جلسه هشتم از دوره سیوششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰؛ نمایندگی امین قم، با استادی راهنما محترم مسافر عبدالرضا، نگهبانی مسافر محمداسماعیل و دبیری مسافر احمدعلی، با دستور جلسه "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" و در ادامه "تولد اولین سال رهایی مسافر حمید" پنجشنبه 20 شهریور ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عبدالرضا هستم یک مسافر؛
از گروه مرزبانی، دبیر جلسه، نگهبان و کسانیکه نوشتارها را خواندند تشکر میکنم. خداوند را سپاسگزارم که به من توفیق داد تا در کنار شما دوستان، در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز "وادی هفتم و تاثیر آن روی من" میباشد؛
جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است؛ در بخش اول چند جملهای از تجربه و نظر خودم راجع به وادی هفتم صحبت کنم. من قبل از ورود به کنگره60 درگیر مصرف موادمخدر، سیگار و عوارض این دو بودم.
برای قطع مصرف و رسیدن به آرامش راههای زیادی را امتحان کردم، خیلی از روشها و افراد ادعای درمان داشتند، اما نتیجه کاملا برخلاف وعده اولیه بود. در بدو ورود به کنگره60 با خود گفتم اگر قرار باشد کنگره60 هم من را به مواد یا داروی جدیدی وابسته کند، از آنجا خارج میشوم. نکتهای که از همان ابتدا توجه من را جلب کرد ادعای بسیار محکم کنگره60 در درمان اعتیاد بود، همین امر باعث شد تصمیم بگیرم که 10 الی 12 ماه طبق روش کنگره60 پیش بروم تا ببینم این ادعا چقدر صحت دارد. پس از گذشت چند ماه و آشنایی بیشتر من با مسیر متوجه شدم که درمان اعتیاد حقیقتی میباشد که توسط آقای مهندس دژاکام کشف شده است.
در این مسیر هر چه پیش میرویم با بهبودی و احساس محبت، بیشتر و بیشتر جذب کنگره60 میشویم. پس از پایان دوره درمانم اصلا برایم قابل باور نبود که یک روز بیدار شوم و به چیزی وابسته نباشم، یا به تعبیر دیگر؛ روزی را ببینم که نیازی به مواد مخدر نداشته باشم و خماری هم حس نکنم. بعد از درمان اعتیادم به این ایمان رسیدم که درمان اعتیاد به غیر از مسیر کنگره60 امکان ندارد. من با قدم گذاشتن در مسیرهای دیگر به مصرف قرص B2، متادون و قرصهای اعصاب هم دچار شدم، اما چون جواب نمیگرفتم خیلی سریع مصرف آنها را قطع میکردم و سراغ موادمخدر مصرفی خودم میرفتم. کم ندیدم افراد دیگری را که روشهای دیگری نظیر سقوط آزاد، تعویض خون و سایر متدها را امتحان کردند و به هیچ نتیجهای نرسیدند.
در کنگره60 هم تا زمانی که روند درمان و سفر اول تا انتها طی نشود، هیچ حاصلی در پی نخواهد داشت. آشنایی با وادیها من را به این درک رساند که آقای مهندس دژاکام درمان اعتیاد و روش DST را کشف کردهاند و در این زمینه کاری از من برنمیآید. مسیر درمان اعتیاد کشف و راه باز شده است و حضور من در اینجا فقط برداشت من از این مسیر است و من را به حال خوش بیشتری میرساند. برداشتها هم در کنگره بسیار زیاد است، به همین دلیل است که افراد مختلفی با گذشتن از وقت و مال خود در کنگره60 تبدیل به خدمتگذار میشوند. خدمتگذاران کنگره60 هیچ حقوق و یا نفع مالی از خدمت خود ندارند و هر چه هست سراسر عشق و محبت است.
