هشتمین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاههای آموزشـی خصوصی کنگـره ۶۰، ویژه مسـافـران نمایندگی حکیـم هیـدجی، با استادی راهنما مسافر منصور ، نگهبانی موقت مسافر رضا و دبیری موقت مسـافر حاتم با دستور جلسه «هفته ایجنت و مرزبان» یکشنبه ٢۳ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان منصور هستم یک مسافر، خداوند را بسیار شاکرم که توفیق خدمت در کنگره به من داده شد. در حال حاضر بهعنوان ایجنت شعبه در خدمت شما هستم. این جشن ایجنتی همزمان با سیزدهمین سال رهایی من از اعتیاد است.
صبح که از خواب بیدار شدم، باورم نمیشد که دیگر هیچگونه مواد مخدری مصرف نکردهام. زمانی تریاک مصرف میکردم و ارتباطم با قاچاقچیها قطع نشده بود، اما وقتی مسافر اوتی مصرف میکند، یعنی در کنگره حضور دارد و از فضای قاچاق و مشکلات آن دور است.
در ابتدا، حتی در روزهای آخر رهاییام، هنوز با قاچاقچیها در ارتباط بودم. هنوز که هنوز است، وقتی در حیاط میایستم و به اطراف نگاه میکنم، انگار دیروز بود که وارد آنجا شدم. اولین کسی که مرا در آغوش گرفت و راهنمایی کرد، مسافر سعید بود که هیچ شناختی از او نداشتم. در ابتدا اصلاً آقای سعید را بهعنوان راهنما انتخاب نکردم؛ ابتدا به لژیون عباس آقا رفتم، اما چون لژیون او پر بود، به لژیون آقای سعید پیوستم.
کائنات و قوانین هستی همیشه کار خود را میکند و هر چیزی بهجای خود میرسد. خداوند من را از همان ابتدا در مسیر قرار داد. در بسیاری از مواقع فکر میکنم سفر اولم بوده که در لژیون حضور داشتم. بعد از آن، مسئول نشریات شدم، سپس مرزبان و بعد راهنمای تازهواردین، و در نهایت به جایگاه راهنمایی رسیدم.
افراد زیادی آمدند و رفتند، اما چیزی از آنها بیشتر از خود من باقی نمانده است. راهنمای من همیشه حواسش به من بود و هر زمان لازم بود، تذکر میداد که باید از فکر به عمل برسم. همیشه به خودم میگفتم وقتی اسمم را مسافر گذاشتهام، باید همیشه در جلسات حضور داشته باشم. به حرفهای راهنمایم گوش دادم و تلاش کردم وظایفم را بهدرستی انجام دهم.
چند نفر از شما شاغل هستید و درآمد دارید، خانواده و جایگاه اجتماعی دارید و در گذشته مصرفکننده بودید، اما من هیچکدام از اینها را نداشتم. از هجده سالگی هروئین مصرف میکردم و در سالهای آخر دبیرستان مجبور بودم تریاک مصرف کنم.
کنگره راه و روش زندگی را به من آموخت و سعی کردم به آن عمل کنم. سیزده سال است که در کنگره حضور دارم و امروز از جایگاه ایجنتی با شما صحبت میکنم. در کنگره، فهمیدم که با حرفهای زیبا و دلنشین دهان شیرین نمیشود. وقتی آقای احمد من را بهعنوان مسئول نشریات انتخاب کرد، راهنمایم هیچ مخالفتی نکرد و دستم را گرفت تا مسئولیتی که پذیرفتهام را بهدرستی انجام دهم. از همان زمان شروع به برنامهریزی کردم و سعی کردم همیشه در جلسات حضور داشته باشم.
.jpg)
اولین بار که نگهبانی شرکت کردم، از بین پنج کاندیدا انتخاب شدم. راهنمایم به من گفت منصور، سرت گیج نرود، همیشه کنارم بود و مرا راهنمایی میکرد. در کنگره، فهمیدم که احترام به پیشکسوتان اهمیت زیادی دارد. آقای مهندس هم میفرمایند که یک گنجشک امسالی نمیتواند به گنجشک پارسالی آموزش بدهد. این تجربیات من را متوجه کرد که باید به حرفهای بزرگترها گوش کنم.
ایجنتها بهعنوان بزرگتر شعبه هستند، مانند ریشسفیدها، زیرا باید مراحل مختلف را گذرانده باشند. من هم مرزبان دوره ششم شعبه بودم و نزدیک بیست ماه مرزبان بودم. در کنار آقای خدامی که الگوی خوبی برای من بودند، یاد گرفتم که ساختار کنگره باید با قوانین خودش پیش برود و نباید من منصور بخواهم با علایق خودم آن را تغییر دهم.
از تیرماه سال نود و چهار لژیون گرفتم و ده سال است که ادامه میدهم. نامههایی مینویسم و شاهد آمدن و رفتن افراد مختلف هستم. آنهایی که قوانین را رعایت کردند موفق شدند، اما کسانی که بیتوجه به قوانین بودند، هیچگاه به نتیجه نرسیدند. در کنگره، فهمیدم که چیزی که یک ساختار را حفظ میکند، اجرای درست قوانین آن است.
این شعبه از یک نقطه کوچک شروع کرد و امروز بیست سال است که فعالیت دارد و اولین شعبهای است که ساختمان خود را دارد. زمانی که سفر اولی بودم، سقف شعبه چکه میکرد و آقای سجاد مرزبان فرمودند که باید سقف را تعمیر کنیم. جلسه بعد، سقف تعمیر شده بود و من اصلاً متوجه نشدم که چگونه و چه کسی آن را تعمیر کرده است.
این امانتی که به ما داده شده و به اینجا رسیده، مسئولیتی بزرگ است. باید آن را در اختیار کسانی قرار دهیم که قرنها در جستجوی درمان اعتیاد بودند. در یکی از سیدیها، استاد میفرماید که سختترین گذرگاهی که انسان میتواند تجربه کند، اعتیاد است. وقتی به این فکر میکنم که چگونه از این گذرگاه عبور کردهایم، شکرگزار خداوند هستم.
در پایان، میخواهم از مرزبانان شعبه که به من خدمت کردند، تشکر کنم. آقای علیرضا، آقای سجاد، آقای حاتم و آقای رضا. خدمت کردن به دیگران بسیار سخت است و من همیشه قدردان زحمات آنها هستم.
آقای مهندس فرمودند که افرادی که در خدمت هستند، مانند درختانی هستند که همیشه در برابر ما هستند، ولی ما اغلب آنها را نمیبینیم. من هر پنجشنبه نامه مینویسم و مرزبانها بهطور مستمر خدمت میکنند. خدا را شکر که ما در مکانی امن هستیم و یکدیگر را یاری میدهیم تا به جامعه بازگردیم.
برگزاری جشن ایجنت و مرزبان



تایپ : مسافر صفر
صدابردار: مسافر مجید
عکس: مسافر محسن
ثبت : مسافر مهدی
مسافران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
233