آقای مهندس در سیدی «تغییر» میفرمایند: همهچیز در حرکت است و هیچچیز ثابت نیست، در مسیر زندگی باید تغییراتی در ما به وجود آید و بدون تغییر کردن هیچچیزی در زندگیمان رخ نمیدهد، تبدیلی انجام نگرفته و درنهایت ترخیص نداریم. تغییرات باید در جهت مثبت، عملی و درونی باشند. اگر فردی بخواهد اعتیاد را کنار بگذارد باید تغییر کند و اشخاصی که بیماریهای مختلفی دارند؛ اگر تغییر کنند بیماری آنها عوض میشود. گندمی که کاشته میشود ذرهذره رشد کرده و با تغییرات به خوشههای گندم تبدیل میشود؛ اگر دچار مشکل هستیم تا تغییر پیدا نکنیم مشکلاتمان حل نمیشود و دعا زمانی کارساز است که حرکتی صورت گیرد، با نشستن در جای خود و حرکت نکردن دعا اثر نداشته و مشکلی حل نمیشود. سیستم هستی بهگونهای بنا شده است که باید خوبی و بدی در کنار هم باشند، هم شکست باشد و پیروزی، زندگی بدون فراز و نشیب اصلاً معنا ندارد و اگر روزی فرابرسد که همهچیز داشته باشیم و چیزی برایمان کم نباشد باید از این جهان برویم؛ زیرا دیگر کاری نمیماند که انجام بدهیم.
آقای مهندس در این سیدی شعری از «مولانا» میآورند و به تفسیر آن میپردازند:
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
درویش فریدون شد همکیسه قارون شد
همکاسه سلطان شد تا باد چنین بادا
فرعون بدان سختی باآنهمه بدبختی
نک موسی عمران شد تا باد چنین بادا
از اسلم شیطانی، شد نفس تو ربانی
ابلیس مسلمان شد تا باد چنین بادا
قهرش همه رحمت شد زهرش همه شربت شد
ابرش شکرافشان شد تا باد چنین بادا
خاموش که سرمستم بر بست کسی دستم
اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا
تمام سختیها روزی از بین میروند و کفر به ایمان تبدیل میشود؛ اگر کسی مصرفکننده مواد شد نمیگوییم ازدسترفته؛ بلکه اکنون برای گرفتن انرژی و مرحله بعد بهخوابرفته است. هیچکس تا ابد در جهنم نیست و هر وقت اراده کند میتواند با تغییر به انسان دیگری تبدیل شود. انسانی که از نفس اماره خویش روزی پریشان میشود باز هم میتواند شهر وجودی خویش را احیاء کرده و نفس شیطانی را به نفس رحمانی تبدیل کند. راهنمایان کنگره۶۰ که روزی مصرفکننده بودند و باعث آزار و اذیت افراد خانوادهشان میشدند، اکنون راهنمای یک انسان هستند و غمخوارهای برای آنها شدهاند. گاهی اوقات خداوند خشم دروغین خود را به انسان نشان میدهد و بلاهایی سر او میآورد؛ ولی باز همین خداوند است که او را نجات میدهد. راهنما نیز گاهی با رهجو قهر کرده و ظاهراً به او خشم میگیرد؛ اما خشم او رحمت است. نهایت شب برطرف میشود و صبح میآید، تاریکیها و سیاهیها ابدی نیستند؛ زیرا در حال چرخش هستند، گدایان ثروتمند شده و این چرخشها ادامه دارد. باید نفس اماره را پشت سر گذاشت و به نفس لوامه رسید. در جهان هستی چیزی خارج از معجزه وجود ندارد و نظم سیستم هستی نشاندهنده فرمانی است که از طرف یک قدرت حکم شده اوست که آن را میچرخاند و برنامهریزی میکند، درختان و برگ آنها را با امواج اتصال به هم متصل میسازد و همه تسبیح او را گفته و در جهت فرمانی که به آنها داده شده کارشان را انجام میدهند. پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است، با همهچیزی که داریم دچار نابودی و مرگ میشویم و اطلاعاتمان از بین نمیرود و باز داستان دیگری شروع میشود.
برداشت من از این سیدی این است که هیچچیز در حالت سکون نیست، همهچیز تغییر میکند؛ اگر امروز مشکلی دارم با تغییر و حرکت میتوانم آن را پشت سر بگذارم؛ اگر فردی مثبتاندیش و مفید باشم باید مراقب باشم؛ زیرا همهچیز در حال تغییر است و ممکن است روزی من هم تغییر کرده و منفی بشوم. نباید از صراط مستقیم جدا شوم و راهی که هماکنون به واسطه مکان مقدسی به نام کنگره۶۰ برایم نمایان شده و من را به سعادت و خوشبختی میرساند، روزی برایم نامرئی شود. باید بدانم گرسنه طالب داشتن است؛ اگر با تمام وجودم خواستهای را داشته باشم و برای رسیدن به آن تلاش کنم حتماً آن را به دست خواهم آورد. زمان بسیار مهم است و با حرکت میتوانم خودم را تغییر و به انسانی دیگر تبدیل بشوم و در نهایت ترخیص انجام شود تا وقتی که وارد بعد دیگر شدم بتوانم از اندوختههای خود استفاده کنم.
نویسنده: مرزبان دنور همسفر محبوبه
ویراستاری: رابط خبری همسفر فرشته (ر) رهجوی دنور راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی پهلوان راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سیرجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
51