بخش دوم دستورجلسه امروز تولد اولین سال رهایی مسافر حمید میباشد؛
در مورد حمید هم این مسئله صادق است. روز اولی که وارد لژیون شد از حال و روز خوبی برخوردار نبود و بسیار بهم ریخته بود. سرشار از منیت، ترس و ناامیدی بود ولی در ادامه سفرش تمام کارهای لازم یک سفراولی را به نحو احسن انجام داد. از گذشته، آموزشهای کنگره60 و تمام مسیر سفر اولش برداشتهای خوب و درستی داشت، از مهر و محبتهای دریافتی در کنگره60 از آقای مهندس و سفر اولیهای حاضر در کنگره60 به این برداشت رسید که باید بماند و خدمتگذار شود، تمام اینها به همان عشق و محبتی برمیگردد که در مسیر برداشت میشود. اوج این عشق و محبت را میتوان در جایگاه ایجنت و مرزبانان دید که 14 ماه بدون هیچ چشمداشتی، تحت هر شرایطی باید قبل و بعد از تمام اعضا در شعبه حضور پیدا کنند. یکی از مهمترین آموزشهای کنگره60 به ما شکرگزاری بود، شکرگزاری از تمام کسانی که به هر نحو به ما خدمت کردهاند. این بر همه ما واجب است به هر شکلی که میتوانیم چه به صورت زبانی، عملی و یا به صورت دلنوشته و پاکت از آنها قدردانی کنیم. فراموش نکنیم که نور و انرژی این کار به زندگی خودمان بازخواهد گشت.
ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.

پیام تولد: «اگر خواستی بنویسی محکم بنویس و بدان در درون خودت، هر قدر که باشد میتوانی با سخاوت بیشتر بر قلم فرمان برانی و چون قلمت، از تو فرمان میگیرد.»

اعلام سفر: سلام دوستان حمید هستم یک مسافر؛ آخرین آنتیایکس شیره خوراکی، درمان به روش DST با داروی اوتی، ورزش در کنگره والیبال، مدت 10ماه و 28روز به راهنمایی آقا عبدالرضا سفر کردم، الان هم مدت یکسال و 2ماه است که آزاد و رها هستم.

آرزوی مسافر: خواهر من بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرد به همین خاطر آرزو میکنم روش درمان سرطان آقای مهندس دژاکام مورد پذیرش مجامع پزشکی قرار بگیرد.
آرزوی همسفر: از خدا میخواهم آقای مهندس دژاکام به تمام آرزوهایشان برسند و کنگره60 جهانی بشود.

مشارکت مسافر حمید؛
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان، همچنین ایجنت و مرزبانان محترم، راهنمای خوبم تشکر و قدردانی میکنم که این همه زحمت میکشند تا امثال من به رهایی و حال خوش برسند و از همسفرم که همیشه در سختیهای زندگی همراهم بوده بسیار سپاسگزار هستم. همچنین از راهنمای همسفرم تشکر میکنم که برای حال خوب همسفرم خیلی تلاش کردند. من قبل از اینکه به کنگره وصل شوم به قدری در تاریکی و منجلاب اعتیاد فرو رفته بودم که از احوالات خانوادهام بیخبر مانده بودم، چون تمام افکارم مشغول به تهیه و مصرف مواد بود. فرصتی برای فکر کردن به فرزندانم هم نداشتم. همین چند وقت پیش که برای جشن تکلیف پسرم به مدرسه رفته بودم، از همسفرم پرسیدم که واقعاً اصلاً حواسم نبود که پسرمان چقدر بزرگ شده است.
این پنج شش سال آخر قبل از کنگره، مریضیهای من هی بیشتر میشدند، مثلاً معده درد من خیلی زیاد شده بود و هرچه دکتر میرفتم و انواع قرصها را مصرف میکردم، هیچ تأثیری روی درد معده من نداشت، حتی به دکتر هم مشکل مصرف موادم را میگفتم و میپرسیدم که آیا درد معده من بخاطر خوردن موادمخدر نیست؟ دکتر هم میگفت نه ربطی به آن ندارد! چون همسفرم از مصرف من اطلاع نداشت، از اول کلاً خوراکی مصرف میکردم. این اواخر هم که دچار میگرن شده بودم، درد معده را میتوانستم کمی تحمل کنم، اما میگرنم که عود میکرد اصلاً قابل تحمل نبود و حداقل 2روز کامل از کار و زندگی میافتادم. دکترها هم فقط انواع و اقسام قرصها را برایم تجویز میکردند که آن قرصها نیز تأثیری خاصی روی من نداشت تا آزمایش چکاب کلی که دادم متوجه شدم که اوره و فشارخونم به حد بحرانی رسیده و اوضاع معدهام نیز فاجعه است.
