English Version
This Site Is Available In English

درمان اعتیاد، انسان را رها و آزاد می‌سازد

درمان اعتیاد، انسان را رها و آزاد می‌سازد

سیزدهمین جلسه از دور سوم از سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لامرد با استادی مسافر احمد و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر غلامرضا با دستور جلسه «وادی هفتم و تأثیر آن روی من» و جشن یک‌سال رهایی مسافر حسین روز دوشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، احمد هستم، یک مسافر.
خدا را شکر می‌کنم و از همه کسانی که در این شعبه خدمت می‌کنند، تشکر می‌کنم. همچنین از ایجنت شعبه، آقا پوریا، متشکرم که مسئولیت جلسه را به من واگذار کردند و از مرزبانان محترم نیز سپاسگزارم.

امروز دو موضوع داریم: اول وادی هفتم و دیگری جشن تولد مسافر حسین است.

در وادی هفتم می‌آموزیم که رمز و راز کشف حقیقت دو چیز است: یکی کشف حقیقت و دیگری یافتن راه. می‌آموزیم که اول باید تفکر کنیم و بسنجیم و راه هر کاری را پیدا کنیم و بعداً عمل نماییم. در اینجا می‌آموزیم که راه ترک اعتیاد فراوان است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌توانند انسان را به انسان رها و آزاد تبدیل کنند که به دانایی مؤثر رسیده باشد. اما در کنگره ما راه درمان و رهایی از مواد مخدر را پیدا کرده‌ایم و به هر کس بخواهد عرضه می‌کنیم.

درمان اعتیاد هم مانند باز کردن درب یک گاوصندوق است که باید رمز آن را بدانیم تا بتوانیم آن را باز کنیم. اگر رمز آن را ندانیم و بخواهیم درب آن را باز کنیم، هم گاوصندوق آسیب می‌بیند و هم درون آن. در مسأله درمان اعتیاد هم باید راه آن را بلد باشیم. اگر راه آن را بلد نباشیم، هم به جسم ما آسیب می‌رسد و هم به روح و روان ما.

در وادی هفتم می‌آموزیم که اول باید به کاری که می‌خواهیم انجام دهیم فکر کنیم، زیرا اکثر افرادی که کارهای ضد ارزشی را انجام می‌دهند، به نتیجه و عاقبت آن فکر نمی‌کنند. استاد جلسه عنوان کردند که علم باید جواب سوالات ما را بدهد. از نظر علمی می‌پرسیم آیا اعتیاد درمان دارد یا نه؟ می‌گویم بله، اعتیاد درمان دارد و بقیه سوالات جانبی است.

در کنگره آموزش می‌گیریم که اعتیاد درمان دارد و کسانی موفق می‌شوند که فرمانبردار خوبی باشند. بقیه سوالات و مسائل جانبی است، مانند همان سربازی که آوردند پیش قاضی. قاضی از او پرسید چرا شلیک نکردی؟ او گفت چون فشنگ نداشتم. وقتی فکر کنیم اعتیاد درمان ندارد، دقیقاً همان جواب سرباز را داده‌ایم.

وقتی پا را در کنگره می‌گذارم، می‌بینم کسانی که فرمانبردار خوبی بوده‌اند و به درمان رسیده‌اند، حالشان خوب است و ما باید آن‌ها را الگوی خود قرار دهیم. استاد همچنین عنوان کردند که اعتیاد چه بیماری‌ای است؟ اعتیاد بیماری جسم، روان و تفکر است.

بیماری جسم یعنی چه؟ چقدر طول می‌کشد تا درمان شویم؟ ده تا یازده ماه. یعنی اگر گوش به فرمان باشیم، ده تا یازده ماه طول می‌کشد تا به درمان برسیم. بیماری اندیشه یعنی چه؟ یعنی اندیشه‌های پوچ به سراغ ما آمده و خشم و عصبانیت ما را فرا گرفته است و باید آرام آرام با آموزش‌هایی که می‌بینیم، آن‌ها را درمان کنیم.

وادی هفتم یعنی یافتن راه و مسائل دیگری که در طول یک سال پیش می‌آید.

مسافر حسین در شهریورماه سال گذشته در شعبه تخت جمشید شیراز با راهنمایی این جانب، مسافر احمد به رهایی رسیدند. ایشان مسافری بسیار فرمانبردار و منضبط بودند. در روزهایی که نمایندگی تخت جمشید شیراز فعالیت می‌کرد، جزو اولین نفراتی بودند که در شعبه حضور پیدا می‌کردند و مقدمات تشکیل جلسه را فراهم می‌کردند. همچنین در روزهای جمعه که در پارک جنت شیراز به ورزش می‌پرداختیم، نیز ایشان اولین نفری بودند که حاضر می‌شدند.

از همان روزهای اول فهمیدم که مسافر حسین به خوبی سفر ده‌ماهه خود را به پایان خواهد رساند و خوشبختانه همانطور هم شد. ایشان سفر بسیار خوبی داشتند و هم‌اکنون نیز می‌بینیم که مشغول خدمتگزاری در شعبه لامرد هستند و امیدوارم همیشه در زندگی موفق باشند.
ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

پیام تولد:
آهسته و آرام همانند،همیشه به حرکت خود ادامه دهید
ستون های خود را استوار در زمین و آسمان محکم بنمائید و وظیفه تان که گویی وصل نمودن بندهای محبت است را به انجام برسانید.

اعلام سفر:
آخرین آنتی ایکس مصرفی شیشه و متادون
مدت سفر 11ماه و 22روز
راهنما مسافر احمد
رهایی 1سال و 1ماه

آرزو:
امیدوارم بتوانیم به زودی زیر سقف مکانی باشیم که متعلق به خودمان و کنگره باشد.

سخنان مسافر حسین:
سلام دوستان، حسین هستم، یک مسافر.
خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان عزیز هستم و خداوند بزرگ را شاکرم که عضوی از کنگره 60 هستم. از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشون، راهنمای عزیز سفر اولم آقا احمد، همسفرم و عزیزانی که مشارکت کردند، صمیمانه تشکر می‌کنم. همچنین از مسافران و همسفرانی که از راه دور تشریف آوردند و باعث دلگرمی این حقیر شدند، هم بسیار سپاسگزارم. از ایجنت و مرزبانان هم که زحمت کشیدند، ممنون و سپاسگزارم.

اگر بخواهم خلاصه‌ای از سفرم را بیان کنم، من با 8 سال تخریب وارد کنگره شدم با آنتی ایکس شیشه و متادون و حال بسیار بدی را تجربه می‌کردم. در اوج ناامیدی بودم و چند بار سابقه ترک داشتم ولی ناموفق. تا این که بالاخره راهی برایم باز شد و وارد کنگره شدم. جلسه اول، یک نور امیدی برایم روشن شد چون مسافرانی مثل من هم بودند و درمان شده بودند، پس من هم می‌توانم.

من شیراز، شعبه تخت جمشید سفر کردم و به دلیل دوری راه، اوایل سفرم مشکلاتی داشتم. باید یکشنبه، سه‌شنبه و پنجشنبه مسافتی را طی می‌کردم و می‌رفتم و می‌آمدم. به هر صورت، شروع به سفر کردم. یکی دو ماه طول کشید که رو برنامه باشم و داستان درمان را متوجه بشوم و کم کم وصل شدم. در این مسیر، همسفرم خیلی به من کمک کردند و این‌جا است که نقش همسفر خیلی پررنگ می‌شود. روزهایی که کم می‌آوردم، بال پروازی بودند برای من و باز هم ازشان تشکر می‌کنم.

اگر بخواهم خلاصه بگویم، اگر بخواهیم در هر شرایطی یا فاصله‌ای که باشیم، می‌توانیم درمان شویم به شرطی که خواسته واقعی درمان را داشته باشیم. ممنونم که با سکوتتان به حرف‌هایم توجه کردید.

 

سخنان راهنما همسفر فاطمه:

سلام دوستان، فاطمه هستم، یک همسفر. یکمین سال رهایی و تولد آقا حسین و همسفر محترمشون خانم هاجر عزیز را در رأس خدمت آقای مهندس، خانواده محترم‌شون، دیده‌بانان محترم، اعضای کنگره و مسافران و همسفران شعبه لامرد و راهنمایان محترم‌شون؛ آقا احمد و خانم راضیه عزیز که امروز خیلی جاشون خالیه، تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم در ادامه راه، آن چیزهایی که اهداف‌شون هست و جایگاه‌های خدمتی که دوست دارند تجربه کنند، و شاهد جشن تولدهای مکررشون باشیم. خوشامد می‌گویم به مسافران و همسفران محترمی که از شعبه تخت جمشید تشریف آوردند و در این جشن ما را همراهی کردند.

