در دنیایی که امروز ما در آن زندگی میکنیم، همه چیز چهرههای گوناگون و متعددی دارد. مثلاً یکی پیدا میشود و میگوید دنیا فقط جبرگرا است؛ یعنی همه چیز بر مبنای جبر بوده و دیگری میگوید بر مبنای اختیار، توهم، پزشکی، روحی، روانی و ... است. نظریه شیخ شهابالدین سهروردی در کتاب حکمت اشراق این بود که مکتب براساس نور تابش شکل گرفته و بر اهمیت کشف و شهود در شناخت حقایق تاکید دارد و میگوید همه چیز از نور تشکیل شده است. در مقابل حکمت اشراقیون، حکمت مشائی بود که براساس فلسفه ارسطو شکل گرفت.
ارسطو معتقد بود همه چیز براساس دیدن، قابل بحث، بررسی و استدلال است که ابنسينا، ابونصر فراهانی، فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی از طرفداران او بودند. اشراق با مشائی در تبادل قرار گرفت؛ در صورتی که هر دو طرف راست میگویند؛ چون هر کدام از یک زاویه نگاه میکنند و مکتبها مکمل یکدیگرند. در مسئله اعتیاد هم همینگونه است که یک گروه با کارهای معنوی، قلم و روحانیت میخواهند درمان کنند و گروه دیگر با پزشکی، روانشناسی، دارو و ... درمان میکنند. همه اینها به تنهایی قادر به انجام درمان نیستند و نباید در مقابل هم قرار داده شوند؛ بلکه باید در کنار هم قرار بگیرند.
برای رسیدن به جهان اشراق یا بهشت برین و جهانهای مثبت ما باید بتوانیم مسئله فردی و مادیات را حل کنیم؛ اگر در یک حوض، آب لجن و کثیف باشد و در حوض دیگری آب تمیز از چشمههای روان سیراب شود، آیا با هم یکی هستند؟ خیر! انسانها هم حکم این حوض را دارند و حوض لجن همانند افکار و اندیشه منفی، اضطراب و استرس، دروغ، غیبت و ضد ارزشها است و حوض لجن فقط به فکر منافع خود و خانواده خودش است. حوض زلال و پاک به سمت ارزشها حرکت و به همه انسانها خیرخواهی میکند؛ حتی اگر کسی به آنها بدی کند. حال تفکر نمائیم که ما حوض لجن هستیم یا حوض زلال و پاک؟ برای رسیدن به آرامش باید در زمان حال زندگی کنیم.
فرمان الهی صادر شده و ما باید برای رسیدن به نتیجه مطلوب، تابع قوانین الهی شویم و هر کاری که حق بود انجام بدهیم؛ چون جاودانه و پایدار است و آنچه ناحق است عاقبت به جز راه گم گردیدگان نخواهیم بود. با اعتقاد تسلیم مسیر الهی شویم و آنچه آموزش گرفتهایم را به دیگران بیاموزیم. کسانی که فهمیده و برگزیده باشند از هیچ کمکی دریغ نمیکنند؛ زیرا میدانند که ما مالک چیزی جز عشق و محبت نیستیم. انسانهای حماقتگر خیال میکنند که خانه، ماشین، پول، زمین، طلا و ... همیشه جاودانه هستند و باور نمیکنند که همه اینها چند صباحی دست ما است. زمانیکه از این بُعد خارج میشویم، همه چیز از ما ساقط میشود؛ پس هیچ چیز متعلق به ما نیست.
انسانهایی که با گذشت و صبوری، انفاق میکنند از بزرگی و فهم آنها است. انسان اگر موضوع فهم و حماقت، دانایی و نادانی را بفهمد، میداند که اینها همه مهرههایی برای انفاق و زکات هستند. انفاق کردن باعث سود انسان میشود، زندگی ادامه دارد و با مرگ تمام نمیشود؛ اگر درست کار خودتان را انجام بدهید، نیروی الهی در مسیر به شما کمک میکند. انفاق شامل مسائل مالی، حرف خوب، لبخند، کمک و ... است؛ اگر انسان در زندگی با غم بزرگ روبهرو شد، نتیجهاش میتواند او را به 2 درجه پایینترین یا بالاترین مقام الهی سوق دهد. غم باعث شکوفایی انسان است، غم بزرگ میتواند رحمت یا لعنت خداوند باشد و این موضوع بستگی به ما دارد که چه استفادهای از آن میکنیم.
من غلام آن رند عافیت سوزم
که در گدا صفتی کیمیاگری دارد
مهم نیست که چه چیزی باعث این غم بزرگ شده، مهم این است که ما چگونه و چقدر از پستترین جایگاه صعود میکنیم. ما میتوانیم با فاصله گرفتن از تفکرات منفی دیدمان را نسبت به قضیه عوض کنیم تا نور به ما برسد و بتوانیم از تاریکیها عبور کنیم. در این سیدی گفته میشود به تقدیر کاری نداشته باشیم و روی خواست خودمان کار کنیم. در خصوص خصلتهای ذاتی حرکت کنیم و در صدد پالایش خودمان باشیم تا نیروهای منفی از ما دور شوند. در این دنیا هیچ چیزی متعلق به ما نیست و جهان مثل کاروانسرا است که انسان چند صباحی در آن زیست میکند و بعد میرود.
منبع: سیدی هیچی
نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
55