سومین جلسه از دور پنجم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سیرجان؛ با دستور جلسه؛ "وادی هفتم؛ و تاثیر آن روی من" با استادی: مسافر ناصر، نگهبانی: مسافر علی، دبیری: مسافر اصغر در روز سهشنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۶/۱۸ راس ساعت ۱۷ برگزار میگردد
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ناصر هستم مسافر. تنها پیوند محبت ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت. از نگهبان جلسه سپاسگزارم که استادی جلسه را به من واگذار نمود که خدمت کنم. ممنون خدای مهربان هستم که این سالهای انتهای عمرم که احساس میکنم در سرازیری قرار گرفتهام، با کنگره آشنا شدم که بتوانم به درمان برسم. همچنین تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان که تلاش و همت کردند که این بستر مقدس را فراهم کردند که من و امثال من به این مکان بیاییم و درمان شویم. همچنین از راهنمای خوبم علی آقا و تمام خدمتگزاران نمایندگی سیرجان تشکر میکنم.
دوستان وادی هفتم این موضوع را مطرح میکند که رمز و راز حقیقت در دو چیز است؛ یکی پیداکردن راه و دیگری آنچه برداشت میکنید. من زمانی که وارد این مکان شدم و برای اولینبار اعلام سفر کردم یک نیرویی در درون به من میگفت که راه درست همین است. این همان راهی است که میتوان به درمان رسید و چرا که راههای متعددی را رفته بودم و هیچوقت هم به نتیجه نرسیده بودم. بسیار افرادی بودند که همگی اذعان داشتند، باوجوداینکه مثلاً پنج سال است که مصرف نمیکنند؛ ولی حال خوبی ندارند؛ اما زمانی که به این مکان آمدم و آن سرخوشی و شادابی را در افراد متفاوت دیدم، مرا به زمان قبل از مصرف برد و برایم غیرقابلباور بود که یک مصرفکننده در حال درمان چگونه میتواند اینچنین حال خوبی داشته باشد، واقعاً در باورم نمیگنجید.
به همین دلیل بود که این مکان را با جانودل پذیرفتم و اگر در طول روز شرایط بدی داشتم؛ بهمحض اینکه وارد کنگره میشدم حالم آنقدر خوب میشد که فراموش میکردم که چه مشکلاتی داشتم. کمکم دانستم باید آموزش ببینم، چرا که اینجا مسیرش یک مسیر الگویی و آموزشی است. هر بار که میدیدم، چگونه همه خدمت میکنند و بدون هیچ غروری دستشوییها را نظافت میکنند، با خود گفتم که من هم باید خدمت کنم و خدمتکردن اولین قدم برای حال خوب بود. معتقد بودم باید آن غرور نهفته در درون شکسته شود که راه آموزش باز و هموار شود. زیرا زمانی بود که من حتی یک استکان را هم در منزل مادرم بر نمیداشتم و یا به من اجازه این کارهای کوچک را نمیدادند و همین امر باعث شده بود، یک منیت و یک غرور در وجود من رشد کند و فکر میکردم که من نباید هیچگاه این کارها را انجام بدهم. با خدمتکردن، کمکم این منیت و غرور در من شکسته شد و خیلی چیزها را یاد گرفتم که همین باعث شد تا حالم روزبهروز، بهتر و بهتر شود و این حال خوب را مدیون همین کنگره و دوستان خود در این مکان هستم و بهجرئت قسم میخورم که راه خوب و درست همین است.
بسیاری افراد، راههای مختلف درمان را امتحان کردند و هیچوقت به نتیجه نرسیدند، درصورتیکه بسیار بااراده بودند. آنها راه درست و صحیح را انتخاب نکرده بودند و راه غلط را در پیش گرفته بودند. من هم فکر میکنم که باتوجهبه شرایط کنگره ما میتوانیم یک معرف و یک الگوی خوب برای معرفی کنگره باشیم که بتوانیم این مسیر درست را به همه بیماران مصرفکننده نشان دهیم و نیازی به تبلیغات آنچنانی ندارد. درضمن زمانی هم که وارد کنگره میشوید فقط به فکر خودتان باشید و گوشبهفرمان راهنمای خود و با اعتماد کامل به راهنما و اعتمادبهنفس بالای خود چرا که اگر گوشبهفرمان نباشیم از مسیر اصلی خارج شده و مسیر را گم میکنیم. انشاءالله که بتوانیم به یکدیگر کمک کنیم تا این سفر را بهسلامتی به پایان برسانیم. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

ویرایش و ارسال: مسافر سیروس
- تعداد بازدید از این مطلب :
26