«ازعشق چه بگویم که عشق به ظاهر سوختن است؛ اما نه برای خاکسترشدن؛ بلکه برای تبدیلشدن به نور برای رسیدن، برای فهمیدن، برای زیستن و برای عشق ورزیدن. گاهی عشق؛ یعنی پای برهنه روی گداختههای آتش راهرفتن؛ ولی وقتی در وادی عشق قرار گرفتی آتشهای گداخته را به سان گلبرگهای نرم و لطیف در زیر پای خودت احساس خواهی کرد و از هیچ غول و زنجیری پروایی در سر نخواهی داشت؛ زیرا تو در اثر قدرت عشق، سوزندگی آتش را به گونهای دیگر احساس خواهی کرد و آن را به جان خریداری و این شعبده معمار بزرگ عشق است.»
به مناسبت هفته ایجنت و مرزبانی تصمیم گرفتیم مصاحبهای با مرزبان همسفر نرگس انجام دهیم. شما عزیزان را به خواندن آن دعوت مینماییم.
همسفر نرگس به همراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی تریاک و الکل مسافرشان وارد کنگره شدند به مدت 10ماه و 13 روز با روش DST و داروی درمان شربت OT و راهنمایی مسافر عباس و همسفر لیلا سفر کردند. ورزش ایشان در کنگره ایروبیک و مسافرشان فوتسال است و در حال حاضر مدت 4 سال 3 ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستند. همسفر نرگس تاکنون در جایگاه خدمتی دبیری و نگهبانی، سرداری، دنوری و اکنون هم مرزبان همسفران شعبه بیهقی سبزوار هستند.
لطفاً برای همسفرانی که از وظایف مرزبانی اطلاعی ندارند بفرمایید؟ و مرزبانی به چه معناست؟
واژه مرزبانی به این معنی است که ما از مرزها حفاظت میکنیم و قوانین ابلاغ شده را در شعبه اجرایی میکنیم و آنها را به اعضای کنگره انتقال میدهیم تا یک شعبه منظمی داشته باشیم و اعضای کنگره بتوانند به بهترین شکل ممکن سفر کنند و آموزش کافی را دریافت کنند. ما مرزبانها وظایف زیادی داریم. وظایفی که بر عهده من است به این صورت است که من مرزبان مالی هستم، وظیفه من جمعآوری مبلغ سبد جلسات کارگاه خصوصی است که تمام اینها را در زونکن مخصوصی مینویسیم و آخرماه با تأیید و امضاء ایجنت عکس آن را برای تهران میفرستیم و کار بسیار حساس و دقیقی است. اگر تازهواردی جذب شده باشد باید ثبت کنیم. اگر کسی به رهایی رفته و وارد سفر دوم شدند تمام اینها باید در دفاتر ثبت شود. اگر بخواهم ریز به ریز کارهایم را توضیح دهم صحبتهایم بسیار طولانی میشود.
از حس و حالتان هنگام دریافت شال مرزبانی برایمان بگویید؟
حس و حال بسیار عجیبی داشتم و بسیار خوشحال بودم و هرگز در زندگیام اینقدر اعتمادبهنفس نداشتم؛ ولی آن لحظه احساس کردم که میتوانم یک فرد مفیدی در کنگره باشم و سنگینی شال را روی شانههایم احساس کردم و همانجا به خودم قول دادم که همیشه در راستای اهداف کنگره کوشا باشم و سعی کنم به بهترین شکل ممکن خدمت کنم.
خدمت در جایگاه مرزبانی چه تأثیری بر روی زندگی و خصوصیات اخلاقی شما گذاشته است؟
قطعاً تأثیر بسیار زیادی داشته است، وقتی که مرزبان شدم سعی کردم که خیلی از رفتارها و کارهای ضدارزشی را انجام ندهم و یا اگر گاهی هم خواستم رفتار یا خطایی انجام دهم، همان لحظه به خودم میآمدم و میگفتم در شأن تو نیست که این کارها را انجام دهی، اکنون شما مرزبان هستید و باید سنجیدهتر و بهتر از قبل عمل کنید. من قبل از خدمت مرزبانی یکسری نقطه ضعفهایی داشتم مثلاً اعتمادبهنفس پایینی داشتم و اینکه نمیتوانستم حرف خودم را بدون رودربایستی بزنم و همیشه از این نقطه ضعف خودم عذاب میکشیدم؛ اما این خدمت باعث شد بتوانم اعتمادبهنفس پیدا کنم، حرف خودم را بزنم و راحتتر در جمع صحبت کنم. خدمت مرزبانی برای من چالشهای زیادی داشت و از هر کدام از آنها آموزش جداگانهای گرفتم. یاد گرفتم که در کنگره اگر خدمتی میگیرم به معنای پایان مشکلات من نیست؛ بلکه تازه یاد میگیرم که چگونه با آنها روبرو شوم و روش حلکردن آنها را ذره ذره فرا میگیرم و فهمیدم دید من نسبت به خیلی از مسائل وسیعتر میشود.

آیا در طول دوره مرزبانی اتفاقی برای شما افتاده که شما را تحت تأثیر خود قرار دهد؟
بله؛ اتفاقات تلخ و شیرین زیادی برایم پیش آمده است؛ ولی اتفاقی که روی من تأثیر گذاشت این بود که برای اولین بار از پهلوان راضیه دعوت کرده بودیم به شعبه ما تشریف بیاورند و ایشان هم قبول کردند. وقتی در لژیون سردار شروع به صحبت کردند در پایان صحبتهایشان جملهای گفتند که اگر میخواهید در جشن گلریزان شرکت کنید، همیشه مبلغی کمک کنید که جیبتان آن را احساس کند؛ یعنی بالاتر از توان مالی شما باشد و قدر آن خدمت را بدانید. این جمله من را به فکر واداشت که امسال چگونه میتوانم ذرهای از کمکهای کنگره را جبران کنم؛ بنابراین تصمیم گرفتم که دنور شوم و خدا را شکر توانستم تعهد خودم را پرداخت کنم و خدا را بابت انجام این عمل عظیم شکر میکنم و از مسافرم هم که در این مسیر مرا همراهی کرد، سپاسگزاری میکنم.
شما مرزبانان از اعضای خدمتگزار و همسفران چه انتظاری دارید؟
ما انتظار داریم که اعضای کنگره همیشه به حرمت کنگره توجه کنند، حرمت را به خوبی اجرایی کنند به قوانین احترام بگذارند و سعی کنند وارد حاشیهها نشوند و همیشه دنبال آموزشگرفتن باشند و به کسانی که خدمتگزار هستند و شال دارند احترام بگذارند. اگر ما قوانین را به همسفران اعلام میکنیم از ما ناراحت نشوند؛ چون این وظیفه ماست که آنها را به شما بگوییم و اجرایی کنیم تا با همکاری همدیگر بتوانیم شعبه موفقی را بسازیم.
با توجه به اینکه شما طعم مزه دنورشدن را چشیدهاید، کمی درباره این مورد و دلیل انجام آن برای ما توضیح دهید؟
من به این دلیل تصمیم گرفتم دنور شوم؛ چون این آرامشی را که در حال حاضر دارم از جمله سلامتی مسافرم و حال خوب زندگیمان و هر آنچه تا آخر عمر بهدست میآورم، مدیون کنگره و آموزشهای آن هستم. من اینجا یاد گرفتهام هر کاری که انجام دهم، باز هم بدهکار کنگره هستم. مطمئناً انسانهایی قبلاً این عمل نیک را انجام دادهاند که ما توانستیم به رهایی برسیم و این حالخوب را دریافت کنیم و اکنون نوبت ماست که هر خدمتی که میتوانیم انجام دهیم. من این را با تمام وجود احساس کردهام هر کار و خدمتی را که انجام دادهام صد برابر حالخوب آن را دریافت کردهام. جمله زیبایی است که همیشه در ذهن من است و اگر این جمله در تفکر ما باشد میتوانیم بهترین کارها را بکنیم و با دل و جان ببخشیم: «دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بخورند.»
این پیام را برای ما تفسیر کنید «با یافتن هر کلید به جهانی قدم میگذارید که خود دارای کلیدهای دیگر است و شما یافتن و بازنمودن دربها را میآموزید؟»
برداشت من از این پیام این است که ما همیشه در کنگره در حال دریافت آموزش هستیم و با کاربردیکردن این آموزشها میتوانیم گرهای از زندگی خود را باز کنیم و هرچه در این مسیر جلوتر میرویم آگاهتر میشویم، مخصوصاً با خدمتگرفتن کلید تازهای دریافت میکنیم که میتوانیم قفلهای درونی خود را باز کنیم. من هر چقدر جلوتر میروم به این پیمیبرم که چیزی نمیدانم و باید آموزش ببینم و هنوز راه طولانی در پیش دارم و پلهها را باید یکییکی طی کنم تا از درون خود آگاه شوم و جهانبینی یا همان علمزندگیکردن را فرابگیرم؛ اما اگر یک لحظه احساس کنیم که همه چیز را بلدیم آن لحظه پایان آموزشگرفتن ماست و در همان نقطهای که هستیم متوقف میشویم؛ یعنی دچار منیت میشویم؛ پس ما باید خیلی حواسمان باشد که بتوانیم از ضدارزشیها دوری کنیم و همیشه به دنبال آموزشگرفتن باشیم و از حاشیهها دوری کنیم تا از گردونه کنگره به بیرون پرتاب نشویم.
در آخر برای همسفرانی که بعد شما میخواهند در جایگاه مرزبانی خدمت کنند چه توصیه و پیشنهادی دارید؟
ابتدا برای آنها آرزوی موفقیت دارم. امیدوارم در این راه ثابتقدم باشند و همیشه سعی کنند بر پایه عشق و محبت خدمت کنند، عادل و صبور باشند، مخصوصاً رازدار خوبی باشند و در این مسیر دچار منیت نشوند، سعی کنند تمام قوانین را به درستی و بین همه رعایت کنند تا بتوانند برکات این خدمت را در زندگیشان احساس کنند.
و کلام آخر را بفرمایید؟
از خداوند سپاسگزارم که به من توفیق خدمت مرزبانی را داد و امیدوارم توانسته باشم در این مدت به خوبی خدمت کرده باشم. از ایجنت همسفر اعظم و مرزبان همسفر اشرف سپاسگزارم که در این مدت کنار من بودند و از آنها آموزشهای زیادی دریافت کردم.
از مرزبان همسفر نرگس سپاسگزاریم که وقت ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتند، زندگی پر از خیر و برکتی را برایتان آرزو میکنیم.
مصاحبهکننده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
طراح سوالات: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون دوم)
عکاس: همسفر مهلا رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی بیهقی سبزوار
- تعداد بازدید از این مطلب :
41