سلام و عرض ادب خدمت راهنما همسفر لیلی، بسیار خوشحالیم که در شعبه چرمهین حضور دارید، لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان لیلی هستم یک همسفر: مسافر من با ۲۰ سال تخریب با کنگره آشنا شد. آخرین آنتیایکس مصرفی مسافرم شیره و متادون بود، مدت ۱۰ ماه و ۲۱ روز به راهنمای محترم آقای ریاحی و راهنمای خودم خانم محبوبه سفر کردیم. ورزش مسافرم شنا و والیبال، ورزش خودم ایروبیک و دارت، اکنون به مدت ۷ سال و ۱۰ روز است که آزاد و رها هستیم. در ادامه وارد لژیون وایت شدند به راهنمایی آقای سعید محسن و یکسال رهایی دارند.

چگونه با کنگره۶۰ آشنا شدید و چه چیز باعث جذب و ماندگاری شما در این سالها در کنگره شدهاست؟
مسافر من از طریق یکی از دوستان خود به کنگره آمدند و با هم تصمیم گرفتند که برای یکبار که شده این مکان را تجربه کنند. بعد از گذشت ۲ ماه مسافرمن مجذوب این روش درمان و جو کنگره شد و دوره درمانی بسیار خوبی را پشت سر گذاشتند؛ البته من همراه ایشان نبودم. اواخر سفر زمانیکه دیدم تغییرات بسیاری دارند، به حال خوبی دست پیدا کردند، خندههایی از ته دل دارند و به زندگی با دید مثبت نگاه میکردند، بسیار برای من جالب شد و این شد که در اواخر سفر من به عنوان همسفر ایشان، وارد کنگره شدم.
وادی هفتم چه تاثیری در زندگی و روند حرکت شما تا به این لحظه داشته است؟
اگر بخواهم خود را قبل و بعد از ورود به کنگره بسنجم، به نظر خودم تغییرات اخلاقی و رفتاری بسیاری داشتهام؛ اما تأثیری که وادی هفتم روی من داشت، این بود که نه گفتن را بسیار خوب به من یاد داد؛ زیرا زمانیکه قرار است تصمیمی بگیرم یا پاسخی بدهم، مطمئن هستم حرف من راهی را پیش پای من باز میکند که امکان دارد من را به جاهایی که دوست ندارم و حاشیهها برساند؛ به همین دلیل زمانیکه قرار است کاری را انجام بدهم یا تصمیمی را بگیرم حتماً قبل از آن خوب به مسیر راه و انتخاب خود فکر میکنم، بعد اقدام میکنم و قطعاً درس بزرگ دیگری که از این وادی گرفتم این است که زمانیکه قرار است برای حل مشکلاتم کاری بکنم، اصلاً عجله نمیکنم و با حوصله، وقت گذاشتن و تفکر سعی میکنم بهترین و درستترین راه را انتخاب کنم.
تأثیرگذارترین رفتاری که توانست انگیزهای برای رسیدن به جایگاه راهنمایی در شما بشود، چه بوده است؟
تأثیرگذارترین رفتاری که توانست انگیزهای برای رسیدن به جایگاه راهنمایی برای من باشد، رفتار و کنش راهنمای خودم خانم محبوبه بود؛ زیرا میدیدم که ایشان صادقانه، بدون هیچ توقعی و با تمام وجود برای رهجوهای خود وقت میگذارد، انرژی صرف میکند و برای رسیدن به حال خوب آنها کمک میکند. این بسیار برای من جالب بود و کنجکاو بودم که آیا ایشان حقوقی میگیرند؟ بعد که متوجه شدم چنین چیزی نیست، بیشتر شگفتزده شدم. زمانیکه تمام این خصلتهای خوب را در ایشان میدیدم و حالم خوب شد، این برای من انگیزهای شد تا همینطورکه من از طریق راهنما و جو کنگره حس و حال بسیار خوبی گرفتم، شاید یک روزی بتوانم باعث و دلیل خوب شدن حال دیگران شوم.

