جلسه چهاردهم از دوره نوزدهم از سری کارگاههای، آموزشی و عمومی، کنگره ۶۰، نمایندگی قیدار، با استادی دیدهبان محترم مسافر احمد، با نگهبانی مسافر مهدی و با دبیری مسافر قدرت، با دستور جلسه" وادی هفتم و تاثیر آن بر روی من" پنجشنبه ۲۰ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر، خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره۶۰ نمایندگی قیدار حضور دارم و خداوند را برای لحظهلحظه حضورم در کنگره شکرگزارم. عرض خداقوت خدمت تمام اعضای نمایندگی قیدار، مخصوصاً خدمتگزاران نمایندگی دارم که باعث پویایی و حرکت این شعبه شدهاند.
با خودم فکر میکردم که یک انسان برای یک آدم بد شدن و یا یک انسان مصرفکننده شدن، چقدر تلاش میکند. این نیست که امروز شروع کند، فردا میشود یک انسان بد، یا میشود یک مصرفکننده، یا میشود یک انسان بددهن و یا دزد...
وقتی به روزهای اول و شروع تخریبهای خودم فکر میکنم، میبینم چقدر من تلاش کردم و چقدر سختی کشیدم تا خودم را به یک مصرفکننده تبدیل کنم. در شروع زندگی مشترکم، روزانه، چندبار از شرق تا غرب تهران را میپیمودم، تا شرایط مصرف خودم را مهیا کنم. بیشتر کسان و خانواده من شرق تهران بودند و خانه خودم در غرب تهران بود. مدام این مسیر طولانی را در راه بودم. ساعتها همسفرم را پیش خانواده پدری میگذاشتم و به جمع دوستان میپیوستم و از حضور در جمع دوستانم هم کمال لذت را میبردم. شاید فقط برای خواب به خانه مراجعه می کردم و بقیه روز را در پی به اصطلاح خوشگذرانی و مصرف بودم. این رفتارها مرا تبدیل به یک مصرفکننده تمام عیار کرد. سالهای زیادی از عمرم گذشت، مبالغ زیادی را صرف خرید و مصرف مواد کردم و با دروغگویی و ناراستی خودمان را به یک مصرفکننده تبدیل کردیم. حالا جالب این است که ما بعد از گذشت این همه سال، خود را مصرفکننده قبول کرده بودیم، خیلیها هیچوقت خودشان را مصرفکننده نمیدانستند و این درد بزرگی است.
خداوند در کلامالله مجید میفرماید: در تمام هستی، هیچ موجودی از خود نور ندارد، مگر اینکه آن نور را، ما اعطا کرده باشیم. این نور تمثیل راه و تمثیل دانش است، تمثیل پیدا شدن و گشوده شدن یک راه است. وقتی این نور میرسد، بسیاری از موجودات از این نور بهره میبرند. بنابراین باید قدردان این نور باشند.

رمز درمان اعتیاد، که از روز اَلَست شروع شد، وجود داشت. در طول سالهایی که انسان زندگی کرده و مصرفکننده شده را فقط خداوند میداند و بس. یعنی آیا انسان، در طول حیاتهای قبلی هم مصرفکننده بوده، یا نه؟ اما از زمانی که شیطان، انسان را از این طرف رودخانه کشاند به آن طرف رودخانه و انسان نقض فرمان کرد و از گیاه ممنوعه استفاده کرد (اشاره به کتاب ادموند و هلیا) کار از آنجا شروع شد. دیگر کلیدی برای گشایش صندوقچه اعتیاد وجود نداشت و این کلید گم شد. اگر ما انسانها به حیاتهای قبلی خودمان اعتقاد داشته باشیم، متوجه میشویم که منشاّ اعتیاد من امروز و دیروز نیست. بلکه در زندگیهای قبلی باید جستجو کرد، چرا که حیات امروز ما دنباله حیاتهای قبلیست. کی مسئله اعتیاد ما کلیدخورده است، ما اطلاعی از آن نداریم. اگر عظمت مسیری که در این سالها گذراندهایم، درست دقت کنیم، قدر این صندلیها را خواهیم دانست.
وقتی انسان از یک مرحلهای به مرحله دیگر قدم میگذارد، ارتباطش با مراحل قبل قطع میگردد و چه خوب که قطع میشود. چرا که اگر مرحله قبلی را دوباره به او نشان دهند، توانایی دیدن نقصها و اشتباهات خود را نخواهد داشت. وقتی من به روزهای قبل از ورود به کنگره نگاه میکنم، واقعا از خودم شرمسار میشوم و خودم را شماتت میکنم که من چه آدم بدی بودم.آن شخص تخریبکننده من نبودم. آن انسان دروغگو من نبودم. واقعاً نمیتوانم با خودم ارتباط برقرار کنم. آن (من) کاملاً در غفلت و ناآگاهی بود. چقدر جهل داشت، چقدر منیت داشت. چقدر خودبین و خودرای و خودپسند بود! آیا میشود چنین آدمی را تحمل کرد؟ خیر.
همانگونه که ما باید گذشته را به گذشته بسپاریم، بایستی نیمنگاهی به گذشته داشته باشیم و درس بگیریم و صفت گذشته را تغییر دهیم. چرا که ما یک موجود ادامه دار هستیم. کلید این گاوصندوق درمان اعتیاد به روش دیاستی را بیابیم. البته نحوه بازکردن این گاو صندوق هم جای بحث دارد که با پتک بازش کنیم و یا با کلید؟ گاوصندوقی که با پتک بازشود، دیگر محتویاتش به درد نمیخورد و باید دور ریخته شود.
روشهای قبلی برای درمان اعتیاد و باز کردن این صندوقچه اینگونه بود و همه تلاش میکردند که با پتک این گاوصندوق را باز کنند. هیچ کس کلید در اختیار نداشت. وقتی به کسی مراجعه میکردیم، میگفت تو معتادی و نباید بکشی، تو سیگاری هستی و نباید بکشی؟ خب چگونه؟ چگونه من از فردا مواد نکشم، چه دارویی و چه راهی وجود دارد که جایگزین دردهای پس از ترک من شود. با پسته خوردن که سیگار من درمان نمیشود. با قطع کردن مصرف، مشکل مصرفکننده حل نمیشود. مشکل بسیار بزرگتر از این حرفهاست.
مشکل یک مصرف کننده، فقط مصرف مواد نیست. مشکلش از کار افتادن سیستم ایکس ومخدرهای درونی اوست. مشکل اصلی اون تغییر در بیان ژنهاست. تمام سیستمهای بدن از کار افتاده است و نیاز به بازتنظیم دارد و این کار بدون دارو و بدون روش نمیشود دوباره بازسازی کرد. ما با چهلهزار میلیون سلول سرکاریم. انسانها به این نکات هیچ توجهی نمیکنند. وقتی به تعداد مسافرین ویلیام و درمانشدههای یکسال قبل نگاه میکنیم، متوجه این غفلت میشویم. کسی که سیگار میشد و همزمان سفر اعتیاد هم میکند، بسان یک انسان خوابزده است و از یک انسان خواب زده چه انتظاری میتوان داشت. او درمان اعتیاد را به دست آورده، اما سیگار نمیگذارد سیستمهای درونی او درست شوند.
این از عنایتهای خداوند است که کلید این گاوصندوق بلاخره پیدا شد و به واسطه این کلید، گاو صندوق باز شد. در این گاوصندوق چیزهای باارزشی موجود است. از رهایی انسانها گرفته تا درمان سیگار، کاهش وزن و درمان بسیاری از بیماریهای نادر و پیداش دیسپ و اوتی هم موجود است. در آینده نزدیک چیزهای جالبی هم از این گاوصندوق بیرون خواهد آمد، که زندگی بشریت را تحت تاثیر خواهد گذاشت.

در این گاوصندوق برای هر مادهای و بسته به مصرف شخص، متد و راه وجود دارد و هر کدام با یک شیوه و یک میزان دارو درمان نمیشوند. کسی که مصرف گل و حشیش دارد، عوارضی که یک تریاکی دارد را تجربه نمیکند. بسته به عوارض هر شخص، مقدار معینی دارو وجود دارد. کنگره ۶۰ به تمام سوالات درمان اعتیاد پاسخ قطعی و منطقی داده است و هیچ کس نمیتواند این پاسخها را به بیراهه بکشاند. علم باید توان پاسخگویی به سوالات بیشمار آن موضوع بخصوص را باید داشته باشد و در حال حاضر این علم در کنگره و در زمینه اعتیاد و درمان اعتیاد وجود دارد. هیچ چیز پنهانی در کنگره وجود ندارد. وقتی میگوید سیگارت را درمان کن، چون میداند با مصرف سیگار اکسیژن خونت به شدت کاهش مییابد و وقتی اکسیژن به سلولها نرسد، مشکلات بیشماری ایجاد خواهد کرد و در نهایت باعث مرگ سلولها میگردد.
امیدوارم که قدر کنگره را بدانیم و در اعتلای کنگره از هیچ تلاشی فروگزار نباشیم. متشکرم که به حرفهای من توجه فرمودید.
تایپ: مسافر یداله، راهنمای لژیون دهم
درج و ارسال: مسافر ابوذر، رهجوی لژیون چهارم
ضبط صدا و عکس: مسافر علی، مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
90