چهاردهمین جلسه از دور هشتم سری کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ سیرجان، با دستور جلسه《وادی هفتم و تأثیر آن روی من》با استادی: راهنمای DST مسافر سیروس، نگهبانی: مسافر محمد، دبیری مسافر سعید، روز پنجشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۶/۱۶ رأس ساعت ۱۶ برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که گذر زمان را در این مکان مقدس تجربه میکنم. مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم برای روش DST، روشی که من و خانواده من را از اعتیاد نجات داد. همچنین تشکر میکنم از راهنماهای خودم و همه خدمتگزاران کنگره سیرجان.
دستور جلسه امروز وادی هفتم است. یک نگاه جمعی اگر داشته باشیم، در شش وادی گذشته، آقای مهندس نقشه راه را به ما نشان میدهد. این مسیر از ابتدای به ساکن از تفکر شروع میشود. چرا از تفکر؟ برای اینکه هر انسانی که وارد تاریکی میشود، درد و رنجی به او وارد شده است که بهواسطهی آن مجبور میشود تا با تفکر و جستجو راهی را پیدا کند. در نقشه راه، بعد از تفکر قرار است، بگردیم و یک راه عقلانی پیدا کنیم، راهی که قرار است عقل به من فرمان بدهد و منم در جایگاهی که هستم برای اجرا آن فرمان باید فرمانبردار باشم. حالا باید بگردیم و یک راه عقلانی پیدا کنیم تا عقل با نیروهای خودش راه درست را به من نشان دهد تا من انتخابش کنم. خودم به واسطه درد و رنج مصرف موادی که داشتم، گفتم دیگر نمیخوام مصرف کنم و شروع کردم به امتحان راههای متعدد و هر راهی را که میرفتم یا در ابتدای راه یا چند روز بعدش میفهمم اشتباه بود. بعد از سه یا چهار سال، از روزی که من تصمیم گرفتم مصرفکننده نباشم، راه کنگره به من نشان داده شد. اصلاً اینجوری نیست من امروز نیت کنم و فردا فرش قرمز جلو من بیندازند. در مسیر پیداکردن راه، بیشترین آسیب را افرادی میبینند که از قفلسازان مشورت میگیرند. قفلسازان یعنی من از یک نفر میپرسم که خود آن فرد یا تجربه ندارد یا اینکه مشورت اشتباه میدهد. اینگونه یک قفل میزند بر روی قفل قبلی و مشکلات من را چندبرابر میکند. یعنی من تا حالا تریاک میکشیدم، حالا میایم الکل درمانی کنم که مصرف من دوگانه میشود و یک قفل بر روی قفل قبلی میخورد که آقای مهندس میگوید وقتی با قفلسازان مشورت میکنی، دردت بیشتر میشود.
و دسته دوم کمخردان هستند که بدون اینکه فکر کنند، اقدام میکنند؛ یعنی من اصلاً فکر نمیکردم که آیا این راه درست هست یا نه؟ فقط چون دنبال راه بودم به هر ریسمانی چنگ میزدم و این کار من تاوان داشت. پیدا نکرد یا اشتباه رفتن راه تاوان دارد و من فکر میکنم اگر همین تاوانها نباشد، راه درست پیدا نمیشود؛ یعنی یکی باید مثل من باشد که راه اشتباه را بروم، جهت راه درست برای خودم یا دیگران روشن شود. آقای مهندس در سی دی سد خونی مغز میگوید: من تعجب میکنم چندین ساله که متخصصان میدانند سد خونی چه هست و چگونه کار میکند، اما در درمان اعتیاد از این استفاده نکردهاند. همیشه راه هست؛ اما یک نفر باید آن را پیدا کند و بهترین راه، راهی است که یک نفر تجربهاش کرده است و نتیجه مطلوب گرفته است و البته کوتاهترین راه بهترین راه نیست. جایگاه مهم نیست، در کنگره هم راهنماها راه را رفتهاند و مهم نیست در چه جایگاه اجتماعی هستند.
آنچه برداشت مینماییم؛ یعنی از این راه چه میخواهم به دست بیاورم؟ برای درمان اعتیاد اگر به کمپ بروم، دستاوردم چیست؟ اگر به کنگره بروم چه نتیجهای میگیرم؟ پس باید با تفکر راز و رمز بهترین راه را پیدا کنم تا دچار درد و رنج نشوم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، ممنون و متشکرم.

ویرایش و ارسال: مسافر سیروس
- تعداد بازدید از این مطلب :
17