست. وقتی میبینم یک سفر اولی با صورتگرفته و پر از انرژی به جلسه میآید یا یک مسافر بعد از مدتی تغییرات بزرگی در زندگیاش ایجاد کرده برای من بهترین هدیه است. حس و حالی که در این لحظهها دریافت میکنم چیزی است که با هیچ پولی قابلمقایسه نیست.
پایان
مرزبان خبری: مسافر وحید
نگارش: مسافر محمد
مصاحبه کننده، ویرایش و ارسال: مسافر نوید
- تعداد بازدید از این مطلب :
69