من در اوج نوجوانی وارد زندگی مشترک شدم که عاشق مسافرم بودم چنان عشق و محبتی بین ما بود که قابل توصیف نبود. ما با خانواده مسافرم یکجا زندگی میکردیم و همه چیز بر وقفمراد بود، تنها خواستهای که مسافرم از من داشت این بود که هیچموقع پیش خانواده به من بیاحترامی نکنید. مسافرم خوشاخلاق، زرنگ و مؤمن بود. من هیچ خواستهای از او نداشتم؛ چون همه چیز عالی بود تا اینکه ما تصمیم گرفتیم جدا زندگی کنیم و در آن سال هم پسرم بدنیا آمد.
من کمکم متوجه شدم مسافرم دیگر مثل قبل نیست، رفتوآمدهای مشکوک، دیرآمدنها، بدخلقیها و .... نگران بودم که چرا مسافرم مثل قبل نیست تا اینکه متوجه شدم اعتیاد دارد، دنیا برای من تیره و تار شد چقدر سخت و مشکل بود تا اینکه خانواده شوهرم تصمیم گرفتند به زور مسافرم را به کمپ ببرند، مسافرم با مصرف تفریحی تریاک وارد کمپ شد و با مصرف هروئین بیرون آمد.
زندگی ادامه داشت؛ ولی دیگر از آن عشق، محبت و احترام قبلی خبری نبود، من مدام کارم گریه کردن بود تا اینکه دخترم هم وارد زندگی ما شد. من و مسافرم به هر دری میزدیم تا راهحلی برای این مشکل پیدا کنیم تا اینکه دری از بهشت روی ما باز شد. بهشتی که تماماً نور، عشق، محبت و احترام است. این مکان جایی است به اسم کنگره که همه با رویخوش از ما استقبال میکنند، جایی است که به راحتی میتوانید مشکل خود را بیان کنید و همه تو را درک میکنند.
من همان روز اول که وارد کنگره شدم خدا را شکر پیام کنگره را گرفتم؛ ولی با ورودمان به کنگره تازه مشکلات شروع شد، باید طی این چند سالی که کارهای ضدارزش به دلیل وجود اعتیاد در زندگیمان انجام داده بودیم، تکتک تزکیه و پالایش میکردیم و این قطعاً کاری سخت است. مسافرم مصرفکننده بود و تخریبش به خاطر مواد بود؛ ولی تخریبی که من داشتم به جرأت میتوانم بگویم هزار برابر بیشتر از تخریب مواد بود؛ اما مگر امکان دارد در جایی مثل کنگره سفر کنید و حالت خوب نباشد؟ با آموزشهای ناب کنگره که مانند آب زلال و جاری است، همه انسانهای در بند ضدارزشی را سیراب میکند ما هم از این آبگوارا سیراب شدیم.
چقدر این آموزشها ناب و خالص است باوجود اینکه ۴ سال در کنگره هستم؛ ولی هنوز به تعادل لازم نرسیدم چرا که اعتقاد دارم هنوز به آموزش نیاز دارم همانطور که استاد سردار میفرمایند: همه ما به این دنیا آمدیم تا اول آموزش ببینیم و بعد خدمت کنیم. خدا را شکر دری از رحمت خداوند در زندگی ما باز شد و ما هم خودمان را مدیون کنگره میدانیم امیدوارم بتوانیم رهجوی خوبی برای کنگره باشیم و با خدمت کردن حداقل قطرهای از محبتهای کنگره را جبران کنیم.
سپاسگزار مهندس بزرگوار هستیم چرا که اگر این ایشان نبودند هیچکدام از ما در زندگی آرامش لازم را نداشتیم و همچنین از راهنمای مسافرم که تلاش بینهایت و زحمت زیادی برای مسافرم کشید، تشکر میکنم و از راهنمای خودم تشکر میکنم که همیشه مثل خواهر کنارم بوده و هست. انشاءالله بتوانیم با خدمت در کنگره گوشهای از زحمات این عزیزان را جبران کنم.
دلنوشته: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
رابط خبری: راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
54