English Version
This Site Is Available In English

در جلسه شور و هیجان عجیبی بود

در جلسه شور و هیجان عجیبی بود

خیلی خوشحال شدم وقتی راهنمایم گفت می‌توانم در لژیون سردار شرکت کنم. لژیون باز بود و دلم می‌خواست آن جمع بخشنده را ببینم؛ جمعی که هر کدام از اعضایش برای خودش پهلوانی بود.
وقتی وارد آن جمع شدم، شور و هیجانی عجیب در دلم نشست. از مشارکت دوستان لذت می‌بردم و گاهی اشک از چشمانم جاری می‌شد. بعضی وقت‌ها با خودم می‌گفتم: این صندلی جایگاه تو نیست، چون هیچ بخششی نکرده‌ای.

آن جلسه، چنان به دلم نشست که تصمیم گرفتم حتماً عضو لژیون سردار شوم. دوست داشتم با تلاش خودم عضو باشم. به همین خاطر هر پولی که می‌توانستم، کنار می‌گذاشتم؛ اما آخرش خرج می‌شد و نمی‌توانستم آن را نگه دارم.
به ذهنم رسید روی پاکتی بنویسم «لژیون سردار» و پول را در آن بگذارم. از آن به بعد، هر وقت نیاز به پول داشتم، دستم طرف آن پاکت نمی‌رفت. کم‌کم پولم جمع شد و تصمیم گرفتم ثبت‌نام کنم.

در لژیون نشسته بودم که خزانه‌دار گفت: دخترم مرا عضو لژیون کرده و قسط اول را پرداخت کرده. از شدت خوشحالی هم می‌خندیدم و هم اشک شوق می‌ریختم. البته ناراحت بودم که چرا خودش عضو نشده؛ چون خیلی دوست داشت عضو باشد. به هر حال، اقساط برایم جور شد و توانستم پرداخت کامل داشته باشم.

امیدوارم امسال هم بتوانم جزئی کوچک از جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ باشم.
در پایان، از بنیان‌گذار کنگره، جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم که با آموزش‌هایشان، علم بهتر زندگی کردن را به ما آموختند.

نویسنده : همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون ششم)
ویرایش و ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .