English Version
This Site Is Available In English

گاهی بهترین اتفاق، فقط یک بار در خانه شما را می‌زند

گاهی بهترین اتفاق، فقط یک بار در خانه شما را می‌زند

به نام قدرت مطلق « الله »

دومین جلسه از دوره شصت و دوم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ در نمایندگی پرستار ویژه مسافران و همسفران با استادی:مرزبان محترم مسافر مجتبی، نگهبانی : مسافر محسن و دبیری: مسافر محمد مهدی با دستور جلسه « هفته ایجنت و مرزبان» در روز شنبه بیست و دوم شهریور ماه 1404 راس ساعت 17 برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مجتبی هستم، یک مسافر


قبل از هر چیز می‌خواستم از راهنمای سفر اولم، آقا محسن تشکر بکنم و بگویم که امروز که اینجا نشسته‌ام و حالم بسیار خوب است، به خاطر زحماتی است که ایشان برای من کشیده‌اند. همچنین از گروه مرزبانی سپاسگزارم که به بنده اجازه دادند امروز بر این صندلی بنشینم و این تجربه را داشته باشم؛ چرا که تمامی عزیزان می‌توانستند اینجا باشند، ولی این اجازه را به من دادند و بسیار بسیار از آن‌ها متشکرم.

هفته ایجنت و مرزبان را به تمام مرزبانان و ایجنت‌های گروه همسفران، ایجنت‌ها و مرزبانان گروه همسفران آقا، آقایان اشک زری، آقای صداقت، استاد امین حمله‌داری، آقای رضا صباحی عزیز، آقا حامد گرامی و محمد آقا تبریک عرض می‌کنم که همگی زحمت می‌کشند. این هفته، هفته این عزیزان است. همچنین سیزده‌مین دوره مرزبانی را به تمام مرزبانانی که در این ساختمان زحمت کشیدند تا من و شما امروز بتوانیم با آرامش روی این صندلی‌ها بنشینیم و برای رهایی خود تلاش کنیم، تبریک می‌گویم و این موفقیت را به افتخار همه آن‌ها می‌دانم.از زمانی که قرار شد بنده در اینجا به عنوان استاد حاضر شوم، بسیار فکر کردم که درباره چه موضوعی صحبت کنم. چون این هفته، هفته ایجنت و مرزبان است، می‌خواهم شادی و نشاط در این جلسه حاکم باشد و در عین حال، تعدادی از فعالیت‌های گروه مرزبانی را خدمتتان عرض کنم. یکی از بارزترین کارهایی که در زمان ایجنت محترم آقای حامد ادریسی، در مرزبانی آغاز کردیم و اکنون به نتیجه رسیده، به‌روزرسانی شعبه پرستار بوده است. زمانی که گروه مرزبانی دوره چهاردهم را تحویل گرفتیم، اینجا تنها یک کامپیوتر به همراه یک مانیتور برای سایت داشت، ولی الحمدالله امروز چهار کامپیوتر داریم: گروه پورتال برای خود یک کامپیوتر دارد، مرزبانی به صورت جداگانه، گروه صدور کارت به صورت جداگانه و سایت نیز به صورت مجزا، که همگی به‌روزرسانی و ارتقا یافته‌اند. تا جایی که در توانمان بود و اجازه داشتیم، آن‌ها را ارتقا دادیم و از همسفر آقا محمدرضا عزیز و آقا مهدی عزیز بسیار سپاسگزارم که تلاش کردند تا ما بتوانیم این کار را انجام دهیم. همچنین برای هفته مرزبان، اتاق مرزبان‌های خانم را نیز ایجاد کردیم و تلاش‌هایی در آنجا انجام دادیم که به موقع، ایجنت محترم خدمتتان ارائه خواهند داد.به حضورتان عرض کنم که هر انسانی دارای حس برتر است، فرقی نمی‌کند زن باشد یا مرد؛ همه چیزهای خوب را دوست دارند، همه کباب را دوست دارند، اما املت هم می‌خورند؛ همه ماشین مدل بالا را دوست دارند، اما پراید هم سوار می‌شوند. آن حس برتر در وجود تمام انسان‌ها وجود دارد. همه دوست دارند بهترین چیزها را پیدا کنند، اما گاهی آن بهترین چیز، فقط یک بار در خانه شما را می‌زند.