معمولاً هر تولد پیامی دارد، خصوصاً برای تازه‌واردین و سفر اولی‌ها؛ فردی که تولدش هست، در این روز خیلی چیزها برایش یادآوری می‌شود؛ یادآور تخریب‌های قبل از ورودش به کنگره، دگرگونی‌هاش، ره‌گم‌کردنی‌هاش، ناامیدی‌هاش، دربدری‌ها، تا این که خداوند اذنش را صادر می‌کند و از این در وارد کنگره ۶۰ می‌شود. از این در که وارد شد و در سیستم کنگره قرار گرفت، با فراگیری آموزش‌ها به مرور زمان فرمانبرداری یاد می‌گیرد، قدردانی یاد می‌گیرد، قدردان سیستم کنگره، قدردان ورودش به لژیون، قدردان راهنمایش و گوش به فرمان راهنمایش بودن، قدردان آموزش‌هایی که دریافت می‌کند، قدردان همه‌ی خدمتگزاران و تک‌تک عزیزانی که در کنارش بودند و در این سفر او را همراهی کردند، تا این که می‌رسد به روز رهایی‌اش و می‌رود خدمت آقای مهندس. و اینجاست که با رسیدن به روز رهایی، به زیبایی بیان می‌کند؛ آموزش‌پذیر بوده، قدردان کشف صورت مسئله اعتیاد بوده، قدردان روش DST بوده و قدم به قدم طبق قوانین کنگره پیش آمده تا رسیده به روز رهایی‌اش و رسیده به جایی که داخل کنگره ماندگار شده و خدمت کرده و امروز رسیده به روز تولدش.

امیدوارم که همه تازه‌واردین و همه سفر اولی‌ها این روز را تجربه کنند. ان‌شاءالله شاهد تولد پنج‌سالگی، ده‌سالگی و تولدهای بیشتر این عزیزان باشیم و در هر جایگاهی که خواسته‌شون هست خدمت کنند و بتوانند دست یک انسان دیگر را بگیرند. در پایان تبریک ویژه عرض می‌کنم خدمت خانم راضیه عزیز، راهنمای محترم خانم هاجر که به دلیل کسالتی که داشتند نتوانستند حضور داشته باشند. روزی که خانم هاجر شعبه تخت جمشید وارد لژیون‌شون شدند، با خوشحالی آمدند پیش من و گفتند یک همسفر از لامرد آمده لژیون و رهجوی فعالی هست. گفتم از راه دور می‌آید و متوجه موضوع کنگره شده و ایمان دارد به این مسیر و ان‌شاءالله در آینده که شعبه‌ای در لامرد راه‌اندازی شد، بتواند خدمتگذار موفقی باشد. خداروشکر رها شدن و از ۱۶ مهرماه ۱۴۰۳ تا به امروز هم در شعبه لامرد حضور دارند و خدمتگزار فعالی هستند. بهترین‌ها را براشون آرزو می‌کنم.

متشکرم.

سخنان همسفر هاجر:

سلام دوستان، هاجر هستم، یک همسفر. خدا را شاکر و سپاسگزارم بابت این روز قشنگ و به یادماندنی. خیلی حس و حال خوبی دارم و امیدوارم همه‌ی همسفران و مسافران این حال و روز قشنگ را تجربه کنند. در رأس از آقای مهندس و خانواده محترمشون خیلی خیلی تشکر و قدردانی می‌کنم. ان‌شاءالله سالیان سال سایه‌شون مستدام باشد.

و یک تشکر ویژه می‌کنم از راهنمای دلسوز و مهربانم، خانم راضیه عزیز. خیلی برای من زحمت کشیدند تو سفر اولم و امیدوارم هر جا هستند سالم و تندرست باشند. همچنین تشکر و قدردانی می‌کنم از راهنمای سفر اول مسافرم، آقا احمد. خیلی ازشون ممنونم.

از استاد عزیزم، خانم فاطمه شریفی، خیلی خیلی ممنونم و ازشون تقدیر و تشکر می‌کنم. تو سفر دوم در شعبه لامرد خیلی برای من زحمت کشیدند و در کنارشون آموزش‌های زیادی گرفتم. از همه عزیزانی که توی شعبه لامرد زحمت می‌کشند، از ایجنت محترم، مرزبان‌ها و راهنماها تشکر و قدردانی می‌کنم. امیدوارم نتیجه همه زحماتشون توی زندگیشون جاری و ساری باشد.

با تشکر از همه دوستان.

نگارش: مسافر غلامرضا (لژیون یکم)
تهیه گزارش: مسافر اسماعیل (لژیون یکم)
ارسال: مسافر رضا، لژیون دوم (خدمتگزار سایت)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .