مرزبانی، همانند راه رفتن بر روی گدازههای آتش است؛ هم درد دارد و هم لذت تغییر. یکی از سختترین و در عین حال تاثیرگذارترین خدمتها، خدمت مرزبانی است. چرا که در این خدمت، با انسانهای دردمندی روبرو میشوید و در عین حال باید کنترلگر، مهربان و منظم باشید. شاید در ابتدا سخت به نظر برسد؛ اما وقتی خدمتتان به پایان میرسد، خودتان و دیگران شاهد تغییرات شما خواهید بود. گرههایی از زندگیتان باز خواهد شد که شاید سالها برای گشودن آنها تلاش میکردید.
من سه یا چهار ماه بعد از آغاز سفر اولم، وارد سفر ویلیاموایت شدم؛ این سفر را با مشارکت راهنمای خود همسفر زهره در جلسه خصوصی کارگاه آغاز کردم و با تشویق همسفر الهام، راهنمای خود به این سفر وارد شدم. پیش از آن، ترسهایی داشتم؛ از قضاوت دیگران، از اینکه نمیخواستم کسی بداند که من قلیان و سیگار مصرف میکنم. از این میترسیدم که آبروی من پیش راهنماها و سایر همسفران به خطر بیفتد؛ اما تصمیم گرفتم که از دست دادن به نیروهای منفی دست بردارم و به جای آن، به رشد و تغییر خود اهمیت دهم. پس از رهایی از نیکوتین و گذراندن دو ماه از این سفر، در انتخابات مرزبانی شرکت کردم و با اعتماد و محبت عزیزان، این افتخار را پیدا کردم که در خدمت مرزبانی قرار بگیرم.
قبل از شروع سفر ویلیاموایت، گاهی اوقات به شدت بیحوصله میشدم، طاقتم تمام میشد و گاهی اوقات دوست داشتم که همهچیز یک دکمه توقف داشت تا به من فرصتی میداد تا از جهان بیرون جدا شوم. در آن دوران، یا پرخاشگری میکردم، یا از درون احساس فشار میکردم و یا در مواقعی به یک نوع ناامیدی و بیارزشی در خود میرسیدم؛ اما پس از رهایی و در حین خدمت مرزبانی، متوجه شدم که دیگر از آن بیحوصلگیها خبری نیست. دیگر نیکوتین که عامل بیقراریهای درونی بود، از بین رفته و به جای آن، صبوری و آرامش جایگزین شده است. حتی زمانی که تازه واردها یا برخی همسفران سفر اول با رفتارهایی؛ چون تخریب یا حال بد به جمع وارد میشدند، من دیگر ناراحت نمیشدم. با مهربانی به آنها برخورد میکردم. این تغییرات برای من حیرتآور بود، چرا که قبل از سفر نیکوتین، هرگز نمیتوانستم چنین برخوردهایی را به آرامش و صبر تبدیل کنم.
یکی دیگر از تغییرات شگفتانگیز که در این سفر به دست آوردم، بهبود تمرکز من بود. تمرکز من در تمام امور زندگی، به ویژه در کارهای مرزبانی، به طور چشمگیری افزایش یافت. به عنوان مثال، آمار و بایگانیهای دورههای گذشته را طبق قوانین جدید مرتب میکردم، کاری که قبل از سفر نیکوتین حتی تصورش را هم نمیکردم، چون تمرکز برایم سخت و دشوار بود.
متد DST در کنگره۶۰ واقعاً بینظیر است و همانطور که بسیاری از ما شاهد هستیم، رهایی از نیکوتین تنها به رهایی از یک ماده مخدر فیزیکی ختم نمیشود، بلکه تأثیرات عمیقی بر روی ذهن و احساسات ما میگذارد. این سفر، انسانی جدید از من ساخت و به من کمک کرد تا ساختمان تخریب شده اندیشهها و باورهایم را نوسازی کنم.
من بسیار خوشحالم که ابتدا سفر نیکوتین را آغاز کردم و سپس خدمت مرزبانی را پذیرفتم، زیرا این دو همراستا با هم، به من کمک کردند تا با تعادل بیشتری آموزش ببینم و به دیگران کمترین آسیب را برسانم. این خدمت، مانند یک کارگاه عملی برای عقل است که دانایی را به دانایی موثر تبدیل میکند و به این ترتیب، توانستهام رفتارم را اصلاح کرده و دیگران را از ناراحتی و آزردگی دور نگه دارم.
یادش بخیر، برخی از رهجویان از من میپرسیدند که چرا اصلاً عصبانی نمیشوم و من با لبخندی به آنها پاسخ میدادم که این آرامش تنها به دلیل تعادل در سیستم ایکس است. این تعادل، هدیهای است که از سفر نیکوتین و خدمت مرزبانی دریافت کردهام.
نویسنده: مسافر نیکوتین همسفر الهه (نمایندگی شهرری)
رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر زهره ( نمایندگی شهرری)
ویرایش وارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفر زهرا (نمایندگی ایمان)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
86