و یک بار می‌توانید از آن چیز خوب استفاده کنید. قبل از اینکه صحبت‌هایم را ادامه دهم، از همسفران تقاضا دارم که زود در مورد من قضاوت نکنند و اجازه دهند صحبت‌هایم تمام شود، سپس مورد قضاوت قرار بگیرم.

آقایان وقتی می‌خواهند ازدواج کنند، به دنبال بهترین همسر هستند، دوست دارند بهترین فرد را انتخاب کنند و ازدواج نمایند، اما نمی‌دانند که طرف مقابل نیز به دنبال بهترین گزینه است. یعنی وقتی یک مرد، بهترین زن را با بهترین مشخصات می‌خواهد، باید بداند که او نیز بهترین مرد را با بهترین ویژگی‌ها می‌خواهد و می‌خواهد بگوید که مرد من بهترین است و مانند او پیدا نمی‌شود.
یک کلیپ در اینستاگرام دیدم که به نظرم مناسب این جلسه بود، هم باعث نشاط جلسه می‌شود و هم می‌توانم در پایان، نتیجه‌ای که می‌خواهم را انشاالله بگیرم. در یک لایو، یک خانم روانشناس برای حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر خانم که نشسته بودند صحبت می‌کرد و به صحبت‌های ایشان گوش می‌دادند. ایشان گفتند: «شما خانم‌ها از آقایان چه می‌خواهید و دوست دارید مرد شما چگونه باشد؟» سپس ادامه دادند: در شهر فلوریدای آمریکا، روی یک ساختمان چند طبقه نوشته شده بود: «بهترین مرد در این ساختمان وجود دارد. هر خانم مجردی که تا به حال ازدواج نکرده، می‌تواند به این ساختمان بیاید و بهترین همسر را انتخاب کند.»
خانم‌ها با خود گفتند: «مگر بهترین مرد هم پیدا می‌شود؟» خلاصه، یکی از خانم‌ها تصمیم می‌گیرد وارد ساختمان شود. وقتی وارد می‌شود، مسئول پذیرش از او می‌پرسد: «چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟» او پاسخ می‌دهد: «می‌خواهم یک شوهر خوب برای خودم پیدا کنم.»
مسئول پذیرش می‌گوید: «ورود به این ساختمان دو شرط دارد که اگر بخواهید وارد شوید، باید این دو شرط را رعایت کنید.» آن خانم می‌پرسد: «اول بگویید هزینه‌اش چقدر است؟» و مسئول پذیرش پاسخ می‌دهد: «هزینه آن رایگان است.» خانم می‌گوید: «خدا را شکر، حالا باید چه کار کنم؟»
مسئول پذیرش می‌گوید: «آیا فکر کرده‌اید؟» و خانم پاسخ می‌دهد: «بله، تمام فکرهایم را کرده‌ام.»
مسئول پذیرش می‌گوید: «شرط اول این است که اگر کد ملی شما را وارد سیستم کنیم، دیگر نمی‌توانید برای بار دوم وارد ساختمان شوید. فقط یک بار اجازه دارید وارد شوید و بهترین شوهر را انتخاب کنید. شرط دوم این است که این ساختمان طبقات مختلف دارد و در هر طبقه، یک مرد با ویژگی‌های متفاوت حضور دارد. شما حدود یک و نیم دقیقه وقت دارید تا بهترین شوهر را انتخاب کنید. اگر انتخاب کردید، نمی‌توانید به طبقات دیگر بروید و اگر انتخاب نکردید، به طبقه بالاتر می‌روید. اما اگر به طبقه بالاتر رفتید، دیگر نمی‌توانید به طبقه قبلی بازگردید و درب طبقه قبلی بسته می‌شود.»
آن خانم می‌گوید: «قبول است» و وارد آسانسور می‌شود. وقتی وارد طبقه اول می‌شود، با نوشته‌ای مواجه می‌شود که می‌گوید: «ویژگی این آقا فقط شاغل بودن است.»
خانم با خودش فکر می‌کند: «این آقا فقط شاغل است؟ این همه آدم شاغل و کارمند و کارگر وجود دارد و همه شاغل هستند. کسی بیکار نیست.» سپس به طبقه دوم می‌رود.
در طبقه دوم، با این نوشته روبرو می‌شود: «شاغل و پولدار.»
خانم به فکر فرو می‌رود که: «بالاخره اگر شغل نداشته باشد، لااقل پولدار است.» اما بعد با خود فکر می‌کند: «شاید سن او بالا است یا مشکلات دیگری دارد.» و یک طبقه بالاتر می‌رود.
در این طبقه با این نوشته مواجه می‌شود: «شاغل، پولدار و بسیار خوش‌تیپ.»