در جایگاه راهنمایی چه واکنش و رفتارهایی در رهجویانتان، شما را به چالش کشیده و به این باور رسیدهاید که این گره، همان گره وجودی خود شما بوده است؟
زمانیکه رهجوها رفتاری دارند، مشکلی را سؤال میکنند یا برخورد خاصی دارند، گاهاً میبینم این مشکلی که رهجو در لژیون دارد، من در گذشته دقیقاً با همین مورد دستوپنجه نرم میکردم و شاید آن را به خوبی پشت سر گذاشتهام. اگر سختی هم در مورد آن مسئله کشیدم، دقیقاً به خاطر میآورم، میتوانم بسیار مسلط به آن رهجو امیدواری بدهم که بله، برطرف میشود و گاهی هم نه، همزمان با رهجو گرهی از گرههای من باز میشود. وجود خودم را درون رهجوی مقابلم میبینم و متوجه میشوم این جایگاه راهنمایی، جایگاهی سراسر آموزش برای من است، قرار است من در این قسمت بیشتر بیاموزم و در کنار آموزشهایم، آزمون و امتحان هم بدهم؛ یعنی درعین آموزش دادن و آموزش گرفتن، خداوند قرار است از من آزمون بگیرد و من را محک بزند که ببینم آیا این اطلاعاتی که دارم برای خود عملی کردهام و میتوانم از پس آن بر بیایم یا نه.
چگونه یک راهنما میتواند عدالت را به رهجوی خود بیاموزد؟
بسیاری از نکات را نیاز نیست مستقیم بگوییم که باید این کار انجام بشود یا نه. همین که من معتقد باشم و به درستی انجام بدهم کافی است. من اگر تابع قوانین باشم، حرمت را به خوبی رعایت کنم، معرفت، عدالت و عمل سالم را در نظر بگیرم، کاملاً با تمام وجودم با همین قوانین و برای پیشرفت اهداف کنگره حرکت کنم، حس من بدون بیان و کلام منتقل میشود؛ یعنی در جایی که من راهنمایی عادل و به دور از حاشیه باشم، هدف من هدف اصلی کنگره باشد و هرگز نگویم رهجوی من، بلکه بدانم که این رهجو، رهجوی کنگره است؛ قطعاً این حس وقانونمداری من به رهجومنتقل میشود و نیازی نیست که آموزش بیانی و کلامی داده بشود.
اگر یک بار دیگر به عنوان رهجو سر لژیون حاضر شوید، چه کاری میکنید که در گذشته انجام ندادهاید؟
من درنهایت حدود یکسال سر لژیون بودم و بعد به خدمت در شعبه حاضر شدم. همیشه سعی میکردم زمانیکه در لژیون بودم سیدیها را گوش بدهم، آن چیزی را که باید بنویسم، مینوشتم و همیشه با آمادگی کامل سر لژیون حاضر میشدم. اگر نگویم ۱۰۰ درصد، اما با آمادگی بالای ۹۰ درصد سر لژیون حاضر بودم؛ اما در کل تایم محدودی سر لژیون بودم. اگر یک روزی به عنوان رهجو سر لژیون حاضر بشوم، سعی میکنم از ثانیه به ثانیه لژیون نهایت استفاده را ببرم و حضور من روی آن صندلی فقط یک حضور فیزیکی نباشد؛ یعنی با تمام وجودم آنجا حاضر باشم و آموزش را دریافت کنم. جملهبهجمله مشارکتهای اعضاء و صحبتهای راهنما همگی میتوانند گرهگشایی برای من باشند. قرار نیست در کنگره به من ماهی بدهند؛ اما قرار است ماهیگیری را یاد بگیرم، با استفاده از همین اطلاعات، گرههای زندگی من باز شود، برای پیشبرد اهداف مهم قدم بردارم و به حال خوب برسم. یک مادر متعادل شوم، یک همسفر یا همسر همراه بشوم. من به تکتک این آموزشهای کنگره نیاز دارم و سعی میکنم از لحظهلحظه بودنم نهایت استفاده را ببرم.
صحبت پایانی
بار دگر مست شویم، حاصل صد دست شویم، دانه افتاده به خاک میوه بالنده شویم. سپاسگزار خداوندی هستم که اذن ورود من را به کنگره صادر کرد. بینهایت از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سپاسگزارم که با تدبیر و تفکر چنین بستری را برای رشد من و خانوادهام مهیا کردند. بسیار خوشحالم که ذره کوچکی از این جمعیت ارزشمند و باشکوه هستم.
طراح سوالات، تایپ و مصاحبه کننده: همسفر آیدا رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم) دبیر سایت
عکاس و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
92