واقعاً دیگر از زندگی سیر شده بودم و نمیدانستم چه کار کنم، تمام زندگیام شده بود دکتر و دارو خوردن. تا اینکه از طریق سایت با کنگره60 آشنا شدم. حدوداً 2هفته قبلش نیز به همسفرم گفته بودم که من موادمخدر مصرف میکنم. وقتی به کنگره آمدهام مانند پیرمردها کلی قرص و دارو مصرف میکردم، اما راهنمایم گفت که: تو فقط فرمانبردار باش و وظایفت را در کنگره به درستی انجام بده همه چیز درست میشود. در اوایل چون خیلی منیت داشتم خیلی برایم سخت بود که سیدی بنویسم و با قوانین هماهنگ بشوم ولی چون همسفرم با من میآمد، با دلگرمی دادن باعث شد که در این مسیر بمانم، بعد از چهار پنج ماه که دوباره آزمایش دادم به صورت باورنکردنی اکثر بیماریهای من بهبود پیدا کرده بود و خدا رو شکر دیگر نیازی به داروها نداشتم. این حال خوشی که امروز دارم را اول مدیون جناب مهندس و راهنمای خودم هستم و بعد همسفرم که در تمام سختیهای زندگیام همراه من بود.
ممنون که به صحبتهای من توجه کردید.
.jpg)
سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر
در ابتدا خدا را شکر میکنم که در این مکان مقدس هستم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من در اینجا حضور داشته باشم تا درست زندگی کردن را بیاموزم.
از ایجنت و مرزبانان محترم تشکر میکنم و این هفته را به این عزیزان تبریک میگویم. از راهنمای تازهواردان و راهنمای عزیزم خانم مریم تشکر میکنم که همیشه الگوی محبت و صبر و استقامت برایم بودهاند و امیدوارم همیشه موفق باشند. از راهنمای مسافرم آقا عبدالرضا تشکر میکنم که سلامتی و حال خوش مسافرم را مدیون ایشان هستم.
اولین سال رهایی مسافرم را به ایشان تبریک میگویم و امیدوارم در ادامه راه سربلند و پیروز باشند.
در واقع من قبلا از مسافرم اطلاعی نداشتم و چون ظاهرش اصلا نشان نمیداد من شکرگزار خداوند بودم ولی اخلاق عصبی داشت و من در اواخر قبل از کنگره خیلی به این رفتارش شک میکردم و روز به روز رفتارش بدتر میشد تا اینکه یک روز خودش همه چیز را برایم گفت . البته کنگره را از طریق سایت پیدا کرده بود و به کنگره۶۰ آمد و بخوبی سفر کرد که با ادامه سفر اخلاق و رفتارش خیلی تغییر کرد و حتی بیماری هایش هم خوب شد که همه اینها معجزات کنگره۶۰ است. البته خود من هم با گذشت زمان و ادامه سفر استرس هایم خیلی بهتر شد و همه اینها را مدیون کنگره۶۰ هستم. و پیام من برای تمام سفر اولی ها این است که با خواست قوی ادامه دهند و گوش به فرمان راهنماها باشند.
از همه عزیزان که در جشن ما شرکت نمودند تشکر میکنم و سپاسگزارم.
.jpg)
مشارکت راهنمای همسفر:
سلام دوستان مریم هستم راهنمای همسفر
این تولدها نماد و نشانه کسانی هستند که در مسیر آموزشهای کنگره60 از تاریکیها عبور کرده و به مرحله تغییر، تبدیل و ترخیص میرسند و قدم به حریم امن آرامش و دانایی کنگره60 میگذارند. به نوبه خودم این تولد را به آقاحمید و راهنمای محترمشان آقا عبدالرضا و همسفرشان خانم زهرا تبریک عرض میکنم. خانم زهرا از مرداد ماه سال 1402 وارد لژیون هفتم شدند و با فرمانبرداری خوبی که داشتند توانستند خیلی زود به آرامش برسند و این آرامش را به مسافرشان هم هدیه کنند و تعادل خوبی در زندگی خودشان رقم بزنند. بیان این نکته خالی از لطف نیست که تخریب در میان همسفرها به مراتب بیشتر از مسافران است. چرا که مسافر به علت تأثیر حاصل از مصرف موادمخدر درک درستی از تخریبی که به وجود آورده بود ندارد. فکر میکنم به همین خاطر همسفر به نسبت مسافر بیشتر به جایگاه خدمتی نیاز دارد. زمانی که یک مسافر به یک جایگاه خدمتی میرسد همسفرش بسیار احساس آرامش پیدا میکند زیرا زمانی که قبلاً صرف مصرف موادمخدر میشد، اکنون صرف خدمت میشود.
.jpg)
تایپ: مسافر محمد لژیون نهم و مسافر امیر لژیون دوم و مسافر حسن لژیون دوم
عکاس: مسافر مسلم لژیون سوم
بارگزار: مرزبان خبری مسافر صادق
تنظیم توسط گروه وبلاگ نمایندگی امین قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
423