با خود می‌گوید: «مگر ممکن است چنین مردی تا حالا بدون همسر مانده باشد؟» و بعد فکر می‌کند: «این آدم یا بسیار بداخلاق است یا مشکلات دیگری دارد.» و دوباره یک طبقه بالاتر می‌رود.
در طبقه‌ی بعد با این نوشته روبرو می‌شود: «شاغل، پولدار، خوش‌تیپ و بسیار خانواده‌دوست.»
در این طبقه، آن خانم در دوراهی می‌ماند که چه کار کند: برود یا نرود؟ اما دوباره با خود می‌گوید: «هر طبقه که بالاتر رفتم، یک ویژگی خوب اضافه شد. یک طبقه بالاتر می‌روم و می‌بینم چه می‌شود.»
در طبقه بعدی، پس از باز شدن درب آسانسور، با این نوشته مواجه می‌شود: «شرمنده خانم، باز هم بدون شوهر ماندی و باید برگردی پایین.»
پایین می‌آید و به مسئول پذیرش مراجعه می‌کند و می‌گوید: «امکان دارد کد ملی من را عوض کنید یا یک فرصت دیگر به من بدهید؟»
پذیرش پاسخ می‌دهد: «خیر، فقط یک بار اجازه داری که وارد این ساختمان شوی و در طبقات آن حضور پیدا کنی.»
البته آقای مهندس گفتند که از ضمیر «ما» استفاده نکنید، ولی اجازه دهید اینجا از ضمیر «ما» استفاده کنم. ما که روزی می‌خواستیم ازدواج کنیم. البته من نمی‌دانم شما خصوصیات کدام یک از این پنج طبقه را داشتید. من که هرچه فکر کردم، فقط خوش‌تیپی را داشتم — و با توجه به خنده‌ای که کردید، مشخص است که آن را هم نداشتم. هیچ‌کدام از این ویژگی‌ها را که نداشتیم، یک ضدارزش هم به نام اعتیاد داشتیم. بعضی از ما قبل از ازدواج و بعضی پس از ازدواج، به هر دلیلی — یکی برای کار و دیگری به هر دلیل دیگری — دچار مصرف مواد مخدر شدیم. پس از مدتی که از لذت مصرف مواد دور شدیم، سعی کردیم آن را ترک کنیم. چقدر زحمت کشیدیم تا مواد را ترک کنیم، اما نشد. چقدر به کمپ‌ها و مراکز مختلف رفتیم، تا اینکه به من اجازه دادندوارد کنگره ۶۰ بشوم. وقتی از این در وارد می‌شوید، می‌گویند بروید به قسمت راهنمای تازه‌واردین. پس از مشاوره، می‌گویند به سراغ راهنمای خود بروید و پس از دریافت نامه اول اوتی، به شما گفته می‌شود که هنگام مراجعه به کلینیک، پول کافی همراه خود داشته باشید تا بدون پول نمانید.اولین سوالی که آن رهجو از راهنمای خود می‌پرسد این است: «راهنمای تازه‌واردین به من گفت اینجا رایگان است؛ آیا واقعاً رایگان است؟»می‌گویند: «بله، برای کلیه افراد روی کره زمین، کنگره ۶۰ رایگان است. برای اولین بار، هرکس که مصرف‌کننده مواد مخدر است، به صورت رایگان درمان می‌شود؛با هر نوع مصرف، مذهب یا کشوری که از آن آمده است. برای اولین بار، به صورت رایگان درمان می‌شود. اما اگر خدای ناکرده به مشکل برخوردیم، جریمه می‌شویم. البته هزینه‌ای برای درمان پرداخت نمی‌کنیم، چرا که همانطور که آقای مهندس گفتند، هزینه درمان هر نفر بالای ۱۰۰ میلیون تومان است. فقط جریمه می‌شویم که مبلغ آن نیز زیاد نیست.»پس از آن، این آقا چهره‌اش در روز اول ورود به کنگره را فراموش میکند و پس از ۱۰ ماه، رها می‌شود و قید راهنما را می‌زند. مسافرها، همین‌که از پارک طالقانی یا ساختمان آکادمی رهایی خود را می‌گیرند، بسیاری از آنها دیگر به سراغ شعبه نمی‌روند. اما برخی می‌آیند و می‌مانند؛ می‌مانند تا خدمت کنند. شاید در روزهای اول فقط برادران لژیونی آنها را می‌شناختند، اما پس از مدتی، کل شعبه آنها را می‌شناسد.وقتی رها می‌شوی، فقط یک بار اجازه داری از سیستم کنگره ۶۰ استفاده کنی. حالا رها شده‌ای و خدمت می‌گیری و پس از آن، پله‌های خدمت را سپری می‌کنی و بعد از آن وارد انتخابات مرزبانی می‌شوی و افتخار پیدا می‌کنی که خدمتگزار این جماعت باشی و شال مرزبانی را به تو می‌دهند.

