مبحثی که در این سیدی آقای مهندس راجعبه آن صحبت میکنند مربوط به ۱۳۷۴/۰۵/۱۱ است. ایشان میگویند: در کلیه کارهای خویش به دقت عمل کنید که جای اشتباه برای شما نباید باشد؛ زیرا با عمل خودآگاه واقف میباشید. موضوع این است که بعضیها قدیم میگفتند انسان حیوان ناطق است یا انسان را با حیوان مقایسه میکنند و بعضیها میگویند: انسان از نسل میمون است. اینها و شاید از نظر ظاهر حیوانی که به ما نزدیک است که هست، میمون باشد و اگر دقت کنیم میمون اعضاء بدنش شبیه انسان است و زیاد تفاوتی ندارد، یک ذره انگشتانش متفاوت است که آن هم بهخاطر این است که به درختان آویزان شود و بتواند حرکت کند؛ ولی بهطور کلی انسان با حیوان خیلی تفاوت دارد و به این چیزهای کوچک نیست. پلهاش خیلی عظیم است. اینطور نیست که انسانها مثل حیوان یا گوسفند باشند؛ صور پنهان انسان خیلی پیچیده است. البته پیچیده نیست؛ چون ما نمیدانیم، میگوییم پیچیده است. هنوز به صور پنهان انسان مطلع نشدند.
بعضیها میگویند انسان فقط جسم خالی است. میمیرد و تمام میشود. بعضیها میگویند انسان دارای روح و جسم نیست. آنها هم فقط میگویند روح و جسم یکی است؛ در صورتی که روح یک چیز دیگر است. در بدن انسان نفس چیز دیگر است، جان چیز دیگر است. در قرآن داریم که ۲ ملک با انسان هستند. خيال نکنید که فرشته چیز بالداری است که بال میزند، فرشته یک موجودی است عین انسان، هیچ فرقی نمیکند. فرشته هم میتواند مذکر باشد و هم میتواند مؤنث باشد. وقتی روی انسان میآییم انسان خیلی تقسیمبندی میشود. انسان مخلوق بسیار بالایی است. دانش و آگاهی که انسان دارد و به آن دسترسی دارد اصلاً در تفکر و تصور هیچ موجودی نیست. شما هیچ موجودی نمیبینید که لباس بپوشد فقط انسان است که پوشش دارد و لباس میپوشد. فرقهای دیگر انسان، ابزارسازی انسان، کشف مجهولات و قوانین فیزیک است. انسان خیلی گسترده و خیلی حساب شده است و یک ساختار بسیار منظم و حساب شدهای دارد و باید مراحلی طی کند تا به آن دانش و آن آگاهی لازم برسد.
فرامین الهی هم برای آرامش، آسایش و خوشبختی انساناند برای درد، رنج و بدبختی انسان نیستند. سادهترین قوانین، قوانین الهی است که برای جامعه گذاشته شدهاند و اگر آنها را مراعات کنیم جامعه خوشبخت است؛ چون از نظر اخلاقی ممکن است مثلاً کاری که اخلاق میتواند انجام دهد دهها هزار نیروی نظامی نمیتوانند انجام دهند. تاثیری که میتواند یک اعتقاد و ایمان درست در یک جامعه داشته باشند؛ شاید قویترین نیروهای نظامی، پلیس و قاضی نتواند انجام بدهد؛ پس آنها برای آسایش و آرامش انسان است پس آنها را سطحی نگیریم. بعضی اوقات ما یکسری تعصبات داریم، تعصباتی داریم که سر و ته ندارد؛ اصلاً برای انسان فرقی ندارد. مثلاً به هم دیگر نمیگوییم سلام، نمیگوییم درود، بگوییم چه فرقی میکند؟ چه تأثیری دارد؟ آن بنیان فهم، ادراک و آگاهی انسان است که ساختارها را میسازد. آن تفکر، رفتار و کردار انسان است. یک انسان برای اجتماع چقدر مفید و مؤثر است؟ آیا بودنش اثر دارد یا ندارد؟ بعضی انسانها هستند که بودنشان يا نبودنشان هیچ تأثیری در سیستم نمیگذارد.
بعضی انسانها هستند که بودنشان روی سیستم تخریب ایجاد میکند. بعضی انسانها بودنشان و وجودشان خیر است، برکت، خوبی و کمک به انسانها است. اینها با هم متفاوت است، اینها را نباید سطحی بررسی کنیم؛ باید با عمق باشد و مطالب را ظاهری نگیریم. دقت بیشتری به خرج بدهیم و بیشتر حساب بکنیم. هیچ مرگی برای انسان وجود ندارد، انسان بقای کامل دارد. مرگ سفری از این جهان به جهان دیگر است. وقتی به جهان دیگر میرود به صورت بخار و گاز است و باید هر کاری که میخواهیم انجام دهیم به دقت انجام دهیم؛ حتی یک قورمهسبزی بخواهیم بپزیم باید با دقت این قرمهسبزی را بپزیم. در کلیه کارهای خویش با دقت عمل کنیم. وقتی با دقت عمل کنیم که جایی اشتباه نباشد، وقتی سریع انجام میدهیم اشتباه میکنیم.
یک سفر اولی باید کارهایش را با دقت عمل کند، با دقت OT خود را مصرف کند، سر ساعت مصرف کند، آن را جای مطمئنی بگزار، درب شیشه را شل نبندد که وقتی دستش به آن خورد همهاش بریزد روی زمین، باید لباس میپوشد مرتب باشد، حتی با یک نفر صحبت میکنیم باید در صحبت کردنمان دقت کنيم، وقتی میخواهیم از خانه خارج شویم دقت کنیم ببینیم سویچ و موبایلمان را برداشتهایم، غذا خام و یا نیمه پخته قابل خوردن نیست! دقت کنید سه چیز مورد نیاز است: پولم کم است، کدام را باید اول بخرم؟ کدام اولویت دارد؟ کدام برای من مهمتر است؟ ما الله را مظهر و سنبل فرمان تمام نیروهای مثبت در نظر بگیریم. حتی در یک شعبه، در یک لژیون، وقتی یک رهجو تمام کارهایش را با دقت انجام میدهد. مورد لطف راهنما قرار میگیرد. انسان هم همینطور است، وقتی انسان در صراط مستقیم باشد کارهایش را درست و با دقت انجام بدهد، از افعال منفی دور باشد.
آدمهایی هستند که فقط حرف میبرند و حرف میآورند، پشت سر دیگران بدگویی میکنند و خیلی کارهای منفیگرایی میکنند و اینها تیشه به ریشه خودشان میزنند. تمام این انسانهایی که کارهای ضدارزش انجام میدهند و بین انسانها نفاق میاندازند و بد گویی میکنند اینها خودشان ضربه میخورند. هم انسانها دیگر آنها را دوست ندارند، هم از چشم خداوند خواهند افتاد. دقت در کارها خیلی مهم است. وقتی مورد لطف خداوند قرار بگیری مثل کتاب ادموند و هلیا اگر افتاده بر زمین را ما بلندش کنیم؛ باید تفکر او را از او پس بگیریم. اگر کسی زمین میخورد ما زیر بغلش را بگیریم و بلندش کنیم هر دفعه بلند شدن از زمین را یاد نمیگیرند؛ باید بلند شدن از زمین را یاد بگیرد؛ مثل این میماند که مادر در خانه تمام مسائل ریاضی و فیزیک بچه را حل کند، از این بچه چه چیزی در میآید؟ به کجا میرسد؟
ما در کنگره کاملاً باز گذاشتهایم. این نیست که بخواهیم همهاش ما جلویش را بگیریم و بلندش کنیم و بگوییم این جوری نکن؛ نه ما از این حرفها نداریم. جنگل دیدهاید که بچه گرگها و بچه شیرها باید شکار یاد بگیرند، شکار یاد نگیرند از گرسنگی میمیرند. به همین خاطر مردانی که خیلی بزرگ هستند چقدر رنجها کشیدند و از چه تاریکیها و ظلمتها باید خودشان را بالا بکشند و از ظلمت خارج شوند؛ اگر بخواهیم بچهها را تربیت کنیم کاری کنیم بچهها روی پای خودشان بایستند. باید بگذاریم یکسری کارها را خودش انجام دهد؛ مثلاً بچه خورد زمین خودش بلند شود تا از زمین بلند شدن را یاد بگیرد. بعضی اوقات بعضی از کارهای ما و محبتهای ما محبت درست نیست. دلسوزی بیموردی است که اثرات منفی دارد. هر موقع هر کدام از ما زمین خوردیم؛ اگر توانستیم بلند شویم؛ یعنی وظایفتان را درست انجام دادهای.
به حرکتها میتوانی شکل و جان بدهیم و جلویش را بگیریم. اگر افتادهای بر زمین را ما بلندش کنیم؛ تفکر او را از او میگیریم. انسان موقعی که کارهاش را مرتب انجام داد میتواند با بالهای باز و با دقت به همه چیز نگاه کند؛ اگر با بالهای باز نگاه نکند ایجاد بحران و ایجاد هزاران مشکل میشود. ما به تفکراتمان شکل و جان میدهیم. چطور ما به تفکراتمان شکل و جان میدهیم؟ ما با آن چیزهایی که در ذهنمان مصور میکنیم میتوانیم به عمل در بیاوریم و به واقعیت برسانیم. افکار و اندیشهات این است که خودت را درمان کنی. وقتی وارد سیستم میشوی شکل و جان میدهی، کارها را انجام میدهی و به درمان میرسی. به فکرت جان دادهای پس اول از همه برای ما یک فکر است در افکار ماست و ما هستیم که به افکارمان شکل و جان میدهیم. پس انسان با تفکری که دارد یکی از وظایفش این است که میتواند به تفکراتش و به خواستههایش شکل و جان بدهد.
این مسئله از فکر، عقل و احساس دور است که عقبگرد کنید؛ اگر همه این کارها را انجام بدهی از فکر و عقل دور بشوی و به نقطه اول برسی. اگر درمان شدی، کارهایت همه درست باشد و از فکر عقل دور باشد به نقطه اول برگشت کنی. مسؤلیت به معنای وظیفه و در هر وظیفه احکامی وجود دارد این احکام با عملهای دقیق و منظم حلقه فیزیکی یا زندگی با جسم آغاز میشود که خود شرایط آن را میدانید. مسئولیت به معنای وظیفه است. وقتی که مسئولیت یک نفر نظافت کردن است، وظیفهاش این است. کسی هم که شهردار است مسئولیت شهرداری شهردار بودن است. وقتی کسی راهنما میشود، مسئولیتش راهنمایی است؛ پس مسئول یعنی کسی که وظیفهای دارد،؛ حالا میخواهد این مسؤلیت مجانی باشد، میخواهد با حقوق باشد این مهم نیست، مهم این است که وظیفهاش است.
اگر جایی کار میکنیم و حقوق ما کم است نمیتوانیم کار خودمان را خراب کنیم. کار ما ارزش ماست، هنر ماست، سابقه ما و شخصیت ماست میتوانیم درخواست کنیم حقوق ما اضافه شود یا میتوانیم استعفا بدهیم و از آنجا با خوبی و مهربانی برویم؛ ولی نمیتوانیم کارشکنی بکنیم؛ این به ضرر ماست در هر پست و مقامی که هستیم کم کاری کردن به ضرر فرد است؛ پس هر کس در هر جایگاهی مسؤل شده است دیگر وظیفهاش است و طلبکار نیست. مسؤلیت یعنی وظیفه و در هر وظیفه احکامی وجود دارد. وقتی این کار وظیفه شما است. یکسری بایدها و نبایدها دارد؛ یکسری حکم دارد و باید حکمها را اجرا کنید. اگر آن احکام را اجرا نکنی درست نیست. در هر کاری احکام وجود دارد که این احکام با عملهای دقیق و منظم حلقه فیزیکی یا زندگی با جسم آغاز میشود. انسان هم یکسری وظایف دارد؛ وقتی بخواهد وظایفش را انجام دهد باید یکسری احکام را هم انجام دهد. منظور از احکام چیزهایی است که هم از نظر دین و هم از نظر خرد جهانی با هم برابر باشند.
«وَیلُ للمُکَذِبین» «وای بر دروغ گویان»؛ دروغ گویان در تمام جوامع بد هستند. وای بر کم فروشان! و خیلی چیزهای دیگر که همه با هم برابری دارند. اینها با زندگی زمینی شروع میشود و باید ۴ حلقه را بگذرانیم: ۱- حلقه طفولیت ۲- حلقه جوانی که در بیخبری و غروریم ۳- حلقه میانسالی که میآید کامل میشود و بعضیها در حلقه سوم میمانند. پول و زمین جمع میکنند و درحال جمع کردن اسباببازیهای خودشان هستند. باید به کلیه وظایف خود رسیدگی کامل بنماییم تا برای شروع مرحله بعدی مرحله قبلی را کاملاً داشته باشد. مانند کندهکاری برسر انسان آموزنده است. میآید زمین که مهد آموزش است تا آموزش بگیرد و این ۴ روز زندگی که سر این کلاه بگذارد، جیب آن را بزند، جیب این را بزند و از این حرفها به آنجا ببرد، راست یا دروغ به هم ببافد، بقیه را زیر پای خودش له کند، دیگران را فدا کند و با راست و دروغ خودش را بالا بکشد قطعاً به اعماق جهنم سقوط خواهد کرد.
جهنم هم در این دنیا و هم در آن دنیا است و هم جاری است. کسی که در سختی، رنج و پریشانی است در کجا قرار دارد؟ وقتی مرحله بالا میرود باید مرحله قبلی داشته باشد و شما وظایف دنیا را انجام ندهید و بخواهی به معنویات بپردازید؛ باید مرحله قبلی را داشته باشید. مثل کندهکاری روی سنگ و شما که مسائل دنیوی خودت را حل نکردهاید و مشکل دارید چطور میتوانید به مسائل معنوی بپردازید. شما باید کار دنیا را کاملاً انجام دهید. هر قسمتی هستید باید وظیفهات را انجام دهی، درست است که کل زمین مثل یک تن واحده است. هر کدام از ما در یک قسمتی کاری به عهدهمان است. مثل تمام سلولهایی که در بدن انسان است. هر سلولی یک وظیفهای دارد و کاملاً باید انجام دهد و ما هر کدام وظیفهای داریم که باید به انجام برسانیم، بدون اینکه کار دنیوی را تکمیل نکنیم، فکر نکنیم، اندیشه نکنیم و مؤفق نباشیم نمیتوانیم به مسائل دیگر بپردازیم.
برداشت من این است که باید در کارهای خودمان دقت کنیم، وظایفمان را درست انجام بدهیم و آن چیزهایی که در فکرمان است و برنامه آینده ما است به آن جان بدهیم؛ یعنی به مرحله عمل برسانیم. مسؤلیت هم یعنی وظیفه و هر وظیفه یک احکامی دارد و باید احکام را در نظر بگیریم.
منبع: سیدی وظیفه
نویسنده: همسفر محبوبه.(م) رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا.(م) رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
41