در گذر از هزارتوی زندگی، گاه تاریکیها آنچنان بر جان مینشیند که گویی راهی به سوی روشنایی نیست؛ اما در این میان، گاه دستی از غیب، نوری از دل و راهی از حکمت میگشاید که نه تنها گمشدگان را به سوی خود میخواند؛ بلکه آنان را به راهنمایانی برای دیگران بدل میکند. ایجنت محترم، خانم مریم، شما از آن دست، نورانیانی هستید که هم، سفر خود را به رهایی رساندهاید و هم با گام نهادن در مسئولیتهای خطیر راهنمایی و ایجنتی، شعله امید را در دلهای بسیاری برافروختهاید. بسیار مفتخریم که در محضر شما هستیم تا به مناسبت هفته «ایجنت و مرزبان» از زبان پرگهرتان بشنویم و بیاموزیم.
ایجنت همسفر مریم و مسافرشان با بیش از ۱۷ سال تخریب انواع مواد مخدر وارد کنگره شدهاند، به روش DST، با داروی OT، به مدت ۱۱ ماه و ۲۰ روز سفر کردهاند؛ با آموزشهای راهنمای مسافرشان آقای علیرضایی و راهنمای خودشان خانم سهیلا سفر کردند، رشته ورزشی مسافرشان تیروکمان و باستانی، رشته ورزشی خودشان والیبال و در حال حاضر ۱۳ سال و ۸ ماه است که آزاد و رها هستند.
چه پیامی برای همسفران تازهوارد دارید؟ (به نظر شما مهمترین نکتهای که باید بدانند و رعایت کنند چه است؟)
همسفر تازهوارد مثل پرنده زخمی و خستهای میماند که وقتی وارد کنگره میشود سفری طولانی اما بینتیجه داشته؛ پس ناامیدی نیز همراه او است، اما هنگامی که وارد کنگره میشود باید بداند برای درمان خودش، برطرف کردن زخمهای وجودیش و دوباره ایستادنش تلاش کند و با امیدواری به مسیر ادامه بدهد تا به مقصد نهایی که رهایی است برسد.
سختترین بخش سفر اولتان چه بود؟ و شیرینترین خاطره یا موفقیتتان در آن دوره کدام است؟
سفر اول برای همه کسانی که وارد میشوند با فراز و نشیبهایی همراه است و برای من هم همینطور بوده؛ اما سختیها به امید شیرینی آینده گذشت و شیرینترین خاطره که هنوز هم برایم شیرین است؛ روز رهایی مسافرم بود که خداوند دوره جدید زندگیام را به من هدیه کرد.
چه چیزی شما را ترغیب کرد که بعد از سفر خودتان، راهنمای دیگران شوید؟
۱۰۰ درصد عشق بود، عشقی که وقتی وارد کنگره شدم از تکتک اعضاء دریافت میکردم. فردی که من را نمیشناخت؛ اما با دنیایی از محبت از من استقبال میکرد، راهنمایی که با گوش جان تلخیهای من را میشنید و راهنماییم میکرد و ... همه اینها شوق من در راه خدمت کردن را هر روز بیشتر میکرد.
به عنوان ایجنت، با چه چالشهای جدیدی روبهرو هستید که قبلاً به عنوان راهنما با آنها مواجه نبودید؟
هر جایگاهی آزمون و امتحان خودش را دارد؛ اما به نظرم باید همیشه عدالت، معرفت و عمل سالم را در کنگره سرلوحه کار خودمان کنیم. راهنما مسئولیتش پرورش رهجوها است و هدایت و حمایت خودش را نسبت به رهجوها دارد؛ اما ایجنت بودن نگاه بازتر و بزرگتری نسبت به مسائل شعبه دارد و باید ناظر باشد در عین حال اگر کم و کاستی باشد کمککننده باشد؛ همچنین حامی راهنماها و مرزبانان و اعضاء شعبه نیز باشد و در عین حال باید تلاش کند که با نظارت کامل تمامی قوانین به درستی اجرا شود؛ پس میبینیم کار راهنما با حدوداً ۲۰ نفر از اعضاء است؛ ولی ایجنت کارش با حدود ۳۰۰ نفر در یک شعبه است. پس هر کدام چالشهای خودش را دارد که باز هم در کنگره به نظر من نمیشود گفت چالش باید گفت آموزش خودش را دارد.

مهمترین درسی که از تمام این سالها در کنگره۶۰، چه در سفر خودتان و چه در خدمت به دیگران آموختهاید چیست؟
کنگره هر روزش درس دارد؛ اما من در کنگره خیلی از تاریکیهای وجودم را شناختم. اصلاً خدمت کردن در کنگره همین است، خودشناسی! هر چه، خودت را بشناسی و در جهت درست کردن و برطرف کردن مسائل خودت باشی دنیای درونت هر روز آبادتر میشود و این همان صور پنهان است و در راستای آن جهانی که در آن زندگی میکنی به آرامش و صلح میرسد.
چه توصیهای به کسانی که در حال خدمت هستند، دارید (مثلاً راهنماها، مرزبانان یا سایر خدمتگزاران)
در کنگره در هر جایگاهی که هستیم اثر خوب و یاد خوب از خودمان به جا بگذاریم. فقط و فقط یاد و خاطره خوب از ما میماند. باید تلاش کنیم در هر جایگاهی که قرار میگیریم؛ محبت، عشق و دوست داشتن را در هر لحظه به کار بگیریم.
تفاوت اصلی بین مسئولیتهای یک راهنما و یک ایجنت از نظر شما چیست؟
راهنما مسئولیت هدایت یک لژیون را بر عهده دارد و تلاش میکند در جایگاه خودش رهجوها را گوش فرمان و برای کنگره بسازد؛ اما ایجنت مسئولیت تکتک اعضاء را به عهده دارد و باید نظارهگر یک شعبه باشد و اگر جایی نیاز به حمایت بود تلاش کند. یک ایجنت مثل یک بزرگتر در شعبه است که باید حواسش به همه افراد (کوچک و بزرگ) شعبه باشد و نقش یک حامی را دارد که اعضاء درکنارش باید با خاطری آسوده به فعالیت خودشان ادامه بدهند.
در پایان اگر مطلبی هست بفرمایید.
ممنونم از شما و از تمامی عزیزان در قسمت سایت که همیشه تلاش میکنید تا ما بتوانیم از مطالب استفاده کنیم. از آقای مهندس بزرگوار و خانواده محترمشان هم سپاسگزارم که امروز اگر حال خوبی دارم، مدیون گذشت و فداکاری این عزیزان هستم.
گویند که راه حقیقت، از دل آدمی میگذرد و به دست دیگری نمایان میشود. شما این حقیقت را در گامبهگام زندگی و خدمت خود در کنگره۶۰، به زیبایی نشان دادهاید. سپاسگزاریم که وقت ارزشمند خود را به ما اختصاص دادید.
مصاحبهکننده: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر شهزاد رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دوازدهم)
طراح سؤال، ویرایش و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
65