اما این شال، نسبت به شال‌های دیگر کنگره، دو تفاوت دارد:
تفاوت اول این که شال خدمت است و قدرت؛ بستگی دارد که چگونه به آن نگاه کنی. اگر شال خدمت را ببینی، همیشه حال خوبی داری و هیچ‌وقت حالت بد نمی‌شود، اما اگر بخواهی به دیده قدرت به آن نگاه کنی، حالت بد می‌شود.
و دوم این که این شال با شال‌های دیگر تفاوت دارد. با این پیش‌فرض که شما وارد کنگره ۶۰ می‌شوید و تا آخر عمرتان هم می‌توانید در کنگره حضور داشته باشید، می‌توانید دیده‌بان یا ایجنت بشوید؛ هرچه بخواهی می‌توانی بشوی. شاید دو بار، شاید سه بار، اما شال مرزبانی را فقط یک بار می‌توانیم تجربه کنیم. فقط یک بار به من مجتبی اجازه داده می‌شود که ۱۴ ماه خدمتگزار این عزیزان باشم. فقط یک بار می‌توانی افکاری را که داری در کنگره ۶۰ با کمک دوستانت اجرا کنی و دیگر اجازه نداری. به هر مقامی که برسی اگر بخواهی دوباره مرزبان بشوی می‌گویند: «نه، نمی‌شود.» کد ملی و شماره کارت شما را در سیستم وارد می‌کنند و می‌گویند: «نه، نمی‌توانید.»
از این که به صحبت‌های من توجه کردید، از شما سپاسگزارم.
 

تایپ و ویراست:مسافر محمد علی لژیون نهم

عکس و بارگزاری:مسافر مهدی لژیون دهم

وبلاگ نمایندگی پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .